eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید مسعود عسگری✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۸ شهریور ۱۳۶۹ ◈❘ محل ولاد
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸از کودکی در یک کلام زبل خان بود. در کار‌های منزل کمک می‌کرد. از همان کودکی اگر مهمان داشتند، تمام کار‌های پذیرایی با پسر‌ها بود. نه تنها در منزل خود، بلکه در مهمانی‌ها هم کمک می‌کرد.  🔹ارادت ویژه‌ای به حضرت آقا داشت. بسیار با بصیرت بود و اتفاقات پیرامون خود را رصد می‌کرد. در تمام مسایل آگاهی داشت. 🔸پیش از آن‌که مسعود به سن تکلیف برسد، روزه می‌گرفت. اکثر شب‌های ماه مبارک رمضان را در مسجد ارگ تهران سپری می‌کرد. 🔹مسعود پسر توداری بود. با وجود مهارت‌های گوناگونی همچون «خلبانی»، «پاراگلایدر»، «غواصی»، «سقوط آزاد»، «چتربازی»، «کوهنوردی» و... که داشت، هیچ‌کس از آن‌ها اطلاعی نداشت. 🔸بسیار بخشنده و ایثارگر بود، حتی از جان خود برای دیگران می‌گذشت. اگر کسی از وی چیزی را طلب می‌کرد، دریغ نمی‌کرد؛ آن را هدیه می‌داد؛ حتی اگر خود به آن احتیاج داشت. به همه کمک می‌کرد، اما هیچ‌گاه از هیچ انسانی کمک نمی‌خواست تا برای کسی زحمتی ایجاد نکند. 📚خبرگزاری دفاع مقدس ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید امیر سلیمانی✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۲ آبان ۱۳۷۸ ◈❘ محل ولادت
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ ✍به روایت مادر: 🔸 پدرش ڪارگر شهردارۍ بود و منم تو ڪارچاپ بودم. امیر از وقتۍ ڪه ڪلاس پنجم بود شب ها تو قطعه بندۍ مرغ ڪارمیڪرد و روزها درس میخواند؛ وقتۍ اعتراض میڪردم میگفت: بہ غیرتم بَر میخوره شما ڪار ڪنید و من درس بخونم .... 🔹 پسر من عین همه جوانان دیگہ بود؛؛خوش تیپ بود ؛؛خوش پوش بود؛؛ اهل خنده و شوخۍ بود جوان بود با ڪلۍ انرژۍ اهل ریا نبود. 🔸 حسینی بود و عاشق اربابش. عاشق حضرت علی و حضرت فاطمه بود. تاسوعا و اربعین بساط چایی داشت و نوکری اربابش رو میکرد و به این کار می بالید. 🔹 با خانواده و فامیل بسیار خوشرو بود و صدای بلندش را فقط موقع خندیدن می شنیدیم. 🔸 می‌گفت: مامان هر وقت کارت گره افتاد به خانم رقیه سلام الله علیها متوسل شو. 🔹 وقتی خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی رو شنیدم خیلی شوکه شده بودم و گریه می کردم ؛امیر گفت: مامان چرا غصه میخوری؟ شهید شدن لیاقت میخواد و هر کسی لایق این اسم نیست. 🔸 تکواندو کار بود و چند مقام کشوری و بین المللی داشت. ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید مهدی موحدنیا✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۸ فروردین ۱۳۶۶ ◈❘ محل و
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸از بچگی نمازهایش را می‌خواند و روزه‌هایش را می‌گرفت. در نوجوانی‌اش بسیجی پایگاه شهید شجیعی شد و آنجا فعالیت می‌کرد. در هیئت‌ها فعالیت می‌کرد و مراسم عزای آقا امام حسین علیه السلام را راه می‌انداخت. 🔹 کوچک‌ترین بی‌احترامی به مادر و پدرش نمی کرد. از راه که می‌رسید دست مادر و پدرش را می‌بوسید. آنقدر دل مهربانی داشت که برای مادر و پدرش و خانواده مرتب هدیه می‌خرید و محبتش را بروز می‌داد. 🔸 آدم دست و دلبازی بود از هر سفری که برمی‌گشت برای خانواده سوغات می‌آورد. هدیه زیاد می‌خرید و نسبتاً به مستمندان دست خیر داشت. بعد شهادتش از کارهای خیری که انجام می‌داد مطلع شدند. 🔹 بسیار غیرتی بود. نمی‌توانست در مقابل خطر تروریست‌ها و تعرض به حریم اسلام و اهل بیت بی‌تفاوت باشد. 🔸 پدرش هنگام اعزامش سخت بیمار بود و تا تولد فرزندش چیزی نمانده بود؛ اما مهدی کمر تعلقات دنیوی را شکست و به سوریه رفت. 🔹 آقا مهدی ترکش خورده بود و از ترس اینکه مسئولانش او را برگردانند چیزی بروز نمی داد. 🔸عاشق فرزندش بود اما وقتی فیلم خنده های پسرش را برایش فرستادند گفت: دیگر نمی‌خواهم به صدای خنده‌اش گوش بدهم مبادا دلم بلرزد. دلش قرص ماند و تا آخرش هم مردانه ایستاد. 📚 مشرق نیوز ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید مصطفی عارفی(ابو طه)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۵ دی ۱۳۵۹ ◈❘ محل
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 در رفتار و کردار به رغم دیدگاه مذهبی خود به دیدگاه دیگران کاری نداشت و معتقد بود برای فرار از انتقادات نباید همرنگ هر جماعتی شد و قطعا راه درست را باید انتخاب کرد. 🔹 همواره در راهپیمایی اربعین شرکت می کرد حتی اگر باید پول سفر به کربلا را قرضمی کرد و جهت کمک به نیروهای حشدالشعبی ۴ بار به عراق سفر کرد. 🔸 اعتقاد و ارادت بسیاری به آقا امام رضا علیه السلام داشت و می گفت:«همیشه حتی نمک زندگیتونو از امام رضا علیه السلام بخواهید. بعضی از آدما طوری با ائمه صحبت می کنند و از اونا حاجت می خواهند که گویی ائمه علیهم السلام در همون لحظه روبه روی اون ها ایستاده اند. باید به این شکل با آقا ارتباط برقرار کرد.» 🔹 معتقد بود که در اعیاد مذهبی حتی اگر تمکن مالی نداشت، پولی قرض کند و به بچه های فامیل عیدی بدهد چون این کار باعث می شود بچه ها انس بیشتری با ائمه علیهم السلام پیدا کنند. 🔸 به همهٔ حسینیه ها و مساجد سر می زد. در این رفت و آمد ها با بچه های جوان هیئت ها و مساجد و بسیج هم ارتباط خوبی داشت. 🔹 همیشه به دنبال آموزش موارد فنی جنگ بود و از هوش تاکتیکی و فنی بالایی برخوردار بود. 🔸 در طول شبانه روز زیاد در خانه نبود اما ساعاتی را که در خانه میگذراند سعی می کرد به همهٔ اعضای خانواده خوش بگذرد. 📚نوید شاهد_روزنامه خراسان ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید عقیل خلیلی زاده✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۲ بهمن ۱۳۶۱ ◈❘ محل و
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 خیلی فعال بود با آنکه هنوز در ارگان نظام وارد نشده بود ولی هر کجا قدم می گذاشت موجی ایجاد می کرد وقتی در یکی از روستا ها برف سنگینی باریده بود، مردمی را اکیپ کرد تا پشت و بام مردم ضعیف را پارو کنند که موجب حادثه نشود. 🔹 وقتی که می دید در بحران هایی مثل برف سنگین آذوقه رسانی در روستا ها خوب مدیریت نمی شود پیاده از لاهیجان تا رشت حدود ۴۸ کیلومتر در برف یک متر و نیم را طی کرد تا خودش را به نیرو هوایی رشت برساند و با زور از فرمانده آنجا یک هلی برد گرفت تا بتواند آذوقه را به مردم روستا برسانند. 🔸 در مسابقات قرآن و رشته های مختلف ورزشی توانسته بود نفرات اول کشوری را از آن خود کند. 🔹 عقیل به خاطر کارش از خانواده دور بود هر وقت مرخصی داشت سریع می آمد و در زراعت سر زمین به پدر کمک می کرد. 🔸 بسیار دوست داشت کربلا و حج برود ولی به علت اقتضای شغلش نتوانست کربلا برود ولی قسمتش زیارت حج عمره شد و رفت و آمد حتی تالار عروسی برایش رزو کرده بودیم که به جای ماموریت دوستش می رود و به درجه شهادت می رسد. 🔹خیلی همرزمان عقیل می گفتند که در بسیاری از عملیات ها که در سوریه گیر می کردیم با توسل به شهید خلیلی زاده جلو می رفتیم. 📚نوید شاهد ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید مسلم نصر✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۲ شهریور ۱۳۵۹ ◈❘ محل ولادت:
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 همیشه آرام و ساکت بود. در خانه با همسر و دخترشان مبینا شوخی می‌کرد ولی در جمع‌های خانوادگی اصلاً اینطور نبود و همیشه ساکت بود. 🔹 نماز خواندنش همیشه اول وقت بود. نماز شبش هیچ وقت ترک نمی‌شد. همیشه با وضو بود و شب‌ها هم با وضو می‌خوابید. 🔸 اواخر رفتارهایش خیلی تغییر کرده بود. روزی که داشت می‌رفت آرام و قرار نداشت. 🔹 می‌گفت شهید کجا و ما کجا، این حرف‌ها به ما نیامده است. خودش لیاقت شهادت را در وجودش نمی‌دید. هیچ موقع هم صحبت این مسائل را نمی‌کرد. 🔸 همیشه نمازهای شبش را با گریه می‌خواند. در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را می‌خواند. 🔹 آب وضویش را خشک نمی‌کرد. در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود. حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو می‌زدند نه نمی‌گفت. 🔸 احترام زیادی به خانواده و پدر و مادرش می‌گذاشت. پدر و مادر خودش با پدر و مادر همسرش از لحاظ احترام گذاشتن برایش یکی بودند. 🔹 تأکید و حساسیتش روی حجاب بود. تابستان‌ها جهرم خیلی گرم است و با اینکه دخترش مبینا دو سال و نیمه بود وقتی می‌خواستند بیرون بروند می‌گفت بابایی روسری سرت کن. 🔸 اگر در جمعی می‌نشستند که کسی داشت غیبت می‌کرد اگر آن شخص آشنا بود و نمی‌توانست در جمع تذکر بدهد جمع را ترک می‌کرد و جای دیگری می‌رفت. می‌رفت تا نشنود چه می‌گویند. 📚تسنیم ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🖇📌وصیت شهید علاء حسن نجمه #اَلـلّـﮪُمَّ_عـَجـِّل_لـِوَلـٻَۧـکَ_الـفـَࢪَج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 یتیم زندگی کرد اما دل شکسته نبود و برعکس دوست‌داشتنی و با ایمان بود و دوستان زیادی داشت؛ آنقدر که رفیقش می گفت: روستایی از دوستان دارد... 🔹 عکاسی، طراحی، بازیگری، کارگردانی و فتوشاپ را دوست داشت و در مناسبت های مختلف، عکس شهدا را طراحی و در صفحه های مجازی قرار می داد. 🔸 در کنار مادرش سرپرستی خواهر و سه برادرش را بر عهده داشت و علاوه بر آن برای دو فرزند «شهید علی ناصر» همچون پدری مهربان بود و احوالات آنان را پیگیری می کرد. 🔹 با وجود پایان دوره خدمتش، وقتی مطلع شد حملهٔ جدید تروریست ها در راه است، جهاد را به مرخصی و استراحت ترجیح داد و در صف رزمندگان ایستاد. 🔸 چند روز قبل از شهادتش در استقبال از اربعین نوشت: «اشکهای جاری خود را آماده کنید...» 🔹به رهبری علاقه خاصی داشت و حتی عکس ایشان زینت بخش اتاقش بود و پیروی از ایشان و سید حسن نصرالله را جزئی از واجبات زندگی اش می دانست. 🔸 در هوای سرد سوریه وقتی که کودکان سوری از او تقاضای کمک برای نظافت منزلشان کردند، علاء پذیرفت و با دوربین عکاسی اش به خانه آنها رفت و شروع به تمیز کردن آنجا کرد. وقتی علتش را پرسیدند، گفت:«این کودکان قلبم را آتش زدند؛ میخواهم حال درونی آنها را برای لحظاتی حس کنم...» 🔹 آمادهٔ شهادت بود و در وصیتش از مادر خواسته بود که در تشییع پیکرش رخت سفید به تن کند... 📚برنامه شهید علاء حسن نجمه ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید محمد جعفر حسینی (ابو زینب)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۹ خرداد ۱۳۶
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 به دلیل لیاقتی که داشت، معاون تیپ فاطمیون شد. او همواره با گرایشات ضدّ ایرانی مقابله می‌ کرد، هر چند خود، دل پردردی از این برخوردهای دشمن ساز داشت و می‌ گفت به عشق آقا (سید علی خامنه ای) همه را تحمّل می‌ کنم. 🔹 از جمله فعالیتهای شهید راه اندازی هیأت شهدای گمنام افغانستان در امام زاده عبداللّه شهر ری و ایجاد خیریه ای را برای کمک به خانواده های مدافعان حرم بود. 🔸 جوانی برومند و متشخّص و استاد زبان انگلیسی بود. درمیان برادران افغانستانی، شخصیّت جعفر حسینی به گونه ای بود که هر آدم غیر مغرضی را به تحسین وا می داشت. 🔹 هوش وافری در فهم مسائل، داشت . به دلیل توان مدیریتی، به سرعت فعالیّت های فرهنگی و تربیتی عمیقی را پایه گذاری کرد. 🔸 با کمک حاج حسین یکتا و حمایت بنیاد کرامت رضوی با تحت پوشش قرار دادن دویست نفر از نخبگان نوجوان افغانستانی به دنبال کادرسازی برای نیروهای انقلابی آینده ی افغانستان بود. 🔹 چند سال با جمع آوری کمک ها، هزینه ی بزرگترین موکب خادمان افغانستانی را در مرزهای ایران فراهم آورد. 🔸 کارهایش برای اشتغال و زندگی در یک کشور اروپایی هماهنگ شده بود اما گفت: نمی شود، حضرت زینب برای آدم، دعوتنامه بفرستد و بعد من به اروپا بروم. 🔹 روز قبل از شهادت به دخترش گفت: زینب جان سعی کن هر روز صبح، یک سوره از قرآن را بخوانی ، معنایش را هم بخوان. البتّه اگر نتوانستی شده یک آیه از قرآنم بخوانی بخوان، ولی با معنی . 📚ولایت ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید هادی کجباف (ابوسجاد)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۳ تیر ۱۳۴۰ ◈❘ مح
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 در طول حضورش در جبهه نبرد حق علیه باطل در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران 9 بار مجروح و دو بار نیز دچار موج گرفتگی شده بود. 🔹 حاج هادی سال 1361 با همسرش ازدواج کرد. با لباس سبز سپاه درمراسم ساده عقد خود حاضر شد و خطبه عقد وی را نیز علامه شیخ محمدتقی شوشتری(ره) جاری کرد. 15 روز پس از ازدواج به جبهه رفت. 🔸 در یک اقدام جسورانه خود و بقیه رزمندگان را از دست بعثی‌ها رها کند و البته در همین حین مجروح نیز می‌شود ولی با این وجود اسلحه دشمن را بر می‌دارد و به سمت بچه‌هایی که اسیر شده بودند می‌رود و پشت خاکریز کمین می‌کند و نگهبان اسرا را می‌کشد و رزمنده‌ها را آزاد می‌کند. 🔹 در اواخر جنگ فرمانده گردان مالک اشتر شوشتر بود و عملیات‌های پارتیزانی در عراق انجام می‌داد، وی تا دو سال پس از جنگ تحمیلی در جزیره مینو بود تا مراقب فعالیت احتمالی بعثی‌ها در مرز باشد. 🔸 شهید کجباف پس از پایان جنگ در کنکور شرکت می‌کند و در رشته مدیریت دولتی مشغول تحصیل می‌شود. 📚ایسنا_حامیان ولایت ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید روح الله قربانی✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱ خرداد ۱۳۶۸ ◈❘ محل و
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 روح‌الله آدم بابرنامه‌ای بود، یک دفتر مشکی کوچک داشت که تمام کارهایش را در آن می‌نوشت، بدهی، کارهای انجام نداده، کارهایی که باید انجام می‌داد و هر کاری که داشت را یادداشت می‌کرد. 🔹 رشته مترجمی زبان انگلیسی قبول شده بود. وقتی جواب قبولی‌اش در دانشگاه آمد که سوریه بود. 🔸به شدت شجاع و نترس بود. هیچ وقت نمی‌گفت که من نمی‌توانم، همیشه می‌گفت من می‌توانم. می‌گفت من اگر شجاع باشم به هدفم می‌رسم. در هر کاری به رسیدن به بالاترین درجه آن کار فکر می‌کرد. در دوره‌های مختلفی که می‌گذراند اگر اول نمی‌شد حتما دوم می‌شد. 🔹 دلش پر می‌کشید برای کمک به دیگران. انگار خدا او را آفریده بود تا بی‌وقفه دلش برای دیگران بتپد. 🔸 از ظلم به مظلوم خیلی ناراحت می‌شد و ظلم را برنمی‌تافت همیشه می‌گفت در سوریه افرادی هستند که مورد ستم قرار می‌گیرند در حالی که بی‌گناه هستند. 🔹 روح‌الله دو بار به سوریه اعزام شده بود. فرمانده اش آقای حاج رحیمی بود که می‌گفت روح‌الله همیشه در کارهای رزمی نفر اول و پیشتاز بود. 🔸 وقتی در منطقه مشکلی پیش می‌آمد و درگیری به وجود می‌آمد روح‌الله با روحیه بسیار خونسرد پشت بیسیم صحبت می‌کرد. علیرغم مشکلاتی که در منطقه پیش می‌آمد روح‌الله آرامش عجیبی داشت و با خونسردی کامل با مسائل برخورد می‌کرد. 🔹 همیشه درگیر موضوع شهادت بود اما دوست نداشت خیلی دیده شود. می‌گفت اگر من شهید شدم اجازه ندهید درباره من فیلم بسازند. 🔸 کسی بود که کمتر با اطرافیانش رفت و آمد می‌کرد. اما وقتی با کسی همراه می‌شد با تمام وجود برای آن فرد مایه می‌گذاشت. خیلی سختگیر بود. دوست داشت به دوستان و کسانی که به آنها اعتماد دارد آن چیزهایی را که می‌داند آموزش دهد. 🔹 هیچ وقت پشت سر دیگران حرف نمی‌زد، هیچ وقت حرف زور را قبول نمی‌کرد، بر اصول و اعتقاداتش محکم بود و ایستادگی می‌کرد حتی اگر به ضررش تمام می‌شد باز هم از اصولش کوتاه نمی‌آمد. خیلی مواقع در دفاع از حرف حقش چوب می‌خورد اما از آن حرف حق کوتاه نمی‌آمد بر عقیده به حق خود مستحکم بود. 📚 مشرق نیوز ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید محمدرضا علیخانی✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۳ خرداد ۱۳۴۴ ◈❘ محل و
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 بارزترین خصلتش شجاعت بیش از اندازه در میدان نبرد بود. از همان روزهای اول حضورش در سوریه شجاعت و دلیریش در میدان نبرد با تروریست های تکفیری گاها باعث تعجب و شگفتی دیگر همرزمانش می شد. 🔹 زمان ماموریتش در سوریه به اتمام رسیده بود که مطلع شد که بیش از 200نفر از مجاهدان در محاصره شدید دشمن قرار گرفته اند؛ در این شرایط تصمیم گرفت در سوریه بماند و به منطقه عملیاتی خانطومان اعزام شود. 🔸 عاشق شهدا بود و همیشه به همسرش می گفت دعا کن شهید شوم همیشه به تصاویر و عکس های شهدا با حسرت و بغض نگاه می کرد مخصوصا به عکس شهید تیمور خسروی که برادر خانمش بود. 🔹 مهربان بود و با مردم خوب رفتار می کرد و اصلا ادعایی نداش. ساده زیست بود و به امام و ولایت اعتقاد داشت و پایبند به نظام بود ،علاوه بر این آنها ولایت مدار و بی ادعا بود. 🖇📌در بخشی از وصیت شهید بزرگوار میخوانیم: با توجه به این موقعیت که تمام کفار با ما به جنگ آمده‌اند، فرمان امام را از جان و دل پذیرفتم و به سوی جبهه‌های نبرد شتافتم، چون بنده حقیر یک مسلمانم و نمی‌توانم نسبت به مسائل اسلام بی‌تفاوت باشم. کشور ما یک کشور اسلامی است و دفاع از آن به گفته‌ی امام عزیز از اهم واجبات الهی است. من از هر کس که به ولایت امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) بدبین باشد، برای همیشه دلگیر و ناراحت هستم. در سال شصت و یک هجری حضرت عباس(ع) برای دفاع از خیمه حضرت زینب (س) دو دست و چشمانش را از دست داد، اکنون نوبت من است که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س)دست و چشمانم را از دست بدهم. 📚نوید شاهد_حریم حرم ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید سجاد عفتی (ابراهیم)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۳۰ تیر ۱۳۶۴ ◈❘ مح
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸بچه بسیار شجاعی بود و دوبار هم برای جنگ به عراق رفت. 🔹 علاقه عجیبی به حضرت زینب داشت. بچه ی هیئتی بود خادم مسجد تعریف میکرد وقتی سجاد میخواست سینه بزند چیزی زیر پایش پهن میکردیم که خون بدنش روی فرش نریزد. یعنی اینطور با اخلاص سینه میزد. 🔸 دو هفته روزه نذر کرد تا خدا کمک کند و برود. بعد از دو هفته روزه گرفتن خدا حاجتش را داد و رفت. 🔹 سجاد در اداره مشغول بود و اجازه نمیدادند به سوریه برود برای همین از اداره بیرون آمد و خودش اقدام کرد. سجاد آن زمان در تشکیلات سپاه بود. از سپاه که بیرون آمد دوبار رفت عراق و یک بار سوریه. 🔸 واقعا از دنیا و زن و زندگی دل کنده بود، از دختر چهار ساله اش دل کنده بود که توانست به هدف بزرگش دست یابد و به آن درجه ای که خدا میخواست برسد. 🔹 دوستانی که با سجاد در عراق بودند تعریف میکردند چنان رشادتی در بین رزمنده ها نشان داده بود که خود عراقی ها هم از ایشان حساب میبردند و با اینکه بهعنوان بسیجی رفته بود، ولی شجاعتش در بین رزمنده ها زبانزد بود؛ تا آنجا که وقتی نیروهای جدید می آمدند از قدیمی ها میپرسیدند سجاد کیه؟ به ما معرفی کنید. 📚خبرگزاری دفاع مقدس ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید مرتضی حسین پور شلمانی (حسین قمی)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۳۰ شه
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 سال 1383 در کنکور سراسری دانشگاه‌ها شرکت کرد و با وجود قبولی در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه آزاد ساوه، به دلیل علاقه به فعالیت‌های جهادی و نظامی به عضویت نیروی قدس سپاه پاسداران درآمد و در دانشکده امام علیه السلام به تحصیل پرداخت.  🔹 دارای هوش بالا، حافظه قوی و توانایی زیاد در حل معادلات ریاضی بود، مادرش نیز به یاد می‌آورد که بارها در مسابقات علمی موفق به کسب رتبه شد. 🔸 نام «حسین» را برای عرض ارادات به پیشگاه امام حسین علیه‌السلام و «قمی» را به جهت علاقه به شهر مقدس قم و حضرت معصومه سلام الله علیها انتخاب کرد. 🔹 از نبوغ نظامی بالایی برخوردار بود، خیلی زود به عنوان یکی از فرماندهان محورهای عملیاتی در جبهه «غوطه شرقی» دمشق شناخته شد. 🔸توانایی خوبی در صحبت کردن به زبان عربی با لهجه‌های مختلف و برقراری ارتباط مناسب با رزمندگان عراقی داشت. آنطور که پدرش می‌گوید او زبان عربی را به سه لهجه سوری، عراقی و لبنانی آنچنان با تسلط صحبت می‌کرد که افراد بومی متوجه غیر عرب بودن او نمی شدند. 🔹 سال 1393 با هجوم نیروهای داعش به عراق مرتضی حسین‌پور، جزو اولین نیروهایی بود که همراه سردار قاسم سلیمانی خود را به بغداد رساند تا با تشکیل کمربند امنیتی در بیرون از شهر مانع پیشروی نیروهای تکفیری شوند. 🔸 از فرماندهان محور در عملیات آزادسازی جاده بلد، اسحاقی، سامرا، الدور، علم، تکریت، بیجی و ارتفاعات مکحول در عراق بود. 📚مرکز اسناد انقلاب اسلامی ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید سید محمد مصطفوی (سید میلاد)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۵ خرداد ۱
