وقتیباداستانزندگیآیه
آشناشدماصلابرامقابلدرکنبود
کهچهقدرمگهایندخترصبرومقاومتداره
کهتونستهتوسنِ #۱۸سالگی همسردوتاشهیدباشه...💔✨
#آیه_شحادی
✾✾✾══♥️══✾✾✾
@TarighAhmad
✾✾✾══♥️══✾✾✾
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
شهیدعباسعلامههمسراولآیه...🌱💔 . . بهزبونخودهآیهبشنویمداستانعاشقیِاین محبینحضرتزینب(س
شانزده ساله بودم که در سال ۱۳۹۵ در منطقه حاره حریک با عباس آشنا شدم. از این آشنایی زمان کوتاهی در حد سه ماه میگذشت که روز ۲۷ شهریور ۱۳۹۵ عقد کردیم. درست است که من کم سن و سال بودم اما عباس به من درس زندگی میداد و مرا برای اینکه زنی قوی باشم و تحصیلاتم را ادامه بدهم تشویق میکرد. دوران نامزدیمان نه ماه به طول انجامید و در این مدت من و عباس آرزوهای زیادی برای زندگیمان داشتیم، وسایل خانهمان را آماده کرده بودیم و من در حال رو به راه کردن بقیه کارها و کمک حالش در اتمام کارهای خانه بودم که عباس در تاریخ هشتم خرداد سال ۱۳۹۶ در منطقه درعا سوریه به شهادت رسید.🌿
#آیه_شحادی
✾✾✾══♥️══✾✾✾
@TarighAhmad
✾✾✾══♥️══✾✾✾
شب شهادتش با وجودی که نمیدانستم عباس را از دست خواهم داد و او را به عنوان شهید تقدیم حضرت زهرا خواهم کرد، حوالی ساعت ۲ صبح با نگرانی از خواب پریدم. به تلفن همراهم و آخرین پیامی که عباس ساعت ۱۰ و سه دقیقه برایم فرستاده بود، بدون اینکه بدانم آخرین باری است که با من صحبت میکند نگاه کردم. بعد از آن تا زمان اذان صبح خوابیدم. ساعت چهار صبح بود و در حالی که هنوز آن نگرانی همراهم بود خودم را برای نماز آماده کردم. در پایان نماز به سجده رفتم و گفتم: "دخیلک یا زهرا، اگر عباس زخمی شده است نشانهای برایم بفرستید و اگر نه دعا کنید که با من حرف بزند". بعد همانطور که روی تختم قرار میگرفتم برایش پیامی فرستادم و گفتم: "عزیزم کجایی؟ به خدا نمیتونم بخوابم…". نمیدانستم عباس در آن زمان به شهادت رسیده است اما در نظرم تابوت عباس کنار دیوار مقابل تختم تجسم شد. سرم را به طرف پنجره که سمت راستم بود برگردانم و باز توی آن صورت عباس را که با همان پیراهنی که خودم برایش خریده بودم به من میخندید. از خودم بازخواست میکردم چرا دنبال عباس میگردم؟ حتماً این فکرها از سر نگرانی سراغم آمده است. بعد از آن چند بار خوابیدم و باز از خواب پریدم تا زمانی که برای رفتن به مؤسسه بیدار شدم و خودم را آنجا رساندم و یک ساعت بعد سختترین خبر ممکن، خبر شهادت عباس آمد.💔🌱
#آیه_شحادی
✾✾✾══♥️══✾✾✾
@TarighAhmad
✾✾✾══♥️══✾✾✾
آیهتازهداشتباازدستدادنعشقش
کنارمیومد
کهدوبارهواردمرحلهجدیدی
اززندگیششد...🌙
دوبارهتکههایقلبشروجمعکرد
واقتداکردبهخانومحضرتزینب(س)
وَدلبستبه #شهید_عیسی_برجی 💕
کسیکهتونستمرهمقلبآیهبشه...
#آیه_شحادی
✾✾✾══♥️══✾✾✾
@TarighAhmad
✾✾✾══♥️══✾✾✾
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
آیهتازهداشتباازدستدادنعشقش کنارمیومد کهدوبارهواردمرحلهجدیدی اززندگیششد...🌙 دوبارهتک
تقریباً دو سال بعد از شهادت عباس و در مهر ماه سال ۹۷ با عیسی آشنا شدم. شروع یک رابطه جدید برایم خیلی سخت بود اما هم حکمت خدا اینچنین بود و هم عباس به من سفارش میکرد که در صورت شهادتش زندگیام را ادامه دهم. آشناییام با عیسی از طریق دوستیاش با برادرم اتفاق افتاد. از برادرم خواسته بود تا نزد خانوادهام بیاید و با من آشنا شود. هفت ماه بعد و با موافقت من در تاریخ ۲۴ خرداد ۹۸ عقد کردیم.😍🌱
#آیه_شحادی
✾✾✾══♥️══✾✾✾
@TarighAhmad
✾✾✾══♥️══✾✾✾
1.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توفکرکنکلیییییعاشقشبشی...
بشههمهوجودت
دوبارهقلبتوبسپاریبهیکیودیوونهوار
دوسشداشتهباشی🙃🕊
بعدتمومزندگیتُبسپاریبرهوشهیدبشه!💔
#آیه_شحادی
✾✾✾══♥️══✾✾✾
@TarighAhmad
✾✾✾══♥️══✾✾✾
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
توفکرکنکلیییییعاشقشبشی... بشههمهوجودت دوبارهقلبتوبسپاریبهیکیودیوونهوار دوسشداشتهب
همه را از محبتش به من با خبر میکرد و نگران این بود که اگر آسیبی ببیند من تنها بمانم. از سر غیرتی که به من داشت برایش مهم بود که حتی زینت انگشتان دستم را بپوشانم و من حالا چیزی که میخواست را انجام میدهم. درباره آرزوهایمان باید بگویم که از یک ماه بعد از عقدمان شروع به برنامه ریزی برای حقوق ماهانه و تجهیز خانهمان کردیم. وقتهایی که عیسی برای کار میرفت من مشغول آماده سازی وسایل خانه میشدم…تقریبا همه چیز را تمام شده میدانستیم و در حال برنامه ریزی برای وسایل خانه بودیم، کجا میخواهیم ساکن شویم، حتی جزئیات کامل شده بود. قرار گذاشته بودیم جشن عروسیمان را در ایران و نزد امام رضا(ع) برگزار کنیم. عیسی هیچ وقت درباره مسائل مربوط به شهادت با من حرف نمیزد چون میدانست تا چه اندازه قلبم را به درد میآورد. همه امیدم به او بود و تمام نداشتههایم را جبران میکرد. هر تعطیلی روز یکشنبه هم راهی گلزار زینب الحوراء و زیارت مزار عباس میشدیم.💔🕊
#آیه_شحادی
✾✾✾══♥️══✾✾✾
@TarighAhmad
✾✾✾══♥️══✾✾✾
2.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وَاَمآروزِشهادتعیسی؛💔
پیش از این از خودم میپرسیدم آیا عیسی خواهد رفت و مرا تنها خواهد گذاشت؟ و خودم جواب میدادم نه این کار را نمیکند. عیسی از صبح آن روز با من تماس نگرفته بود. فکرم مشغولش بود اما گمان این را نمیکردم که همان روز از پیش من خواهد رفت و او را چون شهید به حضرت زهرا خوام سپرد. شهادتش برایم ضربه بزرگی بود. با رفتنش دنیا در نظرم تاریک و سیاه شد. هیچ گاه لحظهای که او را در کفن دیدم فراموش نمیکنم. صورتش سرد بود. هر وقت دستهایش یخ میکرد از من میخواست تا با دستهایم گرمشان کنم. در آن لحظه یاد این افتادم که چقدر سرمایی بود و من به خاطر این سر به سرش میگذاشتم. نمیدانستم چه باید به او بگویم، فقط گفتم منتظرم بمان! تو همه داراییام هستی و خیلی دوستت دارم. منتظرم جوابم را بدهی اما تو پاسخی نخواهی داد. حرفهایت را به خاطر میآورم که به من میگفتی: اگر گرفتاری برائت پیش آمد شکایت نکن، ما توی بهشت باهمیم و من با غیر تو نخواهم بود. من حورالعین را نمیخواهم تو حور العین من هستی، کسی جز تو را نمیخواهم.🌿💔
#آیه_شحادی
✾✾✾══♥️══✾✾✾
@TarighAhmad
✾✾✾══♥️══✾✾✾
2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینلحظههاچند؟!💔
رفیقتاحالابهکسیدلبستی؟!
خودتمیدونیازدستدادنشچقدرسخته...
اونمدوبار...
[تواوججوونی🙃]
#آیه_شحادی
#شهدا
✾✾✾══♥️══✾✾✾
@TarighAhmad
✾✾✾══♥️══✾✾✾
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
اینلحظههاچند؟!💔 رفیقتاحالابهکسیدلبستی؟! خودتمیدونیازدستدادنشچقدرسخته... اونمدوبار... [
2.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وَقَسَمبهقَلبهآییکِهبرآیِهَممیتَپند
کِهجدآییسختترینِدردهآست....💔○•
...
#عشق
#شهدا
#آیه_شحادی
✾✾✾══♥️══✾✾✾
@TarighAhmad
✾✾✾══♥️══✾✾✾