eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 تشنـه ی یک لحظه دیـدار توام، حالِ مــرا ... روزه داری لحظــــه‌ی افـطار میفهمـد فقط ... •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{آنــچنان‌رونــق‌اقتصــادي‌ایجادڪنم} که‌‌اصــلا‌به‌45هـــزار‌تومــان نیازي‌نداشته‌باشیــن ... . . چه‌وعـــده‌هاي‌ســرخرمني‌دادي به‌مـــردم‌ما‌آقــاي‌کلیـــد🗝 ... جوري‌رونق‌اقتصــادي‌ایجاد کردي‌که‌‌بعضي‌مردم‌تـو‌نون‌ شبشون‌‌مــوندن.... ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀ @TarighAhmad ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀
🌿اول نماز یا افطار... 🌼امام باقر عليه السلام فرمودند: 🌼در ماه رمضان ابتدا نماز بخوان، سپس افطار کن، مگر اینکه همراه عده ای بودی که منتظر افطار بودند. 🌼اگر قرار بود تو نیز با آنان افطار کنی، با ایشان مخالفت نکن و ابتدا افطار کن و در غیر این صورت ابتدا نماز بخوان. 🌼راوی پرسید: چرا این کار را کنم و ابتدا نماز بخوانم؟! 🌼فرمودند: چون دو وظیفه برای تو پیش آمده است: افطار و نماز. 🌼پس با چیزی شروع کن که بر دیگری برتری دارد. 🌼سپس فرمودند: و تو روزه داری؛ 🌼پس اگر نمازت را با حالت روزه به جا آوری و روز را پایان دهی، برای من دوست داشتنی تر است. 🌼وسائل الشیعه 🌼 ┄┅─✵💝✵─┅┄ @TarighAhmad ┄┅─✵💝✵─┅┄
📚⚠️🌙 آیا روزه گرفتن باعث کاهش راندمان یادگیری و افت برنامه از نظر کمی و کیفی نمی شود ؟ پاسخ (۳)👇👇👇 نکته مهم دیگری که باید رعایت کنید تغذیه در ماه مبارک رمضان است. ۱.افطار و شام خود را جدا کنید ابتدا با یک غذای سبک مثل سوپ افطار کنید و بعد از یک تایم مطالعه شامی سبک میل کنید ۲.از افطار تا سحر سعی کنید مایعات به اندازه کافی مصرف کنید مثل چایی کمرنگ،شربت آبلیمو عسل ،شربت خاک شیر و ... ۳.خوردن میوه های آب‌دار فراموش نکنید🍉 ۴.از شیرینی و شکر زیاد پرهیز کنید❌ ۵.بعد از وعده سحری چایی و آب نخورید ۶.بعد از وعده سحری یک عدد سیب میل کنید 🍎😋 ۷.برای جلوگیری از تشنگی در طول روز از بلند خوانی پرهیز کنید ...🤐 💚 🤓 •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @TarighAhmad
Ahmad ✨ 💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙✨💙✨💙
💙✨💙✨💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙 ✨ 💎 نآحِـــ🍃ـــــله 🖋 کسی که پشت خط بود و هنوز نفهمیده بودم کیه بلنددد گفت : + دوست ریحان جونم . ممنون میشم گوشیش و بدین بهش بعد تموم شدن جملش تماس قطع شد با چشایی که از جاشون در اومده بودن به صفحه گوشیم نگاه کردم و بلندزدم زیر خنده که ریحانه زد رو بازوم و گفت : +هییییس بابا بیدار شد صدام و پایین تر اوردم ولی نمیتونستم کنترل کنم خندمو از تو اینه ب ریحانه نگاه کردم و گفتم : _واییی تو چجوریی کنار این دوستای خلت دووم میاری ریحانه : +چیشدد کییی بوووود چی گفتتتت !؟ _اوووو یواااش نمیرییی از فضولی زنگ بزن بش میگم بهت بعدش + حداقل بگو کی بود _فک کنم این دوست جیغ جیغوت بود ک دم مدرستون ازش خداحافظی کردی از اینکه دوسش و جیغ جیغو خطاب کردم خندش گرفت و گفت: +نه بابا فاطمه خیلی خانوم و آرومه _بعله کاملاا مشهوده چقدر آروم و خانومه داشت شماره میگرفت ک گفت : +عه داداش من گوشیم شارژ نداره گوشیم و دادم بهش و گفتم : _ بیا با گوشی من بزن ریحانه از تعجب چشاش چهارتا شد و گفت +چییییییی؟؟؟ با گوشییییییییی تو زنگ بزنممم ب دوستم ؟؟؟؟؟؟دختره ها!! خندیدم و گفتم : _اره بزن.اینی که من دیدمم باید بره با عروسکاش بازی کنه خطرناک نیس ! ریحانه هنوزم ترید داشت بلاخره شماره دوسش و گرفت تو فکر بودم . اصلا متوجه حرفاشون نشدم . با خداحافظی ریحانه از دوستش به خودم اومدم . یادِ اون شب دوباره عصبیم کرده بود. از تو آینه به ریحانه نگاه کردم . _ریحانه جان +جانم داداش؟ _این دوستتو چقد میشناسیش؟ +هیچی تقریبا در حد یه همکلاسی .با اینکه چند ساله باهمیم زیادم صمیمی نیستیم راستش دخترِ خیلی آرومیه . دوس نداره زیاد با کسی دم خور شه . برا همین با هیچکس گرم نمیگیره . _اها پس مغروره ‌ +نه اتفاقا‌. فاطمه دختر خیلی خوبیه _تو که میگی نمیشناسیش بعد چطور دختره خوبیه ؟ +عه خب کامل نمیشناسمش و از جزئیات زندگیش خبر ندارم ولی میدونم دختر خوبیه _که اینطور . داداش داره ؟ +تک بچه اس _ازدواج کرده ؟ زد زیر خنده +اوه اوه تو چیکار به اونش داری اقا دادا؟ _عهههه پروشدیااا اخه یه جا با یه نفر دیدمش ... لا اله الا الله لبشو گزیدو محکم زد رو دستش . +ای وایِ من . محمد!!!!داداشم تو که اینطوری نبودی !!. از کی تا حالا مردمو دید میزنی ؟ از کی تا حالا داداشم آبرویِ یه مومن و میبره ؟؟ وای محمددد!! باورم نمیشههه این حرف از دهن تو در اومده باشه . محمد خودتی اصن ؟ ببینمت !! چجوری قضاوت میکنی اخه ! چی میگی توووو !؟ از یه ریز حرف زدنش خندم گرفته بود. راسم میگف بچه ! خودمم دلیل تغییر یهوییمو نفهمیده بودم. نمیدونم چرا انقد رو مخم بود . دوباره از آینه نگاش کردم _خلاصه زیاد باهاش گرم نشو . ب نظر دختر خوبی نمیاد . +محمد خدایی از تو توقع این حرفا رو ندارم . از کی تا حالا انقد مغرور و از خود مطمئن شدی که تو یه نگاه تعیین میکنی کی بده کی خوب ؟ مگه من دست پرورده ی خودت نیسم !؟ عه عه عه . ببین دوستات چقدر روت تاثیر منفی گذاشتن. بهتره تو روابطتو با اونا قطع کنی ن من . اینو گفت و از پنجره محو تماشای جاده شد . یهو انگار که چیزی یادش اومده باشه برگشت سمتم. +نگفتی واس چی ریسه رفتی از خنده؟! _وای دوباره یادم اوردی . اینو گفتمو زدم زیر خنده . _این دوستت پزشکیَم میخاد قبول شه لابد ؟ +خب اره چشه مگه ؟ _هیچی خواهرم هیچی زنگ میزنه به گوشیت میگه الو بفرمایین!