#پروف به رنگ شهدایی🌹
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید احمد مشلب ✾•••
@TarighAhmad
📞🇮🇷
قالیباف قالیباف قالیباف قاسم📞
قالیباف جان بگوشی.منم قاسم
باقر باقر باقر قاسم.📞
سلام باقر جان ❤️
مبارکه شنیدم رای اول🍃 رو آوردی
باقر باقر باقر قاسم.
چند تا کد بهت میدم یادت 🍂باشه.
دشمن از داخل و خارج داشت مردم رو میزد.😔
ولی مردم به تو رای دادند☺️
باقر باقر باقر
تاریخ کرونا یادت باشه.🌷
تاریخ اجاره خونه های 🏘بالا
تاریخ بیکاری جوونا🧔 یادت باشه
باقر باقر باقر قاسم.
مردم پس از سه دوره ۸ ساله که بهشون از سوی خواص خیانت شد.بگوشی؟❓
به تو اعتماد کردند.🌈
باقر جان تهرانی و کاظمی و همت و من سر دادیم تا تو بیای بالای سر همه💫.
باقر باقر.
دخترها 🧕و پسرها🧔 همه خودی هستند.
جداشون نکنی ها.🗣
کاری کن ازدواج💍 کنند نسل مدیران ایرانی🇮🇷 جوون بشه.
برای همه کار پیدا کن.
باقر باقر.
روستاها 🏕رو بی بصیرتها از بین بردند آبادشون کن.
باقر باقر باقر قاسم.📞
معلمها 👨🏫پرستارها👨⚕ بازنشسته ها کارمندها 🧓دست فروشها دوره گردها کولبرها💂♂ شهرستانیها آبروشون رو دادن تا تو بیای بالای سر همه.
باقر باقر سید علی❤️ تنهایی از پس همه برمیاد ولی تنهای تنهاست.🍂
باقر باقر اینجا حساب کتاب سخته اما شفاعت 🍃و دعای🤲 مردم کارسازه.
باقر باقر صندلی داغ🔥 ریاست خنکای بهشت✨ رو ازت نگیره؟
باقر باقر دست خالی بیا اونهایی که با پست دولتی مال جمع کردند همه سالهاست توی صف حساب کتاب💥 هستند.
باقر باقر باقر قاسم.
دور و برت رو آدمهای چشم و دل سیر بذار🌾 گرین کارت و پاسپورتهاشون رو هم خوب بررسی کن.دو تابعیتی نباشند.
باقر باقر. حرف امام❤️ و سید علی💞 رو زنده کن عزت رو به مجلس برگردون.
باقر جان از تهمت نترس کار کن کار کن کار.
باقر قبل از تو خیلیها با ریش🧔 و تسبیح 📿اونجا بودند اما باختند.
باقر باقر باقر قاسم.
مسلمانی به مردم داریه.
دل مردم رو نسوزونی که بگن کاش بهش رای نمیدادیم.🎈
باقر باقر باقر قاسم یادت باشه غیر از ۵۰۰ هزار شهید🌷 جنگ و انقلاب همه مدافعین حرم🌹 از ایرانی و خارجی و همه شهدای دنیا چشمشون به شماست.خجالت زدمون نکنی🌿. مثل قبلی ها.
باقر باقر باقر قاسم هر جامی رو میخواستی سربکش ولی زیر هر برجامی رو امضا 🖌نکن.
باقر یادت باشه با تبلیغ عکس قاسم سلیمانی ❤️🕊شدی رییس مجلس.
قاسم سر و دست و پاهاش رو داد و اربا اربا 😭شد تا ایران آباد و امن بمونه.
قاسم رو مثل همت و باکری و کاظمی و هزاران فدایی شهرها و روستاهای ایران از ۲۰۰ سال پیش با عمل بد شرمنده نکنی.
باقر باقر باقر قاسم سلیمانی تمام
🎈🍃|@Tarighahmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆ماشالله ماشاالله 👆
✨ازفکر گناه پاک بودن عشق است
✨از مهر تو سینه چاک بودن عشق است
✨آن لحظه که راه میروی آقا جان
✨زیرقدم تو خاک بودن عشق است
اللهم عجل لولیک الفرج
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
🌸🍃
تحصیل علم و دانش, علمآموزی, تکریم علم
🔆دنبال #علم رفتن دارای قدسیت است.📚
۱۳۸۴/۱۰/۲۹
امام خامنه ای
بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق (علیهالسّلام)
❤️❤️👇👇👇
╔═. ♡♡♡.══════╗
@TarighAhmad
╚══════. ♡♡♡.═╝
✍رهبر معظم انقلاب:
انقلابی یعنی دارای سواد، دارای انضباط، دارای تدیّن، دارای حرکت، دارای عقل، خردمند. ما یک چنین نسلی لازم داریم. این نسل، نسل جوان ما است.
