eitaa logo
『اَز گُناه تا توبه』
2.8هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
52 ویدیو
4 فایل
تماس با مدیر کانال و ارایه انتقادات و پیشنهادت @akbarimv
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شب عاشورا🌷 فردا چه جوری این خواهر و برادر از هم جدا شدن؟ چند تا وداع داره ابی عبدالله، بشمارم برات، وداع با زنهای اهل حرم،الله اكبر، اومد جلوی خیمه ها،”یا ام الكلثوم! یا رباب!یا سكینه! یا زینب!علیکن من السلام” این یه وداع ِ، این یه خداحافظی ِ، مقتل میگه همه دورش حلقه زدن، صدای ضجه بلند شد، یكی میگه: ” رُدَّنا اِلى حَرَم ِ جَدِّنا” یه وداع با زین العابدین كرد، الله اكبر، من اصرار دارم شب عاشورا این یه دونه رو باز كنم، نشست،زین العابدین نگاه كرد،دید همه سر و روی بابا خاكی ِ، از جای جوشن و زره خون میآد، دست زین العابدین رو گرفت، می خواد خداحافظی كنه، چه سئوال هایی كرد امام سجاد، اول گفت:بابا داداش اكبرم كجاست؟ اَیْنَ اَخی؟ حضرت گفت:داداشت به شهادت رسید، صدا زد:” اَیْنَ عَمی العباس؟” بابا تو بدون عمو جایی نمی رفتی، صدا زد: عموت تو علقمه رو خاك افتاده.خلاصه كنم،سراغ هر كی رو گرفت، حضرت گفت:به شهادت رسید، كار به جایی رسید، صدا زد علی جان! پسرم، می خوای بهت بگم چه خبره؟ غیر از من و تو دیگه مردی تو خیمه ها نمونده،یه وداع دیگه هم كرد، اون وداعی كه خیلی ها گرفتار میشن، مقدس اردبیلی فرمود:مادر ما زهرا این روضه رو دوست داره، وقتی گرفتار میشید، می خواهید فاطمه بیاد،میگن:روضه ی وداع بخونید همینه،آخ بمیرم برات، می خوام این روضه رو با زمزمه بخونم برات، می خوام با یه زبون دیگه،عاشقونه، اونجایی كه حسین پیراهن رو طلب كرد، این رمز بین خواهر و برادر ِ، پیراهن رو كه خواست،نمیگم با پیراهن چه كرد اهل روضه اید، فقط یه نگاه به پیراهن كرد،بو كرد، دید بوی دستای مادر رو میده، بذار بگم،شبش ِ، جلو زینب پیراهن رو پاره كرد، داداش چه می كنی؟ گفت: می خوام كاری كنم،فردا اینها به این پیراهن طمع نكنند،حسین…. پیراهن رو به تن كرد،آرام آرام داره از زینب دور میشه، التماس رو ببین. كجا داری میری انگار می خوای راس راسی از خواهر جدا بشی كجا داری میری بدون خواهرت می خوای بری فدا بشی كجا داری میری تنهام بذاری و عزیز نیزه ها بشی پشت سرت برادر از نفس افتاد خواهر وایسا می خوام ببوسم گلوت و جای مادر داره سپاه میرسه روز سیاه میرسه صدای مادر داره از قتلگاه میرسه “بُنَیَّ قَتَلُوكَ”زینب داره التماس میكنه،داداش! “مهلاً مهلا” آروم آروم برو بذار تنت كنم داداش دستباف مادرم بذار بفهمم كه قرار ِ چی بیاد سرم سئوال زینب رو، تو ناله بزن، داداش: برا چی محكم میزنی گره به معجرم؟ تو شاهد ِ اشكمی باخبر از دردمی دعا بكن خواهر و نبینه نامحرمی الله اكبر،این یه وداع ِ،یه وداع ِ دیگه ام هست، با همه خداحافظی كرد، همه رو دید، اونایی كه دختر دارن،این وداع آخر صدای گریه ی حسین رو بلند كرد، دختر دارا می دونن،دیدی بخوای مسافرت بری،با پدرت، با مادرت، با برادرت، با پسرت خداحافظی كنی، دختر میایسته یه گوشه فقط نگاه میكنه، میذاره همه خداحافظی هاشون رو بكنن، آخر سر، یه دفعه دیدن این دختر دستای اسب رو بغل كرده، بابا بیا پایین، بیا بغلم كن. اگر نازی كند دختر، خریدارش پدر باشد حضرت از اسب اومد پایین بغلش كرد،آروم در گوشش حرفی زد،”لا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِكِ حَسْرَةً” اینقدر من و با گریه ات آتیش نزن،نمیدونم بهش چی گفت، شاید گفت: تو خرابه میام.