🌷تلنگر🌷
میتوانست با خیال راحت شب ها در تخت خواب گرم و نرمش به خواب برود
میتوانست بدون آنکه خود را درگیر جنگ کند و جانش را در خطر بیندازد گوشه ای بنشیند و در حالی که دود قلیانش را حلقه حلقه به هوا میفرستد بیخیال بگوید به من چه؟
مانند خیلی از جوان های امروزی.
میتوانست بماند و با حمایت مالی پدرش در اوج جوانی زندگی شاهانه برای خود دستو پا کند و مانند خیلی ها غرق در خوشی های پوچ این دنیا شود.
اما اون این توانایی هارا نمیخواست.او هدفش والا تر از اینها بود.
او هم مادر داشت.آرزوی مادرش بود در لباس دامادی تماشایش کند.
او هم پدر داشت.پدری که میخواست پسرش عصای دستش باشد.
او خواهری داشت که بی اندازه وابسته اش بود
اما او چیزی داشت که این روز ها کمتر میان جوان ها به چشم میخورد....
چیزی مانند "غیرت"
به هر حال او نیز خواهر داشت.درک میکرد حسین را، هنگامی که خواهرش در محاصره حرامی ها هست چه دلهره ای دارد.
شعارشان را فراموش نکرد....
"ما نمیگذاریم بی بی زینب دوباره اسیر شود"
به درستی که خوب پای عهدشان مانده اند.
درود بر غیرتتان ای مردان خدا
#شهیدان_زنده_اند
#شهید_مدافع_حرم
#احمــد_مشلب
#و_خواهرش_حنین
#غیرت
#حرم
#ناموس_شیعه
#سوریه
#لبیک_یا_زینـب
@TrighAhmad