دختره ی خل و چل ! ریحانه چن ثانیه مکث کرد وبعدش زد زیر خنده انقدر باهم خندیدیم و بیچاره رو سوژه کردیم ،دل درد گرفتیم نزدیکای تهران بودیم زدم کنار که یه کش و قوسی به بدنم بدم . به ریحانه نگاه کردم که مظلومانه زیر چادر خوابیده بود . عادتش بود تو ماشین اینجوری میخوابید. چادرشو دادم کنار تا بیدارش کنم از منظره لذت ببره. وقتی دیدم چجوری خابیده دلم رفت براش. صورتشو نوازش کردم و بیخیال بیدار کردنش شدم . ریحانه ی بیچاره . تنها تکیه گاهش من بودم . من باید جای تمام نداشته هاشو پر میکردم . واسه همین خیلی تو رفتارم باهاش دقت میکردم و میکنم همیشه سعی میکنم جوری باشم که همه خواسته هاشو به خودم بگه نه به غریبه ‌! تو همین افکار بودم که صداش بلند شد . کلافه گفت +رسیدیم ؟ _نه خواهری . خسته شدم نگه داشتم. دوس داری بیا قدم بزنیم . اینو گفتمو نگام برگشت سمت بابا که از اول راه خواب بود و جیکَم نزد . بیچاره . به خاطر دردی که داشت چقدر زجر میکشید... همیشه به خاطر این قضیه ناراحت بودم تا فهمیدم خودمم به دردش دچار شدم ... ولی ارثیه ی فراموش نشدنیمو با تمومِ تراژدی هاش دوس داشتم اما من فقط یک هزارم دردشو داشتم ... و اون هر روز با هزار تا درد دیگه هم دست و پنجه نرم میکرد ... 📝 🔸 🔶 ‼️ ❗️ 🔹 🔷 ┄•●❥ @Tarigh
💚یاصاحِبَ کلِ نجوی💚 ای او که میشنوی صدای اعماق قلبم را ... رخصت✋🏻🙂 به وقــ🗓ـتِ : اول اردیبهشت روز هشتم ماه رمضان چهارشنبه ذکر روز ✨ یا حَیُّ یا قیوم ✨ ┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋•° سحرِ هشتم ... _ در واکن دلبر جان 🙂❤️ تا برایت بگویم از ماجرای فرو ریختنم ... :)🦋 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
💙✨💙✨💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙 ✨ 💎 نآحِـــ🍃ـــــله 🖋 یه پاسدارِ ساده ی جانباز... تو یکی از جنگا یه پاشو از دست داده بود‌ شاید جسمش معلول بود اما روح بزرگش وصف نشدنی و خیلی خیلی کامل بود عاشق بابام بودم . و فقط خدا میدونست بعدِ خودش تنها دارییم پدرم بود. در ماشین و بستمو رفتم سمت درختای جاده . تو حال و هوای خودم بودم که صدای ریحانه سکوت و شکست . +حالت خوبه ؟ _اوهوم. چطور ؟ +گفتم شاید از حرفام ناراحت شده باشی . _ن بابا . یه نفس عمیق کشیدم و _ریحانه! قصدِ ازدواج نداری ؟ با حرف من جا خورد . انتظار شنیدنشو ازم نداش با چشای گرد نگام کرد +وا چیشد زدی تو فاز ازدواج من ؟ تو برو یه فکری به حال سر کچل‌ خودت بکن بعد ب من بگو! محمد خدایی از سنت داره میگذره چرا زن نمیگیری ؟ _اوهوع. بحثو عوض نکن جواب منو بده . خجالت کشید و سرشو انداخ پایین و خیلی آروم‌گف ‌ +حالا که دارم درس میخونم داداش چه عجله ایه ... _اگه طرف خوب باشه چی ؟ چیزی نگف . منم به همین بسنده کردم و ادامه ندادم . سرشو اورد بالا و زل زد تو چشام +نگفتی !! چرا برام زن داداش نمیاری ؟؟ ها!!!؟؟ خو من زن داداش میخام . افق دیدمو تغییر ندادم . تو همون حالت گفتم . _زن دادا مگه پُفکه که من برات بیارم ؟؟ نا سلامتی تو خواهری ... مادر که نداریم برامون آستین بالا بزنه . توهم ک خاهری انگار ن انگار.... خودتم که شاهد بودی دوجا رفتیم ما رو با تیپّا پرتمون کردن بیرون! دگ واقعا باید چه کنیم خواهر ؟ +اولا که دو جا نبود و سه جا بود دوما اینکه با تیپا پرتت کردن یا خودت ردشون کردی ؟ چرا حرفِ الکی میزنی؟ ای داد! ولی قبول کن دگ مغرور جان ! خودت دیانتِ هیچ کیو قبول نداری . چ بگردم چ نگردم بازم رد میکنی . دیگه بدم اومده بود از این بحث ‌ فوری حرف و عوض کردم و گفتم : _بشین بریم شب میشه خطرناکه کلید انداختم و درو وا کردم . رو موهای بابا رو بوسیدم و دستش و گرفتم . ریحانه هم پشتم با ساکا و وسایل در و بست و وارد شد . چراغ و روشن کردم . بابا رو نشوندم رو تخت . از کمدم چندتا پتو در اوردم انداختم کف زمین . _ریحانه بیا . قرصای بابا رو اوردمو گذاشتم دهنش ‌ ریحانه هم با یه لیوان اب اومد. بعد اینکه قرصشو خورد درازش کردم رو تختو روش پتو کشیدم . ریحانه هم همون وسطِ هال پتو پهن کرده بودو از خستگی خوابش برد! چراغای اتاقو خاموش کردم و رفتم حموم .‌ تا اذان صبح برنامه ها و کارایِ هیئت و سپاهو انجام دادم . ریحانه و بابا رو واسه نماز بیدار کردم . بعد نماز دراز کشیدم جای ریحانه و نفهمیدم ‌چیشد ک اصلا خوابم برد. با لگد ریحانه به پهلوم بیدار شدم . +اه پاشو دیگه چهارساعت دارم بیدارت میکنم‌! چایی یخ کرد . _اهههه ریحانه پهلوم شکست.چه وضعشه خواهرررر. چرا مرد عنکبوتی شدی !! ناسلامتی بزرگ شدی . شوهرت فراری میشه از خونه با این کاراتااا . +چیه مشکوک میزنی شوهر شوهر میکنی !!! تو به اون بیچاره چیکار داری عه!!!! از کَل کَلامون بابا خندش گرفته بود . با خنده گف : +بسه دیگه بیاید صبحانه بخورید دیر میشه نوبت داریم! با این حرفش به ساعت نگاه کردم . هشت و نیم بود . _ای به چشم‌ پدر دلربا ! رفتم‌تو اشپزخونه و دست و صورتمو شستم .‌ که دوباره با غرغرای ریحانه مواجه شدم . بیخیال نشستم سر سفره ! لیوان چاییمو برداشتمو تلخ خوردمش. پریدم تو اتاق و لباسم وعوض کردم بعد دوش گرفتن با عطر خنکم با کنایه ب ریحانه که آماده دست ب سینه نگام میکرد گفتم _اه اه اه همیشه همینییی تو دختررر تو کِی میخوای درست شیی ؟ آرزو ب دلم موند ی روز زود اماده شی ! همش وقتِ همه رو میگیری. از اینکه داشتم‌با ویژگیای خودم اذیتش میکردم خندم گرفت ریحانه دنبال یه چیزی میگشت ک پرت کنه طرفم قبل اینکه بالشت رو سرم فرود بیاد جاخالی دادم و ازخونه خارج شدم در ماشینو واسه بابا باز کردم و خودمم نشستم داشتم ب موهام حالت میدادم‌ک ریحانه هم بهمون اضافه شد بعد نیم ساعت انتظار خانم منشی افتخار داد و با صدایی ک بیشتر شبیه صدای کلاغ بود گفت: +آقای دهقان فرد بفرمایید نوبت شماست. مطب این دکتر همیشه شلوغ بود و خیلی سخت میشد نوبت گرفت. با پدر و ریحانه رفتیم تواتاق دکتر . با صدای در دکتر خوش اخلاق پدر بهمون لبخند زد و راهنماییمون کرد تا بشینیم . همه آزمایشا و نوارِ قلب و جوابِ اِکو رو اَزمون گرفت و با دقت نگاشون میکرد. شروع کرد ب پرسیدن سوالاتی از پدرم خلاصه بعد چند دیقه گفت : +همونطور که قبلا هم گفتم شما باید دوباره جراحی بشید موردتون خیلی خطرناکه.... واسه دوماهه دیگه بهتون نوبت میدم. حتما بیاید تاکید میکنم حتما!!! تو این زمانم خیلی مراقب باشین.... 📝 🔸 🔶 رمانـ_واقعیٺ_ندارد ❗️ 🔹 🔷 ┄•●❥ @TarighAhmad ✨ 💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙✨💙✨💙