۹۵/۷/۲۸
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
سلام😊
کیف حالڪ شیعه امام زمان؟!😉
متن پایینو بخون و عمل کن خواهشا
نمیخوام بخونی چهارتا نچ نچ کنی و خوشت بیاد و بعد بری
بسم الله
اقایان مذهبی
داداش هایی گل من
خانوم های مذهبی
خواهرای خوب ایمانی من
میدونی چند میلیارد
چند هزار ساعت و چندین نفر متخصص و چندین تا دانشگاه امروز و همین الان که داری این متنو میخونی در سراسر جهان دارن بر ضد امام زمان فعالیت می کنند ؟😰
بعد تو نماز می خوانی و میگی دیگه تمامه 😒
نه مومن ..
اونا ضد امام زمان اونطوری کار کنند
بعد منی که شیعه امام زمانم سکوت کنم ؟ میشه ؟
بخدا نمیخواد کار سختی بکنی
اصلا بزار یک خبر خوش بهت بدم
اون همه ساعتو زمانو پولو و اون همه دانشگاه که دارن بر ضد امام زمان فعالیت می کنند
حریف همه چیز می شوند
الی یک چیز
ارادهِ ی یک بچه شیعه💪
اونا صدی بخواهند هزینه کنند
هزاران نیرو و متخصص بر ضد اسلام بگیرند و توسط جنگ نرم بخواهند به اسلام ضربه بزنند
اما تو
فقط
با ارادت
می تونی
تمام
نقشه های
دشمنو
نابود کنی✌💪
خداییش خیلی لذت داره
دشمنی که این همه برای ضد امام زمان هزینه کنه
اما تو با اراده ای درونیت که دست خودتم نیست و چون شیعه امام زمان هستی ,اینو داری
پس بلند شو 👌
یاعلی بگو👋
تبلیغ در راه امام زمان🌸🌸
کانال بزن
نمی تونی ؟
ادارش برات سخته؟
خب مشکلی نیست
تو کانال ها عضو شو و پست هارو پخش کن
نمی تونی دشمن شناسی کنی ؟
خب اشکال نداره
اونایی که دشمن شناسی کردن , اون خبر هارو پخش کن
اصلا اینو به من بگو🤔
مگر چنتا امام زمان مثل تو داره ؟ هاااااا ؟
نگو
ول کن بابا
من که نمازام چند وقتیه قطع شده .منو که عمرا امام زمان بخواد
ببین اگر داری این متنو می خونی مطمن باش بی حکمت نیست
بخدا امام زمان اگر روی شما حساب نکنه روی کی حساب کنه؟؟؟؟
روی اون خارجیه که صبح تا شب مسته و زندگی براش شده پول دربیاره تا حال کنه
اره؟
روی اون حساب کنه؟
امید امام زمان خود توی
ببین
عزیز من
صدای پای امام زمان داره میاد😍😍😍
از هزارو خورده ای نشانه های ظهور امام زمان میدونی چنتاش مونده؟
فقط پنج تاش
دست و پا بزن
هرچی می تونی تلاش کن
نگو من دیگه نمی تونم
کسایی بودن ١٠٠ برابر توگناه کردن و دور بودن از خدا الان با یک توبه دارن مسیر امام زمانو میرن و عاقبت به خیر شدن
امید دل امام زمان
بیدار باش
بیدار کن
اگر یک درصد
فقط یک درصد این متن برات جالب بود تورو غیرت شیعه و ایرانیت
این متنو پخش کن
اگر با پخش این متن ١نفرم متحول کنی کار بسیار بزرگی کردی
مهدی جان
"پل صراط
چشمهای توست...
ازچشمت که بیفتم روزگارم جهنم میشود
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
برای امسال یه رفیق خوب دارم برات
♥️♥️♥️♥️
نیت کن بزن رو یدونه از این لینکا یه رفیق اسمونی برات میاد 🌏💙
اسمشو و بدون همیشه پیش خودت داشته باشش
التماس دعا💔🥺
1⃣:🌸https://digipostal.ir/cdpyeku🌸
2⃣:🌸 https://digipostal.ir/cezrjuy🌸
3⃣:🌸https://digipostal.ir/c7xyhkp🌸
4⃣:🌸 https://digipostal.ir/ci8mse0🌸
5⃣:🌸https://digipostal.ir/cyhxo3x🌸
6⃣:🌸https://digipostal.ir/cgyuw6q 🌸
7⃣:🌸 https://digipostal.ir/cpq96w8🌸
8⃣:🌸https://digipostal.ir/c7gf1c8🌸
9⃣:🌸https://digipostal.ir/ctft0ru🌸
1⃣0⃣:🌸https://digipostal.ir/crmy01v🌸
اذان
گویند
وقت نماز است
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ای عاشقان
عاشقان خدا خدا گویند..!
@FAdAee_zAynAbi1313
برای دریافت جایزه چالش شهدایی به ایدی بالا بروید👆
تلنگرانه🤭
عشق مانند نماز است نیت کردی دور ورت نباید نگاه!
عاشق کی هستیم؟ پیش خودمون فکر کردیم؟🤔🤔🤔🙄
عاشق خدا باشم نباید ب دیگران بگیم امیدم بهته!
نباید بگیم خدا بد نده!
خدا ب بنده هاش هیچ وقت بد نمیده همین!
اگر عاشق همسرتی به بقیه نگاه نکن
اگر عاشق شهدایی به شیطون نگاه نکن!
میشود عاشق خدابود در کنارش عاشق شهدا و همسر!
مذهبی ها عاشق ترند..!
#رفیق شهیدم داداش احمد!🌹🌹
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید احمد مشلب ✾•••
@TarighAhmad
حس خوبــــ یعنے 😍]•°
وقتے طرح هاٺ مورد
لطف مادر شهید
قرارمیگیرهــ❤️
دیگهـ یه خوشحالے
واسه یهـ خادم
بیشتر از این!!؟❣
پ.ن: ترجمه نظر ایشون(عکس زیباییست ، خوب و خارق العادس)🦋✨
#مادر_شهید
#عکسبازشود
═════°✦ ❃ ✦°════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
ڪلیپ زیبا [🎥😍]•° از تشییع پیڪر شهیـ❣ـد •{احمد محمد مشلب}• پشٺ پاث آبــــ مےریزمـــ💦 دل بےتابـــ م
دوستان ما میخوایم این ڪلیــپ رو براے مادر شهید بفرستیم ولے مشڪلے ڪه هست ایشون فارسے متوجه نمیشن
براے همین ما باید مجددا این ڪلیپ رو با زیرنویس عربے براشون درست ڪنیم
پس لطفا صبور باشید تااین ڪارانجام بگیرهـ😉❤️
ان شاءالله از این به بعد هرطرحے ڪه درڪانال اماده میشه براے مادر بزرگوار شهید ارسال میشهــ😊
باتشڪر خادمین ڪانال😁🌸
گفتمــ بهش ؛ میخوامــ
شهید بشمـــ❣
بهم گفٺ: شهیـــد شدے ڪه
میخواے شهیـــد بشے؟!
گفتم : نه چے ڪار بایـــد بڪنم ؟!
گفٺ: وقتے از همه چیــز دل بریدے
الا حسین و معشوق حسین [♥️]•°
#دلگویه
#عکس_نوشته
#شهیدمشلب
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
هدیه شهید مشلب
ارسال شارژ ده تومانی
به برنده
نفر اولمون
مبارکتون باشه
ان شاءالله در راه شهادت ....
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹😭😭😭
التماس دعا......فرج اقا...!😔
بقیه برندگان نفر دوم سوم بیان به ایدی زیر
@FAdAee_zAynAbi1313
جایزه با انتخاب خودتونه!😊
••●❥❤️❥●••
@TarighAhmad
🌸 #حرف_حق
🍃هے نگـو مـن گناهکارم
منو قبول نمیکنہ...
روم نمیشہ با خدا حرف بزنم...
بہ قولِ استاد دولابی
مالِ بد بیخِ ریشِ صاحب شہ...!
تـو مخلوقِ خدایے :")
👤•.حاج آقا پناهیان•.
✔️یادت باشه هر چقدم ڪه گناه ڪرده باشی بازم دلیل نمیشه با خدا غریبی ڪنی☺️🙄
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
رفقا شرمنده درگیری ها حواس نمیذاره واسه ادم😁
پارت های جدید تقدیم نگاهای قشنگتون
#دختـــران_آفتابـــــ☀️♥️
قسمت #شصت_ویک
فاطمه رو به عاطفه ادامه داد:
- در ضمن اين سرپرستي از هر مردي بر هر زني نيست. همين طور كه مرد نمي تونه چنين قيومتي رو در مورد #مادرش داشته باشه. پس #برادرت حق دستور دادن به تو رو نداره اون اگه بخواد به مضمون اين آيه عمل كنه ميتونه #مشكلات فردي و اجتماعي تو رو حل كنه و توي مسائل اجتماعي هم از تو پشتيباني كنه تا كسي مزاحم نشه!
راحله بالاخره فرصت پيدا كرد حرفش را بزند:
- صبر كن ببينم! حالا در مورد خانواده حرفهايت قبول، ولي در حوزه اجتماعي چرا زنها نمي تونن خودشون وجامعه رو اداره كنن؟ چرا نمي تونن قاضي بشن، رهبر بشن؟
فاطمه نفس عميقي كشيد و نگاهي به ساعتش كرد:🕚
- ببين الان ساعت يازده است، من بايد برم.
راحله- بايد بري؟ كجا؟😟
راحله معترض بود! فاطمه از جايش بلند شد:
- من قراره كه تا پيش از ظهر يه تلفن به تهران بزنم. از طرف ديگه هم بايد با عاطفه بريم بلوز بخريم، و گرنه عاطفه تا آخر اردو دمار از روزگار هممون در مياره!
راحله- ولي ما هنوز كلي حرف داريم، بحث داريم. هنوز كلي سوال داريم. جواب اين سوالها چي ميشه؟
فاطمه چادرش رو بر داشت.
- اين سوالها چيزهايي نيست كه با همين دو-سه دقيقه حرف وبحث بهش جواب بديم.
راحله- پس چه كار كنيم؟ همين طور رهاشون كنيم به امان خدا؟!
- نه! من پيشنهاد ميكنم همين جابحث رو تمامش كنيم و عوضش قرار بذاريم تا يه وقت ديگه حرف هامون رو ادامه بديم. به نظر من ساعت ۵ بعد از ظهر امروز بد نيست!
راحله سعي كرد حالت بي تفاوت به خودش بگيرد، دستهايش را با حالتي از نا چاري، از هم باز كرد.
- باشه فاطمه جون! ميخواي بري، برو! برو به كارهات برس. ولي بي خودي خودت رو به زحمت نينداز! ما توقع نداريم كه تو حتما به اين سوالها و اشكالها جواب بدي! خب البته توقعي هم نيست! بالاخره بعضي مسائله كه از دست ما كاري براي حلشون بر نمي آد!
فاطمه رفت سمت در:
- منم ادعايي ندارم! ولي ان شاءاله بعد از ظهر ساعت ۵ اين جا آماده ام.
فاطمه در دهانه در برگشت طرف من...
ادامه👇
❌ #نویسندگان_آقایان_بانکی_دانشگر_رضایتمند ❌ #کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
••✾با ما همـــراه باشیـــــن😎👌 ✾••
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
#دختـــران_آفتابـــــ☀️♥️
ادامه قسمت٦١👇
فاطمه- تو با ما نمي آيي مريم جون؟ نكنه ميترسي ما سليقه ات رو بفهميم؟!
چيزي توي دلم غنج زد. انگار ملكه اليزابت از من دعوت كرده بود! "چي بهتر از اين؟ "☺️
- چرا الان ميآم. صبر كن. ببينم مانتوام خشك شده يا نه!
از جايم بلند شدم. عاطفه هم با سميه چانه ميزد. ميخواست او را هم بياورد. دويدم در حياط مانتو خشك شده بود. آوردمش بالا عاطفه، سميه را راضي كرده بود و رفته بودند پايين. * وقتي مانتويم را ميپوشيدم، حرفهاي راحله و ثريا و فهيمه را شنيدم. مثل هميشه شنونده خوبي بودم. ثريا ميگفت:
- بنده خدا با هر كلكي بود از زير جواب دادن به سوالها در رفت!😏
بر خلاف انتظارم، راحله از فاطمه دفاع ميكرد:
- نه! اون هم تقصيري نداره. اين سوالها خيلي مشكله! و الا اون دختر با سواديه!😊
فهيمه هم تاكيد كرد:
- به نظر من تا اينجا رو خوب بحث كرد و جواب داد. ولي خودش هم فهميد كه اين سوالها جوابي ندارن براي همين هم چيزي رو بهانه كرد و رفت.
راحله متفكرانه و با نگراني جواب داد:
- به هر جهت بايد تا بعد از ظهر صبر كنيم! اون موقع معلوم ميشه كه چند مرده حلاجه! هر چند كه فكر نمي كنم..
ديگر معطل نكردم. از اتاق زدم بيرون. چنان با عجله ميرفتم كه نزديك بود از پلهها كله بزنم پايين. تقريبا ميان كوچه بود كه بهشان رسيدم! سميه و عاطفه چند قدم جلو تر بودند. فاطمه مرتب ميايستاد تا من بهشان برسم وقتي بهش رسيدم. ديدم ساكته، به نظرمي آمد در فكر است. انتظار داشتم مثل هميشه سر صحبت را باز كند، احوالپرسي كند. ولي اين طور نبود. فكر كردم بد نيست اين بار من سر صحبت را باز كنم.
- چيه فاطمه؟ توي فكري! نكنه تو فكر برادر عاطفه اي؟!
چيزي نگفت! فكر كردم نشنيده است. خودم را آماده ميكردم چيز ديگري بگويم. گفت:
- حرفهايش منو ياد (علي)انداخت، برادرم!
حالا كه شروع كرده بوديم، بالاخره بايد يك جوري ادامه اش ميداديم. دلم ميخواست بيشتر حرف بزنيم.
- من كه برادر ندارم، تو كه داري بگو همه برادرها اين طوري ان؟
اين دفعه خيلي زود جواب داد:
- نه! علي من كه اين طوري نيست! ماهه به خدا! اگه علي نبود من نصفي از لذتي رو كه حالا ميبرم، نمي بردم!😒
بغض گلو يش را گرفت!
-به اين زودي! تازه چها روزه نديديش، اين قدر دلت برايش تنگ شده؟ مگه چند سالشه، هنوز بچه است؟!
به زور لبخند زد.
-آخه نمي دوني چه قدر دو ستش دارم؟ اون هم همين طور. خيلي منو دوست داره. هر دومون اين قدر همديگه رو دوست داشتيم كه حتي با همديگه به دنيا اومديم!😊
- پس دو قلويين؟!😊
با اشتياق گفت:☺️
- آره!
ديگه احتياجي نبود سوالي بكنم. خودش با چنان اشتياقي برايم حرف ميزد كه يادم رفت اصلا براي چي سوال كرده ام.
- پدر و مادرمون ده سال بود بچه دار نمي شدن، ما رو هم از امام رضا گرفتن. از همون بچگي علاقه زيادي به هم داشتيم. مامانم ميگفت وقتي كوچك تر بوديم، همه كارها مون شبيه همديگه بوده. با هم گشنه مون ميشده، با هم مريض ميشديم، با هم ميخوابيديم، گريه ميكرديم. خلاصه اين كه با هم بو ديم ديگه. بعدا هم همين طور! حتي وقتي بزرگ تر شديم! يادمه وقتي ۵ ساله بوديم، هميشه درد دلها مون پيش همديگه بود. صندوق كوچكي هم داشتيم كه خرت و پرتهاي با ارزشمون رو ميگذاشتيم اون جا. آلبالو خشكه، آب نبات، تفنگهاي علي، عروسكهاي من! حتي بعدها كه مدرسه رفتيم و براي همديگه نامه مينوشتيم، نامهها مون رو ميذاشتيم توي اون صندوق. اون صندوق شده بود محرم اسرار ما. به خصوص وقتي با هم قهر ميكرديم و ميخواستيم با همديگه حرف نزنيم.
حرف هامون رو روي كاغذ مينوشتيم و ميگذاشتيم توي صندوق تا اون يكي ببينه.
همين طور كه فاطمه حرف ميزد، من حواسم به سميه و عاطفه هم بود. ميخواستم همديگر را گم نكنيم. فاطمه بدون اين كه به كسي يا چيزي توجه كند، حرف ميزد.