شاید گفت:دوباره همو می بینیم،نمی دونم چی گفت، تاریخ ننوشته چی گفت، فقط یه سئوال كرد، بابا،خبر شهادت مسلم رو كه دادن، دخترشو بغل كردی، نوازش كردی، بابا به من بگو می خوای بری، بعد از تو كی من رو بغل كنه؟ كی منو نوازشم كنه؟ بگم یانه؟ بعد از حسین به جای اینكه نوازشش كنن، من عربیش رو میگم،مقتل رو میگم، خودت میفهمی، منو ببین، به جای اینكه نوازشش كنن، “اجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ جسد ابیها” یكی نیزه زد، یكی سیلی زد، یكی كعب نی زد.امان،امان،امان. حسین به زینب می گفت: آروم باش،آروم باش خواهرم. اماچه جوری آروم باشه زینب؟ فردا همین موقع میدونی چه خبره؟ سری به نیزه بلند است در برابر زینب ای بی كفن حسین،حسین،حسین عریان بدن حسین،حسین،حسین خداحافظی هاشو كرد، رفت به طرف میدان، جنگید،بعضی ها نوشتن سی و سه زخم، از نیزه، سی و چند زخم از تیر و تیغ، اما بگذرم، مقتل بخونم،یا صاحب الزمان” وَاشتَدَّ العَطَشُ بِالحُسَینِ علیه السلام” تشنه اش شد، رو اسبش نشسته، تكیه داد به نیزه اش، یه نانجیبی گفت:نگذارید استراحت كنه. چه كردند؟ یه سنگ به پیشونیش زدن، خون از صورت سرازیر شد، كمر بندش رو باز كرد، پیراهنش رو بالا زد،بگم یا نه؟نانجیب تیر سه شعبه رو تو كمان گذاشت،ای حسین..قلب حسین رو هدف گرفت، عبارت مقتل اینه: فانبعث الدم کالمیزاب خون مثل ناودان از سینه میریخت، هر كاری كرد از روبرو در نیومد، میگن: ارباب ما خم شد، تیر رو از پشت سر، اینجا دیگه طاقت نیاورد بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد @Tarkegonahan
🌷شب عاشورا🌷 فردا چه جوری این خواهر و برادر از هم جدا شدن؟ چند تا وداع داره ابی عبدالله، بشمارم برات، وداع با زنهای اهل حرم،الله اكبر، اومد جلوی خیمه ها،”یا ام الكلثوم! یا رباب!یا سكینه! یا زینب!علیکن من السلام” این یه وداع ِ، این یه خداحافظی ِ، مقتل میگه همه دورش حلقه زدن، صدای ضجه بلند شد، یكی میگه: ” رُدَّنا اِلى حَرَم ِ جَدِّنا” یه وداع با زین العابدین كرد، الله اكبر، من اصرار دارم شب عاشورا این یه دونه رو باز كنم، نشست،زین العابدین نگاه كرد،دید همه سر و روی بابا خاكی ِ، از جای جوشن و زره خون میآد، دست زین العابدین رو گرفت، می خواد خداحافظی كنه، چه سئوال هایی كرد امام سجاد، اول گفت:بابا داداش اكبرم كجاست؟ اَیْنَ اَخی؟ حضرت گفت:داداشت به شهادت رسید، صدا زد:” اَیْنَ عَمی العباس؟” بابا تو بدون عمو جایی نمی رفتی، صدا زد: عموت تو علقمه رو خاك افتاده.خلاصه كنم،سراغ هر كی رو گرفت، حضرت گفت:به شهادت رسید، كار به جایی رسید، صدا زد علی جان! پسرم، می خوای بهت بگم چه خبره؟ غیر از من و تو دیگه مردی تو خیمه ها نمونده،یه وداع دیگه هم كرد، اون وداعی كه خیلی ها گرفتار میشن، مقدس اردبیلی فرمود:مادر ما زهرا این روضه رو دوست داره، وقتی گرفتار میشید، می خواهید فاطمه بیاد،میگن:روضه ی وداع بخونید همینه،آخ بمیرم برات، می خوام این روضه رو با زمزمه بخونم برات، می خوام با یه زبون دیگه،عاشقونه، اونجایی كه حسین پیراهن رو طلب كرد، این رمز بین خواهر و برادر ِ، پیراهن رو كه خواست،نمیگم با پیراهن چه كرد اهل روضه اید، فقط یه نگاه به پیراهن كرد،بو كرد، دید بوی دستای مادر رو میده، بذار بگم،شبش ِ، جلو زینب پیراهن رو پاره كرد، داداش چه می كنی؟ گفت: می خوام كاری كنم،فردا اینها به این پیراهن طمع نكنند،حسین…. پیراهن رو به تن كرد،آرام آرام داره از زینب دور میشه، التماس رو ببین. كجا داری میری انگار می خوای راس راسی از خواهر جدا بشی كجا داری میری بدون خواهرت می خوای بری فدا بشی كجا داری میری تنهام بذاری و عزیز نیزه ها بشی پشت سرت برادر از نفس افتاد خواهر وایسا می خوام ببوسم گلوت و جای مادر داره سپاه میرسه روز سیاه میرسه صدای مادر داره از قتلگاه میرسه “بُنَیَّ قَتَلُوكَ”زینب داره التماس میكنه،داداش! “مهلاً مهلا” آروم آروم برو بذار تنت كنم داداش دستباف مادرم بذار بفهمم كه قرار ِ چی بیاد سرم سئوال زینب رو، تو ناله بزن، داداش: برا چی محكم میزنی گره به معجرم؟ تو شاهد ِ اشكمی باخبر از دردمی دعا بكن خواهر و نبینه نامحرمی الله اكبر،این یه وداع ِ،یه وداع ِ دیگه ام هست، با همه خداحافظی كرد، همه رو دید، اونایی كه دختر دارن،این وداع آخر صدای گریه ی حسین رو بلند كرد، دختر دارا می دونن،دیدی بخوای مسافرت بری،با پدرت، با مادرت، با برادرت، با پسرت خداحافظی كنی، دختر میایسته یه گوشه فقط نگاه میكنه، میذاره همه خداحافظی هاشون رو بكنن، آخر سر، یه دفعه دیدن این دختر دستای اسب رو بغل كرده، بابا بیا پایین، بیا بغلم كن. اگر نازی كند دختر، خریدارش پدر باشد حضرت از اسب اومد پایین بغلش كرد،آروم در گوشش حرفی زد،”لا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِكِ حَسْرَةً” اینقدر من و با گریه ات آتیش نزن،نمیدونم بهش چی گفت، شاید گفت: تو خرابه میام.شاید گفت:دوباره همو می بینیم،نمی دونم چی گفت، تاریخ ننوشته چی گفت، فقط یه سئوال كرد، بابا،خبر شهادت مسلم رو كه دادن، دخترشو بغل كردی، نوازش كردی، بابا به من بگو می خوای بری، بعد از تو كی من رو بغل كنه؟ كی منو نوازشم كنه؟ بگم یانه؟ بعد از حسین به جای اینكه نوازشش كنن، من عربیش رو میگم،مقتل رو میگم، خودت میفهمی، منو ببین، به جای اینكه نوازشش كنن، “اجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ جسد ابیها” یكی نیزه زد، یكی سیلی زد، یكی كعب نی زد.امان،امان،امان. حسین به زینب می گفت: آروم باش،آروم باش خواهرم. اماچه جوری آروم باشه زینب؟ فردا همین موقع میدونی چه خبره؟ سری به نیزه بلند است در برابر زینب ای بی كفن حسین،حسین،حسین عریان بدن حسین،حسین،حسین خداحافظی هاشو كرد، رفت به طرف میدان، جنگید،بعضی ها نوشتن سی و سه زخم، از نیزه، سی و چند زخم از تیر و تیغ، اما بگذرم، مقتل بخونم،یا صاحب الزمان” وَاشتَدَّ العَطَشُ بِالحُسَینِ علیه السلام” تشنه اش شد، رو اسبش نشسته، تكیه داد به نیزه اش، یه نانجیبی گفت:نگذارید استراحت كنه. چه كردند؟ یه سنگ به پیشونیش زدن، خون از صورت سرازیر شد، كمر بندش رو باز كرد، پیراهنش رو بالا زد،بگم یا نه؟نانجیب تیر سه شعبه رو تو كمان گذاشت،ای حسین..قلب حسین رو هدف گرفت، عبارت مقتل اینه: فانبعث الدم کالمیزاب خون مثل ناودان از سینه میریخت، هر كاری كرد از روبرو در نیومد، میگن: ارباب ما خم شد، تیر رو از پشت سر، اینجا دیگه طاقت نیاورد بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد @Tarkegonahan