eitaa logo
از گـــنـــاه تـــا تـــوبـــه
3.6هزار دنبال‌کننده
30.3هزار عکس
26.9هزار ویدیو
73 فایل
✨•°﷽°•✨ 🌱کانال تخصصی ترک گناه😊 ارتباط🕊️ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت : پل کارون بالاتراز چهارراه جمهوري، نرســيده به چهــار راه امير اکرم، کابارهاي بود به نام"پل کارون" بيشترمواقع بعد از ورزش با شاهرخ به آنجا ميرفتيم. هميشــه چهاريا پنج نفربه دنبال شــاهرخ بودند. هميشه هم او رفقارا مهمان مي کرد. صاحب آنجا شخصي به نام ناصرجهود از يهوديان قديمي تهران بود. يکروز بعد ازاينکه کارما تمام شد، ناصرجهود من را صدا کردو خيلي آهسته گفت: اين جواني که هيکل درشتي داره اسمش چيه؟! چيکاره است؟! ُگفتم: شــاهرخ رومي گي؟اين پسرورزشــکار وقهرمان کشتيه، اما بيکاره، گنده لات محل خودشونه،خيلي ها ازش حساب ميبرن،اما آدم مهربون وخوبيه .گفت: صداش کن بياد اينجا شاهرخ را صدا کردم، گفتم: برو ببين چيکارت داره! آمــد کنار ميــزناصر، روبــروي اونشســت. بعد بــا صداي کلفتــي گفت: فرمايش؟! ناصرجهود گفت: يه پيشــنهاد برات دارم. از فردا شما هرروز مي ياي کاباره پل کارون، هر چي ميخواي به حســاب من ميخوري،روزي هفتادتومن هم بهت ميدم، فقط کاري که انجام ميدي اينه که مواظب اينجا باشي. شاهرخ سرش را جلو آورد. با تعجب پرسيد: يعني چيکار کنم؟! ناصر ادامه داد: بعضيها مي يان اينجا و بعد ازاينکه ميخورن،همه چي روبه هم ميريزن. اينها کاســبي من رو خراب ميکنن، کارگرهاي من هم زن هستن وازپــس اونها برنمي يان. من يکي مثل تو رواحتياج دارم که اين جورآدم ها رو بندازه بيرون. شاهرخ سرش را پائين گرفت و کمي فکر کرد. بعد هم گفت: قبول ازفردا هر روز تو کاباره پل کارون کنار ميزاول نشســته بود. هيکل درشت، موهاي فر خورده و بلند، يقه باز و دستمال يزدي او را از بقيه جدا کرده بود. يک بــار براي ديدنش به آنجارفتم. مشــغول صحبت و خنــده بوديم که ديدم جوان آراســته اي وارد شد. بعد ازاينکه حســابي خورد، از حال خودش خارج شد و داد و هوار کرد. شاهرخ بلند شد وبا يک دست، مثل پر کاه اورا بلند کردوبه بيرون انداخت. بعد با حسرت گفت: ميبيني، اينها َجووناي مملكت ما هستند! ٭٭٭ عصريكي ازروزها پيرمردي وارد كاباره شد. قد كوتاه، كت و شلوار شيك قهوه اي،صورت تراشيده، كروات و كلاه نشان ميداد كه آدم باشخصيتي است. به محض ورود سراغ ميز ما آمد و گفت: آقا شاهرخ؟! شاهرخ هم بلند شد و گفت: بفرمائيد! پيرمرد نگاهي به قد و بالاي شاهرخ كرد و گفت: ماشــاءاالله عجب قد وهيكلي. بعد جلوترآمد وادامه داد: ببين دوست عزيز، من هر شــب توي قمارخونه هاي اين شــهربرنامه دارم. بيشــترمواقع هم برنده ميشــم. به شماهم خيلي احتياج دارم. بعد مكثي كردوادامه داد: با بيشترافراد دربــارو كله گنده ها هم برنامه دارم. من يه آدم قوي ميخوام كه دنبالم باشــه. پول خوبي هم ميدم. شاهرخ كمي فكر كرد و گفت: من به اين پول ها احتياج ندارم. برو بيرون! پيرمرد قمارباز كه توقع اين حرف رونداشــت. با تعجب گفت: من حاضرم نصــف پولي كه دربيارم به تو بدم. روي حرفم فكر كن! اما شــاهرخ دادزدو گفت: برو گمشو بيرون، ديگه هم اينطرفا نيا! براي من جالب بود که شاهرخ با پول قماربازي مشکل داشت، اما با پول مشروب فروشي نه!! ٭٭٭ سال پنجاه وشش بود. نزديک به پنج سال از کار شاهرخ در کاباره پل کارون ميگذرد. پيکان جوانان زيبائي هم خريد. وقتي به ديدنش رفتم با خوشــحالي گفت: ما ديگه خيلي معروف شــديم، شــهروز جهود ديروز اومده بود دنبالم، ميخواد منو ببره کاباره ميامي پيش خودش، ميدوني چقدرباهاش طي کردم؟ با تعجــب گفتم: نه، چقدر؟! بلند گفت: روزي ســيصد تومــن! البته کارش زياده، اونجا خارجي زياد ميياد و بايد خيلي مراقب باشم. شــب وقتي از کاباره خارج مي شديم. شــاهرخ تو حال خودش نبود. خيلي خورده بود. از چهارراه جمهوري تا ميدان بهارستان پياده آمديم. درراه بلندبلند داد مي زد. به شاه فحش هاي ناجوري مي داد. چند تا مامور کلانتري هم ما را ديدند. اما ترســيدند به اونزديک شوند. شاه و خانواده سلطنت منفورترين افراد در پيش او بودند. @asabeghoon_shahadat
😭 امام‌حسین‌علیه‌السلام: همانا‌من‌برای‌اصلاح‌امت‌جدم و‌امر‌به‌معروف‌و‌نهی‌از‌منکر‌قیام‌کردم.💞 تصویر‌باز‌بشه‌لطفا. 🏴 🌷 👇👇👇 @Tarkgonahan
﷽ ‌🎙|… 💌امام‌حسین‌علیه‌السلام‌می‌فرمایند شما‌به‌بهشت‌خدا‌وهمجواری‌با...😍 تصویربازبشه‌لطفاً.📲 ✌️🏻 🏴 ✨ 👇👇👇 @Tarkgonahan
°•﷽•° ... 🔶حبیب مبلغ تصویربازبشه‌لطفاً.↻ 💪🏻 🕯 🌺 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹 ✅حکایت خیلی از ماها.... میگن شیطان با بنده ای همسفر شد موقع نماز صبح بنده نماز نخوند موقع ظهر و عصر هم نماز نخوند موقع مغرب و عشا رسید بازم بنده نماز بجای نیاورد موقع خواب شیطان به بنده گفت من با تو زیر یک سقف نمیخوابم چون پنج وقت موقع نماز شد و تو یک نماز نخواندی میترسم غضبی از آسمان بر این سقف نازل بشه که من هم با تو شامل بشم.بنده گفت تو شیطانی و من بنده خدا،چطور غضب بر من نازل بشه؟شیطان در جواب گفت من قفط یک سجده اونم به بنده خدا نکردم از بهشت رانده شدم و تا روز قیامت لعن شدم در صورتیکه تو از صبح تا حالا باید چند سجده به خالق میکردی و نکردی وای به حال تو که از من بدتری!!! قال رسول الله صلى الله علیه وآله : من ترک صلاته متعمدا فقد هدم دینه ؛ کسى که عملا نمازش را ترک کند، به تحقیق که دینش را منهدم کرده است . 📚 (بحارالانوار، ج 82، ص 202. میزان الحکمه ، ج 5، ص 402) ‌ 👇👇👇 @Tarkgonahan
🍃🌹﷽🌹🍃 🧚‍♂سرگذشت در عالم برزخ 🧚‍♀ 🍀 قسمت دهم 🍀 🌷نیک به من اشاره کرده و گفت: نگاه کن! به بالای دره نگاه کردم، هیکل بزرگ و سیاهی که قهقه زنان شادی می‌کرد، بر بالای دره ایستاده بود. 🍀نیک گفت: این هیکل، گناه🔥 آن شخص است که در حال سقوط بود و به واسطه قدرتی که داشت، توانست بر عمل نیک آن مرد چیره گردد و در نتیجه او را به ته دره پرتاب کند... نگاه نیک دستش را بر شانه‌ام نهاد و گفت: این است عاقبت پیروی از هوای نفس. ◾️با شنیدن این سخن، ترس از گناهانم و اینکه شاید گناه نیز لحظه‌ای بر من چیره گردد، وجودم را فرا گرفت. 🍀پس از طی یک راه طولانی، سرانجام به انتهای دره رسیدیم. آن مرد را نقش بر زمین دیدم که بیچاره همدم و همراه او یعنی نیک، چنان لاغر و ضعیف بود که هرچه تلاش می‌کرد او را بر دوش خود بکشد، نمی‌توانست. 🌼از نیک خواستم به او کمک کند. اما نیک، عذر خواست و گفت: من فقط مأمورم تو را همراهی کنم. گناه هر کس نیز در کمین خود اوست. 💥 گفتم: اما ما انسان‌ها در دنیا به کمک هم می‌شتافتیم! نیک گفت: در این عالم، هر کس، خود جوابگوی اعمالش است. اگر هم لیاقت شفاعت داشته باشد، من شفیع نیستم. 🙏 فقط دعا کن از دوستداران اهل بیت (علیه السلام) باشد، شاید که شفاعت آنان نصیبش شود... ⚡️شاید به حساب دنیا، ساعت‌ها در اعماق دره راه پیمودیم، تا به مسیری رسیدیم که به سمت بالا ختم می‌شد. در این لحظه نیک رو به من کرد و گفت: دوست من! خود را برای بالا رفتن از این دره هولناک، آماده کن.... پس از پیمودن مسیری بسیار طولانی، دوباره به دره خطرناک و لغزنده‌ای رسیدیم. 🔥از ترس اینکه مبادا این بار گناه از کمینگاهش بیرون آید و مرا پرت کند، بدنم به لرزه افتاد. 🌷نیک برگشت و گفت: چرا ایستادی؟ حرکت کن. گفتم: می‌ترسم. گفت: چاره‌ای نیست باید رفت.با نگرانی به سمت پایین حرکت کردم، 🍃اما هنوز چند قدمی از لب دره پایین نرفته بودیم که یک موجود بالدار نورانی💥 از آن سوی دره ظاهر شد و در یک چشم برهم زدن، خود را به نیک رساند و پس از اینکه جویای حال من شد، نامه را به او داد و پس از خداحافظی با همان سرعت بازگشت. 🌻نیک پس از خواندن نامه، آن‌را در پرونده اعمالم نهاد و لبخند زنان به طرفم آمد و گفت: مژده‌ای دارم. شگفت زده پرسیدم: چه شده؟ گفت خویشاوندان و دوستانت، برایت هدیه‌ای فرستاده‌اند، که هم اکنون توسط این فرشته الهی برایت آورده شده است و به همان اندازه از غم و اندوه تو کاسته خواهد شد... 📘ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی آیت الله شجاعی(ره) موضوع: علم و شعوراعضاء وجوارح رحمت خداوند براین مرد 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿امام سجاد(ع): 💠آخرين سفارش حضرت خضر به حضرت موسى علیهماالسلام اين بود كه: هرگز كسى را به سبب گناهش خوار نكن... 👇👇👇 @Tarkgonahan
✍از امام رضا(ع) سوال شد. خدا چه کسانی هستند فرمودند: کسانی هستند که وقتی کارهای نيک انجام می دهند، خوشحال می شوند، و زمانی که کارهای بد انجام می دهند، طلب مغفرت می کنند، و زمانی که به آنها نعمتی عطا می شود، شکرگزارند، و هنگامی که گرفتار می شوند، صبر می کنند، و زمانی که خشمگین می شوند، عفو می کنند. 📚 تحف العقول؛ صفحه۳۳٢ 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋مرد فقیری از خدا سوال کرد: چرا من اینقدر فقیر هستم؟! خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی! مرد گفت: من چیزی ندارم که ببخشم خدا پاسخ داد: دارایی هایت کم نیست! یک صورت، که میتوانی لبخند بر آن داشته باشی! یک دهان، که میتوانی با آن از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی! یک قلب، که میتوانی به روی دیگران بگشایی! و چشمانی که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی! فقر واقعی فقر روحی است... 👇👇👇 @Tarkgonahan
از امام صادق پرسیدند زندگیِ خود را بر چه بنا کردی ؟ گفت چهار اصل : دانستم رِزقِ مرا دیگری نمی خورد ، پس آرام شدم ... دانستم که خدا مرا میبیند ، پس حَیا کردم ... دانستم که کارِ مرا دیگری انجام نمی دهد ، پس تلاش کردم ... دانستم که پایانِ کارم مرگ است ، پس مُهیا شدم ... ۷۵_صفحه۲۲۸ 👇👇👇 @Tarkgonahan
4_5931624430215102471.mp3
3.48M
استاد عالی ها و خدا در زندگی اتفاقی نیست... خدا با توست... یک فایل امید بخش و عالی از استاد عالی👌 👇👇👇 @Tarkgonahan
🌸🍃🌸 🍃💝 🌸 ... 🔸روزی از ابوسعید ابوالخیر سؤال کردند این حُسن شهرت را از کجا آوردی؟ ابوسعید گفت شبی مادرم از من آب خواست، دقایقی طول کشید تا آب آوردم. 🔹وقتی به کنارش رفتم، خواب، مادر را در ربوده بود؛دلم نیامد که بیدارش کنم، به کنارش نشستم تا صبح. 🔸مادر چشمان خویش را باز کرد و وقتی کاسه‌ آب را در دستان من دید، پی به ماجرا برد و گفت فرزندم، امیدوارم که نامت عالم گیر شود. 🔹بدین سان ابوسعید ابوالخیر مرد خرد و آگاهی و عرفان، شهرت خویش را مرهون یک دعای مادر می‌داند. 📚منبع تذکره الاولیاء، عطار نیشابوری 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎پاداش ترک شهوت ( فوق العاده ) 💢باید فیلترها در درون خود آدم قرار بگیره؟ 🎤 استاد علی اکبر رائفی‌پور 👇👇👇 @Tarkgonahan
🌹🍃 ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ 3ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ طناب ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍي ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ طناب ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ، ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ . ﻫﻨﻮﺯ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ، درب خانه حضرت داوود را زدند، و ايشان اجازه ورود دادند، ده نفر از تجار وارد شدند و هرڪدام ڪيسه صد ديناري را مقابل حضرت گذاشتند، و گفتند اينها را به مستحق بدهيد. حضرت پرسيد علت چيست؟ ايشان گفتند در دريا دچار طوفان شديم و دڪل ڪشتي آسیب ديد و خطر غرق شدن بسيار نزديک بود ڪه درڪمال تعجب پرنده اي طنابے بزرگ به طرف ما رها ڪرد. و با آن قسمتهاي آسيب ديده ڪشتي را بستيم و نذر ڪرديم اگر نجات يافتيم هر يک صد دينار به مستحق بدهيم حضرت داوود رو به آن زن ڪرد و فرمود: خداوند براي تو از دريا هديه ميفرستد، و تو او را ظالم مي نامي. اين هزار دينار بگير و معاش ڪن و بدان خداوند به حال تو بيش از ديگران آگاه هست. خالق من بهشتي دارد، «نزديڪ زيبا و بزرگ»، و دوزخي دارد به گمانم «ڪوچک و بعيد» و در پي دليلي ست ڪه ببخشد ما را، گاهي به بهانه ے دعايي در حق ديگري... شايد امروز آن روز باشد 👇👇👇 @Tarkgonahan