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸از همان دوران ابتدایی از نماز و روزه اش غافل نبود و هر چه خود را بیشتر می شناخت اعتقاداتش بیشتر می شد. 🔹 فردی بسیار شوخ طبع و مردم دار بود. از سال ۱۳۸۰ هر هفته یک هفته قبل از شروع سال جدید تا یک ماه ابتدا سال جدید در راهیان نور خادم زائران راهیان نور بود. 🔸 تحصیلات دانشگاهی را در رشته مهندسی عمران در دانشگاه همدان گذراند و از همان ابتدا در بسیج دانشجویی مشغول فعالیت بود. 🔹 در دوران جوانی نماز شب را به برنامه هایش افزوده بود. سرکشی به خانواده شهدا از برنامه های اصلی اش در زندگی بود خادم الشهدایی تا جایی در وجودش رفته بود که شهادت بزرگترین آرزویش شده بود و همیشه از مادرش التماس دعای شهادت میکرد. 🔸 حضور در مساجد و هیئت های مذهبی را از وظایفش می دانست . از سوابقش می توان به همکاری و فعالیت در هیئت های مذهبی شهرستان و فعالیت در گردان ۱۶۵ امام حسین علیه السلام بهار و همکاری با کانون های جوانان در عرصه فرهنگی و علمی اشاره کرد . •.•.•.•.•.•~🌹~•.•.•.•.•.• 🖇📌 در بخشی از وصیت شهید میخوانیم: اولین وصیتم این است که برادران و دوستان ، رهبر انقلاب و گل سرسبد کشورمان را تنها نگذارید و پشتوانه و حامی ایشان باشید. دوستان عزیز شما را قسم به خدا که راه امام حسین علیه‌السلام را که راه عاقبت به خیری و مهمترین کار است را ادامه دهید. حسین گونه زندگی کنید که تمام عاقبت به خیری را در همین راه است و همیشه یاد و خاطره شهدا را زنده نگه دارید چون شهدا همیشه زنده اند و من وجود آنها را در زندگی خود همیشه احساس می کردم . دوستان، هم هیاتی ها ، هم شهری ها و تمام مردم دوست و آشنا حلالم کنید و عاجزانه از شما تقاضا دارم که در انجام امور دینی خود به خصوص حضور فعال در مساجد کوشا باشید و خمس و زکات خود را سالیانه حساب کنید تا روزی حلال داشته باشید. ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید قاسم(مهدی) غریب (فرمانده امیر)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: سال ۱۳۶
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 قاسم غریب در سال 1379 بعد از اخذ مدرک دیپلم در کنکور دانشکده افسری دانشگاه امام حسین علیه السلام شرکت کرد و قبول شد و رسما به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. 🔹 طی چند سالی که در قم زندگی می کرد در میدان رزم با گروههای انحرافی پژاک و منافقین داخلی مجاهدانه جنگید تا اینکه یک چشم خود را از دست داد و همچنین 4 ترکش نیز در بدن وی جاخوش کرد. 🔸 با توصیهٔ پزشک، به منطقه مرطوب گرگان رفت اما این انسان پرخروش و رزمنده شجاع را یارای دوری از نبرد و میدان رزم نبود و با درک صحیح از شرایط روز و عربده کشی تکفیری های مزدور اسراییل ، آهنگ سوریه کرد و داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها به این کشور رهسپار شد. 🔹او را جز با "شربت شهادت" نمی شد سیر کرد و آنقدر ذوب در ولایت و دوستدار ائمه اطهار سلام الله علیها بود که ذره ای از تلاش برای نجات مسلمین بر نمی داشت. 🔸 مداحی بود که آخر مداحی هایش جمله "شهادت آرزومه" را زمزمه می کرد و آخرش هم به این مقام نایل شد. 🔹 مهدی در همه کارها به خدا توکل می‌کرد. نمازش را در هر شرایطی اول وقت می‌خواند. احترام زیادی به پدر و مادرش می‌گذاشت و هر کاری از دستش بر می‌آمد برایشان انجام می‌داد و هرگز کوتاهی نمی‌کرد. 🔸 اهل غیبت نبود و اگر کسی در جمعی غیبت می‌کرد، حتماً متذکر می‌شد. 🔹 گوش به فرمان رهبری بود و پشتیبان ولایت فقیه، به طوری که در وصیتنامه‌شان به همه تأکید کرده است که پشتیبان ولایت باشید و از خط ولایت فاصله نگیرید. 🔸 آرام و قرار نداشت و آنقدر از شهادتش مطمئن بود که می‌گفت در نماز شبت هر چی از خدا بخواهی، می‌دهد. 📚نوید شاهد_تسنیم ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید سجاد زبرجدی سهراب✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۹ بهمن ۱۳۷۰ ◈❘ محل
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 گفته بود من به عنوان یک سپاهی وظیفه دارم که از مرزهای اسلام دفاع کنم، الان اینجا(سوریه) مرز اسلام است، هرجای دیگری هم باشد می روم. 🔹 از11 سالگی جذب مسجد شد و مسیر زندگی اش را همانجا پیدا کرد. 🔸 اخلاق خاصی داشت، هیچوقت از کار کردن فراری نبود، همه شغل ها را هم در نوجوانی و کودکی تجربه کرد. 🔹 سه سالگی پدرش را از دست داده بود. وقتی هنوز سن خیلی کمی داشت، می رفت داخل پارک بلال کباب می کرد و می فروخت. 🔸 یک مدتی شاگرد تعمیرگاه بود، یک مدتی پیک موتوری بود ، یعنی هم درسش را می خواند هم مسجدش را می رفت و هم کمک خرج خانه بود. 🔹 با اینکه درسش خیلی خوب بود اما می گفت که من دوست دارم جذب نظام بشوم به خاطر همین بعد از اینکه سربازی اش درسپاه تمام شد، همه جا آزمون داد و در یگان ویژه صابرین پذیرفته شد. 🔸 مهارت های زیادی داشت، راپل و چتربازی بلد بود ، تکاور بود، مهارت های رزمی داشت و همیشه می گفت که من سرباز رهبر هستم، خط قرمزش رهبری بودند. 🔹 اینقدر عاشق شهادت بود که کنار یکی از عکس های خودش را هم در فوتوشاپ نوشته بود : « شهید سجاد زبرجدی ، دفاع از اسلام وظیفه ماست.» 🔸 با توجه به وصیتنامه ایشان:« اگر درد دلی دارید یا خواستید مشورتی بگیرید بیایید سر مزار من . به لطف خداوند من همیشه حاضر هستم.»، مزار ایشان همیشه شلوغ است و افراد زیادی از این شهید بزرگوار حاجت گرته اند. 📚جام جم آنلاین ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید بهرام مهرداد (ابو زینب)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۳۰ شهریور ۱۳۵۲
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 هر کمکی که می‌دانست برای دوستانش راهگشا است، دریغ نمی‌کرد. این در حالی است که اگر می‌دانست آن کار به حق نیست و یا کمک او حق کسی را پایمال می‌کند، نمی پذیرفت. 🔹 در برگزاری یادواره‌ها و فعالیت‌های فرهنگی پویایی بیشتری داشت. تا آنجایی که در امور یدی نیز فعالیت می‌کرد. با وجود اینکه در پایگاه و حوزه فعالیت‌های گسترده‌ای داشت اما این موضوع دلیل بر این نمی‌شد که از خانواده اش غافل شود. 🔸 با هر نوع گروه سنی با زبان خودشان ارتباط برقرار می‌کرد، با کودک کودکانه و با بزرگسالان بزرگ منشانه رفتار می کرد. معتقد بود که باید با برخورد مناسب جوانان را جذب هیات و مسجد کنیم. 🔹 سوز خاصی در مداحی داشت. با روضه‌هایش به خصوص در ایام فاطمیه و محرم، شور دیگری به مجلس می‌داد. همیشه آخر مجلس می‌گفت: «ارباب شرمنده‌ایم که نتوانستیم برای شما کاری انجام دهیم.» 🔸 نسبت به بیت المال بسیار اهمیت می‌داد که مبادا هزینه‌ اضافه‌ای در مراسم‌ خرج شود. به دوستان در حوزه توصیه می‌کرد که حتی در مراسم حسینی نیز قناعت و جلوگیری از اسراف را مدنظر داشته باشند. 📚حریم حرم ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید حسین هریری (سید عمار)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۳ آبان ۱۳۶۸ ◈❘
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 زیبایی چهره شهید حسین هریری باعث شده بود در جبهه مقاومت اسلامی به «قمر فاطمیون» معروف شود. 🔹به تازگی نامزد کرده بود، دوست نداشت ازدواجش مانعی برای دفاع از حریم اهل بیت شود. بنابراین با همسرش شرط کرد همچنان رزمنده مدافع حرم باشد و مدتی پس از نامزدی به سوریه رفت و قدم به حجله شهادت گذاشت. 🔸 چهره حسین در سوریه نزد تروریست‌ها شناخته شده بود. برای اعزام مجددش به او اجازه ندادند که برود تا اینکه با تلاش بسیار موفق شد 10 آبان‌ماه 95 با نام مستعار قمر فاطمیون و از طریق لشکر فاطمیون اعزام داشته باشد. 🔹 رفتارش خیلی مورد پسند دوستان و آشنایان بود. شهید از بنیانگذاران سه هیئت از جمله عشاق الزهرا در مشهد بود که با مدیریت وی اداره می‌شد. 🔸 از شروع روز اول محرم تا پایان صفر برای شهید استراحت معنایی نداشت و بیشتر وقت‌ها در حرم امام‌رضا‌ علیه السلام با همسرش بود و همیشه حرف شهید این بود اگر می‌خواهیم مصیبت اهل بیت علیهم السلام را درک کنیم نباید راحت‌طلبی را در زندگی برای خود اختیار کنیم. 🔹 بیشتر وقت‌ها نذرهای هیئت را می‌برد در محله‌های فقیرنشین مشهد بین نیازمندان پخش می‌کرد. از کارهای خیر دیگری که انجام می‌داد به صورت مخفی به افراد نیازمند کمک می‌کرد. 🔸 وصیتنامه کتبی نداشت ولی به همسرش گفته بود: موقع شهادتم نگذار نامحرم صدای گریه‌ات را بشنود. صبوری را از حضرت زینب سلام الله بخواه و هر وقت دلت برای من تنگ شد برو در روضه‌های اهل بیت علیهم السلام گریه کن. 🔹 نمازش را همیشه دو نفره با همسرش به جماعت میخواند. 📚حریم حرم ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید علی آقا عبداللهی(ابو امیر)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۰ مهر ۱۳۶۹
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 علی تقریبا پنج، شش ساله بود که در مسجد تکبیر می‌گفت و از همان جا دوستان خوبی پیدا کرد. 🔹 زمانی که دبستانی بود، گفت می‌خواهم هیأت درست کنم. رفتند در پارکینگ خانه همسایه‌ شان با دو، سه تا از دوست‌هایش، هیأت درست کردند و پارچه سیاه هیأتی زدند. خانواده برایشان زنجیر و طبل تهیه کردند و از همان جا هیأت داشتنش شروع شد. 🔸 خیلی آدم منظمی بود. سر قرارهایی که می‌گذاشت خیلی اعتقاد داشت به سر وقت بودن. خیلی شیک پوش بود، یعنی یک نظم و انضباطی در لباس پوشیدن و سر و وضعش داشت و روی این موضوع خیلی حساس بود. 🔹 نمازهایش سر وقت بود. لازم نبود او را برای نماز بیدار کنند. همیشه خودش سر وقت بلند می‌شد. حتی اگر می‌خواست غذایش را بخورد، اول نمازش را می‌خواند بعد می‌رفت سراغ غذا. بعد هم که ازدواج کرد و رفت سر زندگی خودش، روی خمسش خیلی مقید بود. 🔸 با همتن سن کمش در بسیج فعالیت می‌کرد. موتور داشت، ماشین داشت. چون رشته‌اش هم الکترونیک بود،کارهایی می‌کرد که هم سن و سال‌هایش جرات نداشتند. مثلاً 17، 18 ساله که بود روی راپل کار می‌کرد. کارهای پرواز از هلیکوپتر. در جریان مبارزه با فتنه 88 خیلی فعال بود و در مقایسه با بسیجی‌های دیگر بسیار سر نترسی داشت. 🔹 در بحث‌های سیاسی خط و ربطی نداشت. پیرو ولایت فقیه بود. که حتی در وصیت نامه اش هم به این موضوع تاکید کرده است. مقلد آقا هم بود. 🔸 برعکس بسیاری از جوان‌ها اصلا هیچ خواسته‌ای از خانواده نداشت. پدر و مادرش همیشه آرزو داشتند از آنها چیزی بخواهد، مثلا دوچرخه بخواهد، موتور بخواهد و حتی پول بخواهد. شاید به زور به او پول می‌دادند، همیشه دستش توی جیب خودش بود و اگر هم پولی می‌گرفت به صورت دستی می‌گرفت که بعدا پس بدهد. هیچ وقت از او بچگی ندیدند و همیشه بزرگ‌تر از یک بچه زندگی می‌کرد. 🔹 از دروغ خیلی بدش می‌آمد. تحمل حرف زور را نداشت. از اینکه کسی به کسی زور بگوید. از قهر کردن، از حق و ناحق کردن بدش می‌آمد. اگر بیت المال زیر سوال می‌رفت، خیلی نارحت می‌شد. 🔸 اگر کاری را اراده می‌کرد، محال بود آن به آن نرسد. 🔹در بخشی از وصیتش آورده است: «خواسته من از شما این است که لحظه‌ای از ولایت و خط رهبری جدا نشوید.» 📚 حریم حرم ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید جواد الله کرمی (خلیل)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۲ تیر ۱۳۶۰ ◈❘ م
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 گفته بود: اخلاق در زندگی خیلی مهم است. من قبول ندارم که می‌گویند فلانی آدم مؤمنی است اما اخلاقش خوب نیست یا اخلاقش تند است. به نظر من کسی که اخلاق ندارد اصلا ایمان ندارد. 🔹 عروسی اش بدون گناه برگزار شد و خود در مجلس خانمها حاضر نشد. می گفت: هم خانم‌ها به سختی می‌افتند و هم من معذبم. 🔸 جواد و همسرش هیچگاه در زندگی دوست نداشتند غرق مادیات شوند. سادگی برایشان لذت بخش‌تر از تجملات بود و چیزی که همواره در خرید کردن برای هردوی آنها خیلی اهمیت داشت «خرید کالای ایرانی» بود. 🔹 با همه، چه کوچک و چه بزرگ، با محبت و تواضع برخورد می‌کردند؛ گویی به رحمت واسعه الهی متصل بود. تا جایی که در توانش بود به دیگران کمک می‌کرد. همیشه لبخند به لب داشت و با یک برخورد همه را جذب میکرد. 🔸 اینگونه نبود که ایشان فقط با یک قشر و یک تیپ خاصی از افراد ارتباط داشته باشد؛ با همه جور آدمی ارتباط می‌گرفت. خیلی از آنها اصلا تیپ و ظاهر مناسبی هم نداشتند. وقتی «آقا جواد» از کنارشان رد می‌شد، به گرمی با آن‌ها برخورد می‌کرد و تحویلشان می‌گرفت. 🔹 آشنایانش میگفتند آقاجواد حقیقتا شیر میدان است، همه جا خود پیش قدم است، یک تنه به دل دشمن میزند و بعد نیروهایش را وارد میدان می‌کند. 🔸 آقا جواد خیلی روی فرزندآوری تاکید می‌کرد. به دوستان و اطرافیان می‌گفتند: «زیاد بچه بیاورید. حداقل باید چهار بچه داشته باشید». 🔹 محبت عجیبی که نسبت به خانواده داشت مانع این نمیشد که از تکلیفی که داشت دست بکشد با اینکه در این سالها بیش از سه بار مجروح شده بود، باز به سوریه می‌رفت و به تکلیفش عمل می‌کرد. 📚 حریم حرم ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید محسن قوطاسلو (عبدالرضا)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۷ بهمن ۱۳۶۹ ◈
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 عاشق شهادت بود. عاشق طی کردن این مسیر بود و وقتی دید راهی برای شهادت باز شده‌است خودش را به قافله‌ی شهادت رساند. 🔹 جنگاور بود،​غواص بود ،چترباز بود دوره هایی که یک رنجر باید ببیند گذرانده بود، کلاه سبز بود ، غریق نجات بود. اما قبل از همه اینها محسن یک بسیجی بود؛ یک نظامی خالص. 🔸 مسئول حوزه بسیج بود، مسئول آموزش ناصحین بود، مسئول آموزش دانش آموزی پاکدشت بود و همیشه خودش را سرباز رهبر می دانست. 🔹 محسن خودش ارتش را انتخاب کرد. می گفت نظم و سخت گیری ارتش را دوست دارم. آدم را خود ساخته تر و ورزیده تر بار می آورد. 🔸 گفته بود: وظیفه من است که بروم و از حرم حضرت زینب سلام الله علیها و از مردم مظلوم و از اسلام دفاع کنم. 🔹در یک عملیات سختی بین نیروهای ایرانی و نیروهای جبهه النصره بوجود آمد، تا رسیدن نیروهای خودی محسن چندساعتی خط را به تنهایی نگهداشته بوده و قهرمانانه در نبردی مستقیم و تن به تن به شهادت رسید. 📚 حریم حرم_نوید شاهد ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید محمد کاظم (پژمان) توفیقی✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۰ بهمن ۱۳۷۰
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 کودکی به ورزش علاقه داشت. و در این زمینه موفقیت های زیادی کسب کرد. در سال 88 در رشته موتور کلاس مقام اول استانی را کسب کرد. و در سال 89 موفق شد مقام اول استانی و سوم کشوری را کسب کند. و در رشته دوچرخه سواری در سال 91 مقام اول را به خود اختصاص داد. 🔹 از همراهی همسرش در بازار فراری بود و دلیلش را اینگونه شرح داد: وارد بازار و مراکز خرید شدن برای من سخته؛ مگه شما وضع حجاب بعضی ازخانمها رو نمیبینی... 🔸 میگفت: ازاینکه چنین وضعیت وصحنه های بی حجابی وبدحجابی روببینم شرمنده آقا صاحب الزمان میشم که نمیتونم کاری کنم دل آقا میگیره. 🔹 برای انجام کارهای منزل به همسر و مادرش کمک می کرد. ازانجام هیچ کاری إبا نداشت، ظرف شستن، لباس شستن،جارو زدن، گردگیری کردن،و... 🔸 وقتی از کار بر می گشت، با وجود خستگی کار، درخونه یک ثانیه هم بیکار نمی نشست. برای راحتی همسرش خیلی زحمت میکشید و اگر میدید از انجام کاری خسته شده است انجام اون کار،روبه عهده خودش میدونست. 🔹 می گفت : حضرت محمد صلوات الله علیه وآله به حضرت علی علیه‌السلام فرموده اند: مردى كه به زن خود در خانه کمک كند، خدا ثواب یک سال عبادتی را که روزها روزه باشد و شبها به قیام و نماز ایستاده باشد به او می‌دهد. 🔸 هر روز مشکلات فنی قرارگاه را درست میکرد و کار بچه ها را راه می انداخت، شب دستانش را بهم میزد و با خوشحالی می گفت: خوب خداروشکر امروزمفید بودم. 📚نوید شاهد ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید ابوالفضل راه چمنی (ابوذر)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۲ اسفند ۱۳۶۴
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 تفاوت زیادی با دیگر جوان‌ها ‌داشت. مثلاً موقع حرف زدن با خانم ها سربه زیر بود. 🔹 از صحبت کردنش مشخص بود که خیلی طرفدار سرسخت آقای خامنه ای است. شدیداً نسبت به حضرت آقا غیرتی بود. 🔸 ابوالفضل اصلاً ناراحت نمی‌شد. واقعاً کسی ناراحتی آقا ابوالفضل را ندیده بود، اما روی مسائل رهبری خیلی حساس بود و ناراحت می‌شد. در مورد مسائل دیگر خیلی آرام بود و اصلاً ناراحت و عصبانی نمی شد. 🔹 با اینکه سرش خیلی شلوغ بود، اما حتماً قران را حفظ می‌کرد. برای قرآن حفظ کردن برنامه ریزی می‌کرد. اگر یک روز وقتش به بطالت می‌گذشت، خیلی ناراحت می شد و عمیقاً غصه می‌خورد که چرا آن روز را درست استفاده نکرده است. 🔸 در مراسم عروسی اش مداح آورده بود و مراسم به مولودی‌خوانی و جک گفتن گذشت. مراسم بسیار شادی بود. اما در آن از گناه خبری نبود. 🔹 غریق نجات، شنا، راپل، صخره نوردی، چتر بازی، جودو و.... را کار کرده بود. 📚حریم حرم ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید محمد حسین عطری (ابو رضا)✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۸ مرداد ۱۳۵۵
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 محمدحسین بسیار با شرم و حیا، محجوب، متین و مؤمن بود. صفا، سادگی و اخلاص زیادی داشت. 🔹 محمدحسین علاقه عجیبی به ائمه به طور خاص آقا اباعبدالله(ع) داشت. در منزل پدری همسرش ساعتی بود که در آن نوشته شده بود «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» وقتی آن را دید، گفت این همان جایی است که می‌خواهم وصلت کنم. 🔸 بسیارکم‌صحبت بود و برای انجام امور خیر به دیگران کمک می‌کرد. مادرش می‌گفت وقتی به مدرسه می‌رفت پول تو جیبی خودش را به دوستان نیازمندش می‌داد. بسیار به پدر و مادرش احترام می‌گذاشت. 🔹 دوران نوجوانی پربرکتش همواره در مسیر فعالیت‌های مذهبی و مسجد و تحصیل گذشت. از ویژگی‌های اخلاقی ایشان مشخص بود مسیرش به شهادت ختم خواهد شد، غبطه برای شهادت برای او راهی برای رسیدن به کمال بود. 🔸 بسیار ولایتمدار بود و توجه خاصی به بیت‌المال داشت تا هیچ‌گاه به نفع شخصی‌اش استفاده نشود. ایشان خانواده‌دوست بود و همه تلاشش این بود که در راه رفاه همسر و فرزندانش تلاش کند. 🔹 فوق‌العاده باهوش بود. همزمان در دبیری ریاضی، بانک تجارت و سپاه پذیرفته شده بود اما به دلیل علاقه و خوابی که دیده بود، راهی سپاه شد. در عالم خواب آقای بزرگواری لباس سبز سپاه را به ایشان نشان داده بود. همین خواب دلیلی شد تا محمدحسین با علاقه ویژه‌ای این شغل را انتخاب کند. 📚 حریم حرم ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید مجید صانعی موفق✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۲ شهریور ۱۳۵۸ ◈❘ محل
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 از جمله مربیان ورزشی مخلصی بود که تمام زندگی خود را صرف تربیت و شاگردان و سربازان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کرد. 🔹 بسیار مظلوم بود و پرتلاش و بردبار، اما کسانی که او را خارج از منزل می دیدند، خصوصیات اخلاقی وی را باور نمی کردند و فکر می کردند بسیار قاطع و جدی است اما پشت آن چهره قاطع فردی آرام ومهربان بود. 🔸 مجید کاریزمای خاصی داشت و همه را جذب می کرد و روح جوانمردی و فتوت در او دمیده بود و منش پهلوانی به معنای کامل در رفتار او متجلی بود. 🔹 خیلی کله داغی داشت و دوست داشت برود جنگ. همیشه می‌گفت:‌ای‌کاش من زودتر به دنیا آمده بودم و می‌توانستم بروم جبهه. 🔸 بعضی شب‌ها می‌دیدند در جایش نیست، بعد متوجه می‌شدند در اتاق دیگری دارد نماز شب می‌خواند. 🔹 کارشناسی سخت‌افزار کامپیوتر داشت، بعد هم کارشناسی حقوق گرفت. با پدرشان شرکت راه‌سازی داشتند و مربی باشگاه هم بودند. در کنگ فو مقام کشوری داشت و داور اتومبیلرانی و بازرس هیئت رزمی بود. نمایندگی سبک نینجوتسو را داشت. در تیراندازی عالی بود. مجوز پزشکی کوهنوردی کشوری هم داشت. 🔸 مجید چند تا اختراع در زمینه تجهیزات جنگی داشت؛ ولی، چون بودجه نداشت نتوانست آن‌ها را به ثبت برساند. 🔹 خیلی اوقات مادران بچه‌های باشگاهش تماس می‌گرفتند که مجید بچه‌ها را راهنمایی کند. خیلی مردم‌دار بود. خیلی خاکی بود. رئیس هیئت موتورسواری همدان بود، ولی برای تعمیر موتور‌ها می‌رفت. 🔸 ارادت خاصی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت و سربند یا زهرا را هم به سرش می‌بست. امام‌زاده عبدالله همدان را هم خیلی دوست داشت. 🔹به حجاب و صبوری توصیه می‌کرد. 📚 عصر همدان_خبرگزاری میزان .................«شادی روح پاکش صلوات»................. ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─