- او لين بار كه قهر كرديم، شش سالمون بود. آقا جون، شبهاي جمعه، نيمههاي شب ميرفت دعاي كميل. يه بار علي از آقا جون خواست كه اون رو هم ببره. قبل از اين كه بابا بخواد جواب بده، منم خواهش كردم كه من رو هم ببره. آقا جون گفت هر دو رو نمي تونه ببره. فقط يكي مون! آخه با موتور ميرفت. علي از دست من ناراحت شد و قهر كرد. نصف روز صبر كردم. فايده اي نداشت! علي قهر بود و حرفي نمي زد. رفتم پيش اقا جون و گفتم كه علي رو ببره دعاي كميل. آقا جون هم خوشش اومد و قول داد كه هر دومون رو ببره. قبل از اين كه خبر به گو ش علي برسه، خانجون اومد پيش من و گفت حالا كه نمي تونين هر دو تون برين دعاي كميل، خوبه كار ديگه اي پيدا كنين كه هر دو با هم بتونين انجام بدين. گفتم مثلا چه كاري؟
ادامه دارد....
❌ #نویسندگان_آقایان_بانکی_دانشگر_رضایتمند ❌ #کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
••✾با ما همـــراه باشیـــــن😎👌 ✾••
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
#دختـــران_آفتابـــــ☀️♥️
قسمت #شصت_ودو
فاطمه- ....گفت كه مثلا قرآن حفظ كنيد. اون شب تا نيمههاي شب با هم حرف زديم تا بيدار بمونيم و با آقاجون بريم. چون آقاجون گفته بود فقط يه دفعه صدا مون ميكنه. از شب بعدش هم برنامه حفظ قرآن رو شروع كرديم. شبها آقا جون يه سوره كوچيك رو چند بار ميخوند تا ما حفظ بشيم. بعد هم كه حفظ ميشديم، براي همديگه سوره هامون رو ميخونديم. بعدها تو درسها مون هم با همديگه بوديم. با هم درس ميخونديم، با هم شاگرد اول ميشديم، با هم جايزه ميگرفتيم.
حتي راهنمايي كه بوديم با هم مقاله مينوشتيم. مقالههاي زيادي نوشتيم. يه روز علي ميبرد توي مدرسه شون ميخوند، يه روز من ميبردم ميخوندم. توي خونه هم يه بند اون ميخوند، يه بند من! حتي يه دفعه مقالمون توي مسابقات مدارس تهران اول شد. اون وقت هر دو مون رو بردن راديو. اون جا با همديگه اون مقاله رو يه طور مشترك اجرا كرديم. درباره شهادت بود و ما تازه سوم راهنمايي بوديم.
💭چه قدر رابطه آنها با چيزي كه عاطفه از خودش و مسعود ميگفت، فرق داشت. چقدر قشنگ بود، گفتم:
-پس برادرت (قوام)نبود؟
نگاه متعجبي به من كرد.😳
مثل اين كه متوجه سوالم نشده بود. چند بار پلك هايش به هم خورد. نگاهش جور خاصي شد. انگار چيز عجيبي شنيده باشد وبعد دوباره همه چيز عادي شد، نگاهش هم! گفت:
- چرا! ولي نه اون طوري كه عاطفه ميگفت. جور خاصي بود. بيشتر محبت بود. دل نگراني، چه طوري بگم؟!... بذار تا خاطره اي رو برات بگم. سوم دبستان كه بوديم، آقاجون يه كاپشن براي علي خريد. از مدرسه كه اومدم بيرون، علي رو ديدم. جلوي در مدرسه ايستاده بود. زير بارون. منو كه ديد كاپشنش رو در آورد. خواستم قبول نكنم، ولي نذاشت. ميگفت از مدرسه خودشون به خاطر من اومده آنجا و منتظر من ايستاده. ميگفت اگر سرما بخورم، خودش رو نمي بخشه. از اين همه محبتش گريهام گرفت. كاپشنش رو پوشيدم و رفتيم خانه. زير رگباري كه مثل سنگ بر سر من ميخورد. از خودم خجالت ميكشيدم. تابرسيم خانه، علي كاملا خيس شده بود. خيس خيس! چنان به سختي سرما خورد كه تا سه روز تب شديدي داشت. من هم همين طور. اما من به خاطر محبتش! علي كه خوب شد، من هم خوب شدم. آقا جون و مامان خيلي تعجب كرده بودن. روز سوم آقا جون يه كاپشن نو هم براي من خريد.
آره! علي اين طوري بود. بعدها هم كه بزرگتر شديم، همين طور ماند. راههاي دوري كه ميخواستيم برم، ميگفت كارم را بگم تا اون بره. اگر هم حتما خودم بايد ميرفتم، دنبالم مياومد. البته نه به زور. نه طوري كه به من بر بخوره. بهانه اي جور ميكرد و سعي ميكرد همراهم بياد. قواميت مورد نظر اسلام هم يعني اين براي همين بود كه هيچ وقت از اين كه با من باشه نا راحت نبودم. خوشحال هم ميشدم. احساس امنيت ميكردم. احساس ميكردم در اين دنيا من بيشتر از همه كس براي اون ارزش دارم. ولي اين طوري نبود!
💭حالا اين من بودم كه به فاطمه حسوديام شده بود، به خاطر داشتن چنين برادر خوبي. چنين پشت و پناه گرمي. واقعا چنين برادري كه بنشينم و برايش حرف بزنم و درد دل كنم. گريه كنم، مرا دلداري بدهد به من اطمينان بدهد كه هيچ وقت تنهايم نمي گذارد. حتي اگر پدرو مادر هم از همديگر جدا بشوند. (حتي اگر اونها هم ما رو تنها بذارن، من تو رو تنها نمي ذارم خواهر! هميشه كنارت هستم. تا هر وقت كه تو بخواي. هر وقت كاري از دست من بر مياومد، فقط كافيه لب تركني)! حتما يك چنين برادري ميتوانست مرا راهنمايي كند كه چرا مادرمان ميخواهد به خاطر شغلش، به خاطر پيشرفتش ما را رها كند و برود؟ چرا پدرمان حاضر نيست فقط سه ماه مرخصي بگيرد تا همراه مادر برويم و خانواده مان از هم نپاشد؟ چرا من نبايد كسي را داشته باشم كه برايش درد دل كنم و او مرا راهنمايي كند؟ آخرچرا؟... چرا؟...
ادامه👇
❌ #نویسندگان_آقایان_بانکی_دانشگر_رضایتمند ❌ #کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
••✾با ما همـــراه باشیـــــن😎👌 ✾••
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
#دختـــران_آفتابـــــ☀️♥️
ادامه قسمت ۶۲🦋✨
عاطفه- آهاي شما دو تا! معلومه چتونه؟ كجايين؟ اين جايين يا تو آسمونها! روي ابرها قدم ميزنين يا تو پياده رو؟😠
عاطفه بود. بر افروخته و عصباني كه اصلا بهش نمي آمد.
هر چه قدر هم زور بزند، نمي تواند عصباني شود، يا اين كه قيافه اي بگيرد كه كسي ازش حساب ببرد. حتي وقتي هم كه عصباني بود، از او خندهام ميگرفت. او هم مثل اين كه قصد نداشت كوتاه بيايد.
- خاله جون! اين جا مشهده! از آسمون بيايين پايين! بيايين كنار ما تا با هم قدم بزنيم!
فاطمه لبخندي زد تا عاطفه هم آرام شود. ميان اين همه جمعيت توي پياده رو اصلا درست نبود كه عاطفه به اين بلندي حرف بزند. خودش هم فهميد وآرام تر شد.
- ا! به جون خودم، به قرآن مجيد كلي وقته داريم صداتون ميكنيم. من و سميه اون مغازه لباس فروشي رو پيدا كرديم، ولي هر چه شما عليا مخدرات رو صدا زديم، اصلا انگار نه انگار! حضرات خواب تشريف داشتن...😐
فاطمه سخنراني عا طفه را قطع كرد:...
ادامه دارد....
❌ #نویسندگان_آقایان_بانکی_دانشگر_رضایتمند ❌ #کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
••✾با ما همـــراه باشیـــــن😎👌 ✾••
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
توییت رانيا العسال(کاربر عراقی🇮🇶) :
مهـم نیسـت از چه مذهبے است و عمامه اش چه رنگے دآرد،
همیـن ڪه #آمریڪا🇺🇸 زیر پاهایش👣
در حآل #ساقط شدن است.، ڪفایت مےکند💪🏻✌️🏻
#روحنا_الخآمنہاے😍
#حضرتــ_ماهـ 🌙
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
یا #صاحب الزمان؛
باران مرا،
به یادِ دو چَشمانت زمین زده اَست،
از بس براےِ خوب شدنَم ،
| #گریه ڪرده اے |♥️😭
.
#دلتنگے💔
@Tarighahmad🌸•●
#نهج_البلاغه
✨ وَأَکْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَيْهِ، فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَبْوَابِ الشُّکْرِ
💠«بيشتر به افراد پايين تر از خود نگاه کن، زيرا اين کار درهاى شکر را بر روى تو مى گشايد.
#نامه ۶۹📮
❣👇👇👇❣
@Tarighahmad
چند روزی بود اینترنتم تموم شده بود.
به خاطر کرونا باید آنلاین درس می خوندیم و امتحان میدادیم.ادعا نمیکنم که خیلی درس خونم، اما همه تلاشم رو برای امتحان عربی داشتم می کردم.
خلاصه، فقط امید داشتم یه جوری بسته بگیرم.برادرم چند بار شارژ گرفته بود،اما باز هم گوشیم بسته نمی گرفت.پدرم که این وضع رو دید تصمیم گرفت برای گوشی خودش نت بگیره و من بهش وصل بشم.
بابام هم بسته گرفت.هر کاری کردیم گوشیم بهش وصل نمیشد.نمیدونم چرا؟
خراب شده بود یا...
امتحان شروع شد.اما من اینترنت نداشتم که باهاش امتحان بدم.رفتم تو اتاقم و خودم رو جمع کردم.گوشیم رو روشن کردم.عکس پس زمینم،عکس شهید مدافع حرم احمد مشلب بود.یه آرامش خاصی تو نگاهش داشت!
تو دلم بهش گفتم:"آره دیگه!باید هم خوشحال باشی!شهیدی و الآن خوشبختی! ما اینجاییم و غافل!
خودت میدونی من چقدر برای امتحان تلاش کردم.یه لحظه هم نا امید نشدم.اما الآن نت ندارم.نه گوشیم نت میگیره،نه به کسی وصل میشه."
تو حال خودم بودم که یهو دیدم پشت سر هم برای گوشیم داره تبلیغات میاد!
این تبلیغات فقط زمانی میاد که نت داشته باشی!من هم که نت نداشتم!
ولی این اینترنت از کجا اومده بود خدا میدونه!جیغ کشیدم وبه پدرم گفتم:"بابا تووصل کردی؟"گفت:"نه! وقتی دیدم گوشیت بهش وصل نمیشه خاموشش کردم!"
منم خیلی خوشحال با همون اینترنت امتحانم رو دادم و شدم۲۰!
احساس قلبیم اینکه شهید مشلب اون اینترنت رو فرستاده بود!آخه گوشیم هیچ جوره نت نمی گرفت!
👆ارسالی از اعضا
🎈🍃|@Tarighahmad
#نکات_امتحانی📚📂
چگونہ بهتر درس بخوانیم 😊
نشستن صحیح برای درس خواندن🙇♀️❌
خودتان را گول نزنید خوابیدن در رختخواب برای درس خواندن بیشتر شما را خسته می کند و باعث می شود که نتوانید به خوبی درس بخوانید😕🙈
بهتر است برای درس خواندن از یک میز و صندلی راحت استفاده کنید.👩💻
برنامه ریزی برای درس خواندن🤷♀️
یک مشکل رایج در افرادی که سریع از درس خواندن خسته می شوند این است که برای درس خواند برنامه ریزی نمی کنند😖
قبل از اینکه درس خواندن را شروع کنید برای آن برنامه ریزی کنید تا بتوانید به طور موثر مطالعه کنید.🤓😼
═════🇮🇷🇱🇧═════
@TarighAhmad
┅═══✼❤️✼═══┅┄
"برای ...
دلبستن ، به خدا
باید ....🌵
دلت را بهش گره بزنی "
یکی زیر ...🌱
یکی رو ... 🍃
مادر بزرگم میگفت :
" قالی دستبافت مرگ ندارد "♥️
🌙| #خداجونم
~┄┅┅✿❀💛❀✿┅┅┄~
@TarighAhmad
رهبرانقلاب🌼:
در شبڪھهاۍ اجٺماعـی؛
فقط بـہ فڪر خوشگذرانی نباشید!✋🏼❌
شما افسرانِ جنگ نرم هسٺید
و عرصھجنگ نَرم ،
بصیرٺـی عمارگونھ و استقامٺی
مالڪاشتر وار میطلبد♥️🌼:))
#مراقبباشیم📌🌱
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad