✅«نه! بر نمیدارم!»
📍جمع با واکنش جدی و آمیخته با قاطعیت آقا روبهرو میشود: «نه! بر نمیدارم!» حرف ماسک است. یادداشتی آمده و یحتمل بهدلایل فنیِ تصویربرداری، درخواست برداشتن ماسک را از آقا کرده. فضای جلسه بهخودیخود همینجور سنگین است، جدیت خود آقا هم این سنگینی و ثقل را دوچندان کرده، طوری که وقتی یادداشت مزبور رسید (فاصلهها بسیار زیاد بود و طبق منطق ما برداشتن ماسک بلامانع) جمع با واکنش جدی و آمیخته با قاطعیت و البته با رگههایی از عتاب ایشان روبهرو میشود: «نه! بر نمیدارم!»
در جلسه شورایعالی هماهنگی اقتصادی
(۱۳۹۹/۰۹/۰۴)
☑️ #نائب_برحق_مولا
@TarighAhmad 🌿✨
با سلام و درود خدمت دوستداران شهید و شهادت ✋🌱
ان شاءالله از امشب با شبی یک پارت رمان جدید" مسیر عشق "در خدمت شما عزیزان هستیم😊
ان شاءالله بخونید و لذت ببرین ✋🙃
🌺بسم الله الرحمنالرحیم🌺
#مسیرعشق 1
صبح باصدای گوشی ازخواب بیدار شدم.
هرچند دوست ندارم تخت گرم رو رها کنم.اما مگه میشه از دست بهار اسوده بخوابی.
بیخیال خوابیدن شدم بایک کش وقوسی به خودم بلاخره از تخت اومدم پاین،تخت رومرتب کردم به سمت دستشویی خواستم برم که هوای بیرون نظرموجلب کرد.
برگشتم پنجره رو بازی کردم.نم نم بارون کوچه روخیس کرده بود.عمیق نفس کشیدم .بوی نم بارون رو خیلی دوست دارم.نسیم خنکی صورتمو نوازش کرد.هوشیارتراز قبل ومسمم ترازقبل شدم که به بیرون برم.پنجره روبستم وخواستم برم بیرون از اتاق که تلفنم زنگ خورد.
رفتم کنارتخت و گوشیو برداشتم بهاربود.
الو.سلام
سلام...چه عجب شما ایندفعه سلام کردی.چیزی خورده به سرت.یاهنوز خوابی
وای بهار اول صبحی چقدر حرف میزنی خب کارتو بگو.😒
نه واقعا خودتی خیالمو راحت کردی.عزیزم یکم مودب باشی من قول میدم رسوات نکنم بین بقیه.😉
وای بهار.کارتومیگی یاقطع کنم
خیلخوب حالاتوام.انگارطلب داره.هیچی زنگ زدم بگم بیدارشدی یانه.بعدش که نمیخواد ماشین برداری خودم شخصا میام دنبالت.
خوب کاری میکنی وظیفته.بهارجون
الحق پرویی .نمیشه یبارم ملاحظت کنن.پس حاضرباش من پشت درمعطل نشم.خدافظ
بهارتنها دوست منه.تنها کسی که من باهاش درارتباطم.برم حاضر بشم تا نیومده
پله ها روبه پاین طی کردم.
اتاق من ازبقیه اتاقها جداس.خونه خیلی بزرگی نیست.اما خب دلبازو روشن هست.چیدمان خونه هم که به سلیقه خودم هست عالیتره.
زودی صبحونه مختصری خوردم.نون وپنیر گردو همیشه صبحها میچسبه.😋
بعد رفتم صورتمو ابی بزنم.همه میگن چرابرعکسه کارای تو.اول چیزی میخوری بعد صورتتو میشوری
خب هرکسی یجوره.منم اینطورم.
جمعه ها رو دوست ندارم خیلی سکوتش دلگیره.خانواده ام که نبودن رفته بودن بیرون ازشهر.
رفتم تواتاقم یه موزیک ملایم گذاشتم.گوش دادن اهنگ همیشه منو اروم میکرد.
بعد از انتخاب یه مانتو وشلوارو روسری زود حاضر شدم.
و یه تماس با پدرم گرفتم و هماهنگ کردم که بیرون میرم تا وقتی اومدن از نبود من نگران نشن.هرچند فکر نکنم از بودن یا نبودن من کسی نگران بشه
توهمین فکرا بودم که صدای بوق ماشین بهار خلوت کوچه رو شکست.
ترجیح دادم زود برم بیرون تا بیشتر از این سروصدا نکرده.
کیف وکفشمو برداشتم وسریع ازاتاق زدم بیرون .باسرعت تمام پله ها رو یکی پس از دیگری طی کردم.کفشامو پوشیدم و ازحیاط خارج شدم.
دروبستم و سمت ماشین رفتم.دیدم بهارمیخنده.
درماشینو بازم کردم.چته چرامیخندی.مردم ازار چرا دستتو از بوق برنمیداری
خب بشینم گریه کنم.بااین شتابی که تودر خونه روباز کردی و زدی بیرون فکر کردم چیزی دنبالت کرده.
یه نگاه بهش کردم و گفتم حوصله خندیدن ندارم.
بهار-خیلخوب حالا اخماتو بازکن ببینم.اول ببرمت یجای خوب تا حال وهوات بیاد سرجاش
به اسرار بهار قبول کردم یه روز جمعه دراختیار بهار باشم و بدون هیچ سوالی هرجا رفت همراهش برم.
اهای ساراخانوم کجاها داری سیرمیکنی توکدوم فکر وخیالی.
سارا-هیچی.حالاکجا قراره اول صبحی بریم
عجله نکن میفهمی دخترخوب.
خب چرانگه داشتی برو.
بهار-میگم نکنه واقعا فکر کردی من راننده شخصیتم.حالا بگو ببینم باشیرکاکائو داغ چطوری؟
اصلا چی دوست داری بگیرم
سارا-دختربرشکست نشی یهومنواوردی بیرون شیرکاکائوبهم بدی؟
بهار-الحق که پرویی.به سلیقه خودم میگیرم میام دست به چیزی نزنی دخترجون
ساراــ برو بابا حالا میخواد یه چیزی بگیره
خیلخوب رفتم باخنده درماشینو باز کردورفت اونطرف خیابون کنار یه سوپرمارکت
بهاردخترخوبیه.به دلم میشینه بااینکه روزای اول اشنایممون تو مدرسه خیلی اذیتش کردم ولی بعد یه مدت شدبهترین دوستم.
یه دختر خیلی شوخ بامزه.دخترمذهبی،همیشه بایه چادرقشنگ همه جامیره.
اما خیلی اخلاقش جالبه بامن که هست خیلی بامزه حرف میزنه ولی محیطی که پسر باشه خیلی جدی میشه بطوری که من گاهی تعجب میکنم
#ادامه_دارد
@TarighAhmad
بسمربالحسین🖤🌱
.
.
✍امام علی(ع):
سیاست و برنامه ریزی نادرست،
کلید فقر است.
امروز : شنبه
۱۳شهریور و ۲۶محرم
•┄🍃🌹🍃┄•
@TarighAhmad
•┄🍃🌹🍃┄•
~حجاب سـنگـریسـت آغـشتـہ به خون مـن ڪہ اگر آن را حـفـظ نڪنید بـہ خـون من خـیانـت ڪـرده اید...,
✍شهید احـمد پناهی درچه
#حجاب
#اَلـلّـﮪُمَّ_عـَجـِّل_لـِوَلـٻَۧـکَ_الـفـَࢪَج🤲
┈┈••✾••✾••┈┈
@TarighAhmad
┈┈••✾••✾••┈┈
#تلنگࢪانـہ 💥
دݪ ڪـه شـہید شـود؛ در نہایـت انـسان شهید می شود...
برای شهید شدن گـاهی یڪ خلـوت سـحر هم ڪافی اسـت".
#اَلـلّـﮪُمَّ_عـَجـِّل_لـِوَلـٻَۧـکَ_الـفـَࢪَج🤲
┈┈••✾••✾••┈┈
@TarighAhmad
┈┈••✾••✾••┈┈
کسی نیست که بگه خُدارو دوست ندارم!
همه خدارو دوست دارن ؛
اما شرطِ دوست داشتن اطاعت کردنه ؛
اگه خدارو واقعا دوست داری به احترامش گناه نکن...!💔
~| آیتاللهناصری💙~
•═•••◈🌙◈•••═•
@TarighAhmad
•═•••◈🌙◈•••═•
🌱
•
.
و هرکه کشتھ شود از بهر نگه داشتن
دین،مال یا اهل خود 'شهید' بود.
🎙•|شهید سید مرتضی آوینی
#برادرشهیدم
#شهیداحمدمشلب
#عکسنوشته
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@TarighAhmad
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
با سلام خدمت همه عزیزان ✋💚
خواهشمندیم برای سلامتی مادر بزرگواری که در بستر بیماری هستن و حالشون مساعد نیست
لطف کنید یک حمد شفا بخونید 😔
ان شاءالله همگی در صحت و سلامتی باشین 🌱
یا علی ✋
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین»
✧شهید امیر سلیمانی✧
◈❘ تاریخ ولادت: ۲ آبان ۱۳۷۸
◈❘ محل ولادت: ارومیه
◈❘ وضعیت تاهل: مجرد
◈❘ تاریخ شهادت: ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
◈❘ محل شهادت: سرو
❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅
#میهمان_احمد
#شهید_امیر_سلیمانی
#با_شهدا_تا_ظهور
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@TarighAhmad
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید امیر سلیمانی✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۲ آبان ۱۳۷۸ ◈❘ محل ولادت
#چِــگــونـــہ_شـَـﮪـیـد_شـَـویــم⁉
✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨
✍به روایت مادر:
🔸 پدرش ڪارگر شهردارۍ بود و منم تو ڪارچاپ بودم. امیر از وقتۍ ڪه ڪلاس پنجم بود شب ها تو قطعه بندۍ مرغ ڪارمیڪرد و روزها درس میخواند؛ وقتۍ اعتراض میڪردم میگفت:
بہ غیرتم بَر میخوره شما ڪار ڪنید و من درس بخونم ....
🔹 پسر من عین همه جوانان دیگہ بود؛؛خوش تیپ بود ؛؛خوش پوش بود؛؛ اهل خنده و شوخۍ بود جوان بود با ڪلۍ انرژۍ اهل ریا نبود.
🔸 حسینی بود و عاشق اربابش. عاشق حضرت علی و حضرت فاطمه بود. تاسوعا و اربعین بساط چایی داشت و نوکری اربابش رو میکرد و به این کار می بالید.
🔹 با خانواده و فامیل بسیار خوشرو بود و صدای بلندش را فقط موقع خندیدن می شنیدیم.
🔸 میگفت: مامان هر وقت کارت گره افتاد به خانم رقیه سلام الله علیها متوسل شو.
🔹 وقتی خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی رو شنیدم خیلی شوکه شده بودم و گریه می کردم ؛امیر گفت: مامان چرا غصه میخوری؟ شهید شدن لیاقت میخواد و هر کسی لایق این اسم نیست.
🔸 تکواندو کار بود و چند مقام کشوری و بین المللی داشت.
❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅
#شهید_امیر_سلیمانی 🌹
#راه_شهادتــــ
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@TarighAhmad
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─