eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 🌷 قسمت دوباره به بلیط ها نگاه کردم.مامان گفت: _کربلا.😢 نگاه متعجب😳😟😧🙁 همه رو حس میکردم.... آره،واقعی بود.😭 بلیط هواپیما،از تهران به نجف،پنج تا.به اسم وحید و من و بچه ها.😭🖐 به وحید نگاه کردم... هنوز بالبخند به من نگاه میکرد.😍گفتم: _گفته بودم دیگه جان خودمو قسم ت نمیدم،ولی وحید،جان زهرا واقعیه؟😭 وحید خندید.گفت: _بله خانوم.☺️ باورم نمیشد یه بار دیگه بین الحرمین رو ببینم.😭💚😍باورم نمیشد امام حسین (ع) ما رو طلبیده باشه. من و وحید..اینبار با بچه هامون.گفتم: _یعنی یه بار دیگه میریم کربلا؟!!!😢😍 -بله☺️ -با بچه هامون؟!!!😳😭 -بله😍 -دوباره این موقع سال؟!!! مثل ماه عسل رفته بودیم؟!!😢😳 -بله😉 -آخه چجوری؟!!!😧😳 شما که اون دفعه گفته بودی دیگه نمیتونیم بریم. -بازهم منو دست کم گرفتی؟..😎سخت بود ولی من بخاطر تو هرکاری میکنم.😍 -وحید...😍😢هیچ کلمه ای پیدا نمیکنم که بتونم ازت تشکر کنم.اصلا نمیدونم چی بگم. بالبخند گفتم: _خیلی آقایی.😍😢 وحید خندید و گفت: _ما بیشتر.😎 همه خندیدن.😀😃😄😁😂سرمو انداختم پایین.با اشک لبخند میزدم.😢☺️ مامان گفت: _کی میرین؟😢 وحید به مامان نگاه کرد و گفت: _ان شاءالله هفته آینده میریم.💚🌴 مادروحید گفت: _با سه تا بچه سخته،مخصوصا با سیدمحمد و سیدمهدی.ممکنه زهرا اذیت بشه.وحید،خیلی کمک کن.نری تو حال و هوای خودت ها.😁 وحید بالبخند گفت: _چشم،حواسم هست.☺️😅 بابا گفت: _برای ما هم خیلی دعا کنید.😊😢 محمد بالبخند وحید رو بغل کرد🤗 و گفت: _کم کم داری مرد میشی.😜😂 همه خندیدن.😀😃😄😁😅😂محمد گفت: _زهرا😒 سرمو آوردم بالا و نگاهش کردم. -برای منم دعا کن.😢😒 وحید بالبخند گفت: _برای محمد زیاد دعا کن.محمد زیاد دعا لازم داره.😂😜 همه خندیدن.😀😃😄😁😂بقیه هم بلند شدن.خداحافظی کردن و رفتن. بچه ها خواب بودن.... ادامه دارد.. دسترسی به پارت اول🦋✨ https://eitaa.com/Tarighahmad/9746 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 🌷 قسمت بچه ها خواب بودن.😴😴😴نگاهشون میکردم. وحید اومد پیشم. آروم گفتم: _وحید،از اینکه پدر هستی چه حسی داری؟😊 -قابل توصیف نیست.😍 -بزرگترین چیزی که من بهش افتخار میکنم،،مادر بودنه. حس خیلی قشنگیه که واقعا قابل توصیف نیست.☺️ به وحید نگاه کردم.گفتم: _من هنوز هدیه مو بهت ندادم ها.😌 وحید لبخند زد.رفتیم تو هال.گفتم: _خیلی فکر کردم که چه هدیه ای بهت بدم بهتره..ولی هیچ چیز مناسبی به ذهنم نرسید..😇تا دو روز پیش که متوجه موضوعی شدم..هدیه من به شما فقط یه خبره..☺️یه خبر خیلی خیلی خیلی خوب... یه پاکت✉️ بهش دادم.وحید لبخند زد و گفت: _تو هم هدیه ت تو پاکته؟😁 منم لبخند زدم.☺️اینبار من با دقت و لبخند نگاهش میکردم.وحید وقتی پاکت رو باز کرد به کاغذ تو دستش خیره موند.✉️👀بعد مدتی به من نگاه کرد.بالبخند و تعجب گفت: _جان وحید واقعیه؟😳😍 خنده م گرفت. -بله عزیزم.☺️ -بازهم دوقلو؟😧😳👶🏻👶🏻 -بله.