💌 روز هشتم غزلی عشق مرا می چیند سفره را گوشه ی ایوان طلا می چیند از همان وقت سحر نیت مشهد کردم نام سلطان دلم را به زبان آوردم هشتمین روز قرار از دل ما میگیرد روزم عطر حرم و صحن و سرا میگیرد هشتمین روز هوای دلمان بارانی است مشهد و کرب‌بلا هر دو حرم مهمانیست هم سر سفره سلطان دوعالم هستیم هم پریشان شب هشت محرم هستیم السلام علیک یا علی بن موسی الرضا .. التماس دعا .. 🌀@TarighAhmad 🌀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل عکس رخ مهتــــــاب که افتـــــاده در آب ، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست آسمـــــــان با قفــــس تنگ چه فرقی دارد ؟ "بــال" وقتی قفس پر زدن چلچــله هاست •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈• @TarighAhmad •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈•
آقا جانم... دلم آرامش وارونه میخواهد...🙃🌱 ... 💚🌱||@TarighAhmad||
🌱🔗 باغ حجاب عجب بوے خوبے دارد بوے یاس و نرگس و رز میدهد😍 بوے گل هاے بهارے😌 اگر عطرحجاب را استشمام نمیکنے😳 شاید....🤔 شاید سرما خورده اے!🤒 بینےات در اثر یک سرما خوردگے ساده گرفته است دوست من!🙂 ❄️ شاید...🤔 هواےاخلاق یک خانم چادرے سرد بوده است؟!😔 شاید...🤔 جایے ویروس بدگمانے بہ حجاب و حکم زیباےخدا، وارد وجودت شده😱😥 نمیدانم؟ 🙄 شاید جلوے باد سرد کولر برنامه هاے ماهواره نشسته اے؟ 🖥📡 نمیدانم....🙄 ✅حجاب شیرین است....و لذیذ....😋 اما اگر سرما خورده باشے اشتها ندارے!😒 سوپ ساده برایت از هر غذایے"کافے" تر است🍲 دختر جون سرما خورده اے!🤒 وگرنہ حجاب عطر گل مےدهد🌹 😍 💕✨|~√ ┌───✾❤✾───┐ @TarighAhmad └───✾❤✾───┘
💫دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان💫 ☆بسم الله الرحمن الرحیم☆ اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ وإطْعامِ الطّعامِ وإفْشاءِ السّلامِ وصُحْبَةِ الكِرامِ بِطَوْلِكَ یا ملجأ الآمِلین. ترجمه: 💢خدایا روزیم كن در آن ترحم بر یتیمان و طعام نمودن بر مردمان و افشاء سلام و مصاحبت كریمان به فضل خودت اى پناه آرزومندان @TarighAhmad 🌿💚
خبر فوری📢 دوستان کلیه تحریما روبرداشتن 😳 تحریما دیگه کلیه ندارن براشون دعا کنین 😕😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾✾✾══😂══✾✾✾ @TarighAhmad ✾✾✾══😂══✾✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد پناهیان با خیـــــال راحت برید حـــــرم امام رضا علیه السلام ...🙃 ...•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•.... @TarighAhmad ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسانه‌ها خبر از انفجاری بزرگ در یکی از مراکز حساس نظامی رژیم صهیونیستی میدن! ظاهرا هنوز تابستون شروع نشده، گرمای هوا کار دستشون داده😁 ┈┈••✾••✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾••✾••┈┈
••🌙🔗•• راهڪارهاےزندگے‌موفق درجزء{هشتـــم}قـــرآن‌ڪــریم📖 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
رفقـــاےِجان😃❤️ بـــرنامه‌{زنــدگی‌پس‌از‌زنـــدگی} شبڪہ 4 روبهــتون‌بہ‌شددددت پیشنهاد‌میڪنم.... ساعت 6:15 عصـــر خییییلے‌بـــرنامہ‌جالبیہ‌ درباره‌تجـربیاٺ‌افــرادی‌که ‌مرگ‌موقت‌روتجــربه‌کردند‌‌و عالم‌دیگہ‌رو‌مشـــاهده‌ڪـــردند... ببینید‌واز‌دیـــگران‌هم‌بخوایـــد ‌ڪه‌ببینند... [ماروهم‌دعا‌ڪنیـد✨💕]
🔺️ رهبر انقلاب: عزیزان من! با قرآن انس داشته باشید؛ با قرآن انس پیدا کنید. هر روز یک مقداری -ولو چند آیه- قرآن بخوانید و توجّه به معانی قرآن پیدا کنید. قرآن انسان را هدایت میکند: اِنَّ هذَا القُرءانَ یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوَم. ۹۵/۰۹/۲۳ @TarighAhmad 🌙💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•• |•°🦋🕊°•| : مشکل ما اینه کھ برای‌رضایت همه‌کار‌می‌کنیم جز خــدا...♥️ . نگران نگاه خدا بھ خودت باش تا نگرانی از نگاه دیگران اسیرت نکند! مشکل خود را رسیدن بھ قرار بده تا بسیاری از مشکلاتت برطرف شود... ‌•🌱• علمدار کمیل سالگرد زمینی شدنت مبارک😍💔 🌸•┄═•═┄•🌸 @TarighAhmad 🌸•┄═•═┄•🌸
تنهامسیر 1_جلسه هشتم پارت 1.mp3
5.26M
🌱 راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے 🔔 پارت 1 بشنویم تنهامسیر رو . . ❤️ 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
پارت 1 ❤️🌸 🔹بهبود زندگی باعث بهبود بندگی انسان میشه. 🔹برنامه ی کارآمد باید یک محور داشته باشد. 🔹برنامه باید از یک منبع معتبر به انسان برسد. 🔹برای چیدن برنامه دوتا نکته لازمه : ۱_برنامه باید با هویت انسانی جور در بیاد ۲_برنامه باید با واقعیت ها متناسب باشه 🔹انسان دارای تمایلات متفاوت آفریده شده است که معمولا بر سر دوراهی بین این تمایلات متفاوت قرار میگیرد به این دلیل به او حق انتخاب داده اند و برای انتخاب او ارزش قرار میدهند. 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
⁉️ رویا چیه؟؟🧐 یکم منطقی باش انسان با منطق "فقط" میتونه راه بره!! ولی با رویا میتونه پرواز️ کنه مثل برادران رایت ✈️ انسان های منطقی به نور شمع ها اکتفا کردن! ولی یه آدم رویایی مثل ادیسون برق رو به دنیا هدیه کرد 💡 انسان منطقی برای برقراری ارتباط با بقیه به دود آتیش رضایت میداد! ولی رویاپردازی مثل گراهامبل تلفن رو اختراع کرد ☎️ 📌بیاین یه لحظه فکر کنیم که:اگه این افراد تصمیم میگرفتن به جای دنبال کردن رویاهاشون، منطقی فکر کنن، دنیای امروز ما چه شکلی بود؟؟؟!! ⁦(✯ᴗ✯)⁩🌈 ㄟ(ツ)ㄏ↧ʝσɨŋ↧ @TarighAhmad
موقع افطار حتما به این فرمایش آیت الله کشمیری عمل کنید عکس رو باز کنید برای خدا ناز کنید 🙃😉 @TarighAhmad