☺️🙈 خیلی خوشحال بود.نمیدونست چی بگه.گفت: _خدایا خیلی نوکرتم.😍☺️ یک هفته بعد تو هواپیما بودیم به مقصد نجف... 🕌🛫 وحید گفت: _کجایی؟😉 نگاهش کردم. -تو ابر ها،دارم پرواز میکنم.😌 خندید.😁 تو حرم امام علی(ع) نشسته بودیم. پسرها خواب بودن😴😴 و فاطمه سادات با کتابش📕 مشغول بود.مثلا مثل ما داشت دعا میخوند.وحید گفت: _زهرا😊 نگاهش کردم. -جانم؟😍 جدی گفت: _خیلی خانومی.😇 بالبخند گفتم: _ما بیشتر.😉☺️ خندید.بالبخند گفت: _من تا چند وقت پیش خیلی شرمنده بودم که تو بخاطر من این همه سختی تو زندگیمون تحمل کردی.ولی چند وقته فهمیدم اونی که باید شرمنده باشه من نیستم،تو هستی.☺️ -یعنی چی؟!😅 -فکر میکنم اون همه سختی ای که من کشیدم برای این بوده که چون تو خیلی بزرگی، ☝️امتحاناتت سخت تره.درواقع من هیزم تری بودم که با خشک ها باهم سوختیم.☺️😆 خنده م گرفت.گفتم: _من از همون فردای عقدمون عاشق این ضرب المثل استفاده کردن های شما شدم.😅 وحید هم خندید.😁جدی گفتم: _اینم هست ولی همه ی قضیه این نیست.😇 -یعنی چی؟!🤔 -ما نمیتونیم بگیم کارهای خدا چیه،چون ما عالم به غیب نیستیم.اما چیزی که به ذهن من میرسه اینه؛ یکی بود،یکی نبود،غیر از خدا هیچکس نبود.. تو میلیاردها آدمی که رو زمین🌏 وجود داره،یه وحید موحد بود و یه زهرا روشن.این دو تا باید تو یه مرحله ای به هم میرسیدن.برای اینکه این دو تا وقتی به هم رسیدن،بهتر بتونن بندگی کنن،باید به یه حدی از میرسیدن.وحید موحد باید پخته میشد،تو آرام پز.زهرا روشن تو کوره...👌همه ی اتفاقات زندگی ما رو بود.حتی روزها و ثانیه هاش.شاید اون موقع به نظر من و شما وقت خوبی نبود ولی همه چیزش رو حسابه. 👈اینکه وحید موحد کی اتفاقی زهرا روشن رو ببینه، 👈اینکه کدوم وجه زهرا روشن رو ببینه که بیشتر عاشقش بشه، 👈اینکه زهرا روشن کی با امین رضاپور ازدواج کنه، 👈اینکه امین رضاپور کی شهید بشه، 👈اینکه پیکرش کی برگرده، 👈اینکه وقتی شهید میشه با کی باشه، همش رو بود.اگه اون وقتی که اومدی خاستگاری من،من قبول میکردم،الان این که برات دارم رو نداشتم.اون یکسال زمان لازم بود تا شما منو بیشتر بشناسی.من و شما هر دو مون به این زمان ها نیاز داشتیم. نه شما بخاطر من منتظر موندی،نه من بخاطر شما.. خدا سختی هایی پیش پای ما گذاشت تا کمکمون کنه باشیم. میبینی؟ما به خدا خیلی .همه ی زندگی ما خداست،حتی ها مون هم لطفش بوده و هست..من و شما باهم میشیم. سختی ها مون برای هر دو مون به یه اندازه امتحانه. -زهرا،زندگیمون بازهم میشه...کار من تغییر کرده. بیشتر شده.ازت میخوام کمکم کنی.هم برام خیلی دعا کن،هم به هایی که برای کارم میدی نیاز دارم،هم به دادن هات،هم اینکه مثل سابق نیروها مو تقویت کنی. بالبخند گفتم: _اون وقت خودت چکار میکنی؟همه کارهاتو که داری میگی من انجام بدم.😅 خندید و گفت: _آره دیگه.کم کم فرماندهی کن.😁😍 -این کارو که الانم دارم میکنم..😌من الانم فرمانده خونه و شوهرم هستم..یه کار جدید بگو.😉 باهم خندیدیم.😁😃وحیدعاشقانه نگاهم کرد و گفت: _زهرا،خیلی دوست دارم..خیلی خیلی.😍 -ما بیشتر.☺️ وحید مهرشو گذاشت جلوش و گفت: _میخوام نماز✨ بخونم،برای از خدا،بخاطر داشتن تو.😊 بعد بلند شد و تکبیر گفت.منم دو قدم رفتم عقب تر و خوندم بخاطر داشتن وحید. بعد نماز گفتم 💖خدایا *هر چی تو بخوای*.👉تا هر جا بخوای هستم.خیلی کمکمون کن،مثل همیشه...💖 🌷پایان🌷 دسترسی به پارت اول🦋✨ https://eitaa.com/Tarighahmad/9746 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ @TarighAhmad
🍃اللهم اَرِنِی الطَلعَه الرَشیده 🍃 ✨ستایش خداوندی را که برتر از آن است که با آفریدگانش همانند باشد و فراتر از گفتار واصفان است✨ ۲۷آخرین پنج شنبه تابستان 🌞 ۲۸ محرم الحرام ۱۴۴۲ 🌙 ذکر روز لا اله الا الله ملک الحق المبین 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
آقا جان تمام این سالها که درس خواندیم دبیر ریاضی به ما نگفت که حـد غربــــــت تو وقتی شیعیانت به گنــاه نزدیک می شوند.... بی نهایتـــــــــــ است! دبیر شیمی نگفت که اگر عشــق و ایمــان و معـرفـتـــ با هم ترکیب شوند .... شرایط ظهـــــــور تو مهیا می شود...! دبیر زیست نگفت که این صدای تپـش قلبــــــ نیست... صدای بی قـــــــراری دل برای مهـدیـسـتـــــــــــ..! دبیر فیزیک نگفت که محـور گـردش عـالـم خـال گونــــــه توست.. جاذبـه ی زمیـن به همان سمتـیـسـت که تــــــــو هستی...! دبیر ادبیات از عشــق مجنون به لیلی, ازغیرتـــ فرهاد نسبت به شیرین گفت... اما از عشق شیــــعه به مهــــدی از غیرتــش به زهــــــرا(س) نگفت..! دبیر تاریخ نگفت که اماممان امسال سال چنــدم غربتــــــش است؟! نگفت غربتـــ اهـل بیـت علـــــی(ع) از کی شروع شد و تا کی ادامه داردشکلک های ساده,شکلک های بامزه,شکلک های پراستفاده شکلک های مورد علاقه.. دبیر دینی فقط گفت که انتظار فرج از بهترین اعمال است اما... نگفت که انتظار فـــــرج یعنی گنــاه نـکنیم و یعنی گناه نــــکردن از بهتـریـن اعـمـال است دبیر عربی به ما یاد داد که مهـــدی اسم خاصی است که تنوین پذیر است!اما... نگفت که مهـــدی خاص ترین اسم خــــاص است که تمام غربتــــ و تـنـــهایـی را پذیـرا شده است... فـــــدای غربتت یابن الحسن😔💔 ┅═══✼💚✼═══┅┄ @TarighAhmad ┅═══✼💚✼═══┅┄
‌‌‌ :)💎 گـاهـے خـدا آنقدر صدایٺ را دوست دارد ڪہ سڪوٺ میڪندٺا ٺو بارها بگویـے خـداے مـن....!ツ❤️ عاشقان وقت نماز است 🌸🍃 التماس دعای فرج •┄❁🌹❁┄• @TarighAhmad •┄❁🌹❁┄•
••تلنگر⚠️ انسان‌ها، سقوط‌مۍکنند !〽️ وقتۍ وراه‌خداوند را ... بھ‌قیمتِ💶 ✖️ ،بھ‌شیطان‌بفروشند.😔 ※•﴾ @TarighAhmad ﴿•※
هر چی بهش اصرار می کردم که فرماندهی سپاه رو قبول کن زیر بار نمی رفت و قبول نمی کرد بهم می گفت ، آقای رضایی از من لایق تر و بهترند من ترجیح میدم که از ایشون فرمان بگیرم و توی کارها اگه تونستم کمکشون کنم. حتی بعد هم توی کردستان بارها بهش می گفتم ، برگرد تهران و با توجه به قابلیت هایی که داری توی سپاه مشغول خدمت شو. ولی باز توی جوابم می گفت ، میخوای منو هدر بدی؟ مگه چه اشکالی داره که اینجا کار کنم ؟ دیگران توی تهران هستند و کارشون رو انجام میدن گفتم خب اگه بری تهران می تونی خودتو به عنوان الگوی مقاومت و تقوی مطرح کنی. که جواب داد ، این جا هم با برادرها کار می کنم انسان هر کجا که باشه اگه برای رضای خدا کار کنه همون جا الگو میشه.... سردار 📕 میرزا محمد پدر کردستان « اللهم عجل لولیک الفرج » 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ┌───✾❤✾───┐ @TarighAhmad └───✾❤✾───┘
+حآلِ‌آشُفتہ دِلآن‌را ڪَس‌‌نـَــــدانَــد جُـز‌خُــــــدا💔 :) |❥ •• @TARIGHAHMAD
4_5893494651159053137.mp3
3.21M
🌿🥀 🌿ٺۅنݕٵݜێ دݪݦ دێڱہ نݦێڪۅݕہ ہݦہ زندڱێݦ ٵݜۅݕہ.... ࢪڢٵڨٺ ݕٵ ࢪڢێڨٵێ ٺۅ ڂۅݕہ😔 -------------------🥀-------------------- --------------------💔------------------- @Tarighahmad ---------------------🥀------------------- --------------------💔--------------------
قالَ (عليه السلام) : لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةُ الصّيامِ وَالصَّلاةِ، وَ إنَّمَا الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ في أمْرِ اللهِ. ✨امام حسن عسکری (ع) فرمود: در زياد انجام دادن نماز و روزه نيست، بلكه عبادت و انديشه در بى منتهاى خداوند در امور مختلف است💫 ╔═✨═🌙═✨═╗ @TarighAhmad ╚═✨═✨═✨═╝
🍃🌸 💕 ڪارے‌رو‌انتخـاب‌ڪنیم ڪہ‌اگہ‌جونمون‌رو‌گذاشتیم‌پـاش‌ ارزش‌داشتــہ‌باشہ❤️ 🌹 |❥ •• @TARIGHAHMAD
•| ღـــيدانہ|• •• : چه جنگ باشد و چه نباشد راه من و تو از می گذرد. باب جهاد اصغر بسته شد باب جهاد اکبر (مبارزه با نفس) که بسته نیست... 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفرَج🌤 🏴 ⓙⓞⓘⓝ↴ ❀|→@TarighAhmad🏴
✨اللّهُمَّ اکشِف هذِهِ الغُمَّهَ عَن هذِهِ الاُمَّهِ بِحُضُورِه وَ عَجِّل لَنا ظُهُورَه ✨ خدایا 🌺 من از تو عشق تورا میخواهم و عشق به دوستان تورا و اینکه به کاری پردازم که مرا به دوستی ات میرساند خدایا چنان کن که عشق تو پیش من از آب گوارا محبوب تر باشد 🌸 جمعه ۲۸ آخرین ماه تابستان☀️ آخرین روز محرم الحرام الاحزان 🥀 ذکر روز:اللهم صَل عَلی مُحمّد وال مُحمّد و عَجل فَرجَهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @TarighAhmad ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
سفارشی که به مسئولین کشور دارم این است که ، شما با خون صدها هزار شهید ، معلول ، مجروح و جانباز روی کار آمده اید ، پس مواظب باشید از این امکانات ، سوء استفاده نکنید و مصلحت اندیشی و سازش و بی تفاوتی را هم کنار بگذارید ... سردار پ‌ن:چه‌قدرمسئولین‌دارند‌به‌وصیت‌شهدا عمل‌می‌ڪنننننند😏 چه‌خون‌ها‌ڪه‌پایمال‌مےکنند😔 اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
‌ {•☁️💙•} هرگاه‌خواستےگناه‌ڪنے🙄🕷 ، یڪ‌لحظہ‌بایسـت{✋🏾} بھ نفست بگو:🗣_✨ اگھ یڬ‌بار‌دیگھ‌[^🔒^] وسوسم‌کنے••|🏌🏽‍♂¶💭|•• شکایتت‌رو‌بھ‌امام‌زمان‌میکنم💔 حـالااگـرتوانسٺے‌حُـرمـت آقاروبشکنے•🎗• برو ڪن°🤕 |❥ •• @TARIGHAHMAD
دیدےرفیق :) این‌جانےڪه‌داریم‌چقدربرایمان‌عزیزاسٺ این‌ویروس‌ چه‌ترسے‌بردلمان‌انداختہ....💔 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
💛🥀 (عج)... http://goo.gl/jvqU7d 📿🌻 📿🌷 📿🌹 ------------🕊------------ @Tarighahmad ------------🕊------------
"شهیداحمدنیکجویی" یروزبهم گفت"ماهتابه‌ آماده میشی بریم دوربزنیم؟" گفتم اخه کجا؟! گفت بریم داخل یکم دور بزنیم😍 اون زمان حقوقش خیلی کم بود ولی بعدازیکم گشتن ودور زدن اولین  که باپول خودش برام خریدهمون روزبود ... یه ویه چکمه و یه برام 😍 مادرم ناراحت شدوگفت چرا براش اینهمه خریدکردی درسته پدرنداره ولی من که هستم خودم براش میخریدم امااحمدگفت"من برای زنم خرید کردم این کارهادیگه وظیفه من هست" اون زمان سمت مادرم خیلی بدمیدونستن که یکنفر به خانومش خیلی کنه! ازطرفی هم چون پدرم تازه  شده بوداحمد بیش‌تربهم توجه میکردحتی نمیذاشت بندکفشم روببندم و خودش خَم میشدوبندکفشهام رو میبست ... همیشه میگفت: من خیلی 🌹 ولی اون رویک لحظه دوست دارم! اماتوهمیشه توقلـب منی ❤️ نمیدونم چرا ا‌نقدردوستت دارم واقعانمیدونم" یروزبهش گفتم احمدتو که این همه زیباهستی و زیبایی داری چرااومدی من روانتخاب کردی؟! بهم گفت:"مگه ازتوزیباترهم هسـت؟" گفتم احمداینارومیگی که من ناراحت نشم ؟ گفت:"نه اصلااینطورنیست،اصلااین حرف رونزن توحتی ازمن هم زیباتری😍" همسر_شهید ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• @TarighAhmad ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
hamid-alimi-del-bordi-az-man(128).mp3
4.91M
دل بࢪدے از من بہ یغما اے تࢪڪ غاࢪتگࢪ من💔 دیدے چہ اوࢪدے اے دوست از دست دل بࢪسࢪمن😞 """"""""""" @Tarighahmad """"""""
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و الف؛ حرفِ‌اول‌عشق‌است ! آنجا‌که‌نامِ‌تو، آغاز‌می‌شود (: •💌• ↷ ʝøɪɴ ↯ @TarighAhmad
حنین‌خواهرڪوچڪ‌شهیداحمدمشلب؛ در حرم مطهر حضرت خوله فرزند خردسال امام حسین (ع) در بلعڪ لبنان🍃❤️ . . #خواهر_شهید •═•❁🖤❁•═• @TarighAhmad •═•❁🖤❁•═•
❤️ توجه به آن حضرت همراه با محبت امام زمان علیه السلام در توقیع شریفی خطاب به شیعیان می‌فرمایند: "توجه خود را همراه با محبت و دوستی به سوی ما قرار دهید و در مسیر دستورات روشن و قطعی دین حرکت کنید که همانا من برای شما خیرخواهی می‌کنم. و خداوند گواه است بر من و شما. و اگر نبود علاقه‌ی ما به نیکو بودن شما و رحمت و مهربانی‌مان بر شما، به سخن گفتن با شما نمی‌پرداختیم." 📚 بحارالانوار ، ج53 ┄┅┅✿💠❀❤️❀💠✿┅┅┄ @TarighAhmad ┄┅┅✿💠❀❤️❀💠✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا