🔴امام صادق (ع):
چون روزقیامت شود پرده ای از پرده های #بهشت را کنار زنند پس هرجانداری آن را ازمسافت پانصدسال استشمام کند جز یکدسته و آنها #عاق_والدین خودشان هستند.
📚اصول کافی ج4ص49
👇👇👇
@Tarkgonahan
آیت الله مجتهدی(ره):
⚫️ سکرات مرگ خیلی سخت است...
👈امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر کسی دوست دارد کہ سکرات مرگش آسان شود این دو ڪار را انجام دهد:
✅👌صله رَحِم
✅👌نیکے بہ والدین
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹استاد رائفی پور🌹
⬅️ فرزند صالح و کارنامه اعمال
#بسیارزیباوشنیدنی👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
🌿🌺﷽🌿🌺
🦋چهڪار ڪنیم ڪه همۀ زندگیمان لذتبخش شود؟
⚡️ےڪ گلفروش هر روز بارها دستهگل درست میڪند، اما اگر یڪروز بخواهد براے معشوق خودش دستهگلے درست ڪند، حتماً اینڪار را با انگیزه و نشاط خاصے انجام میدهد و بیشتر از همیشه از این ڪارش لذت میبرد!
🔻اگر معشوق ڪسے به او بگوید «یک لیوان آب به من بده!» او از انجام همین ڪار ساده چه حس خوبے پیدا میڪند! مهم این است ڪه تو براے چه ڪسے و در محضر چه ڪسے این ڪار را انجام میدهے؟ حالا تصور ڪن ڪه در محضر بزرگترین معشوق عالم هستی!
⚡️ما ڪه هنوز عاشق خدا نشدهایم چه؟ یک مدت از سرِ «احترام خدا» ڪارهایت را بهخاطر خدا انجام بده؛ ڪمڪم عاشقش میشوے! وقتے عاشق خدا شدے، یک زندگیِ عالے خواهے داشت ڪه از هر لحظهاش لذتها میبری!
🔻منتظر نباش یک شیرینے خاصے در زندگیات پیدا شود تا لذت ببری؛ ڪارے ڪن از همین زندگیِ عادیات خیلے نشاط پیدا ڪنے! هر ڪار سادهاے را هم «بهخاطر خدا» انجام بده تا از آن لذت ببری!
👤علیرضا پناهیان
👇👇👇
@Tarkgonahan
مثل چاے تلخ
🌺🍃ڪنار چاے تلخ همیشه قند یا شڪر است
به همین خاطر هم هست ڪه گوارا میشود
بعضے ها مثل چاے تلخند
پس با انها شڪر باش ،یعنی شیرین حرف بزن ،شیرےن رفتار ڪن،
سفارش خداوند. این است
🌿ادفع بالتی هے احسن🌿
🎯یعنے بدے را با نیڪے دفع ڪن
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسم دروغ نخور !
# پیشنهاد_دانلود👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
💎💎💎
💎💎
💎
#اخلاص
قرارداد حاجآقا با امام رضا(ع)🔆🕌🔆
یک سال برای زیارت به مشهد مقدّس رفتم . در حرم با حضرت رضا علیه السلام قرار گذاشتم که یک سال مجّانی برای جوانها واقشار مختلف کلاس برگزار کرده و در عوض امام رضا علیه السلام نیز از خدا بخواهد من در کارم اخلاص داشته باشم .🙏
مشغول تدریس شدم ، سال داشت سپری می شد که روزی همراه با جمعیّت حاضر در کلاس از کلاس بیرون می آمدم ، طلبه ای همین طور که جلو من راه می رفت نگاهی به عقب کرد ، مرا دید و به راه خود ادامه داد ! من پیش خود گفتم : یا نگاه نکن یا اینکه من استاد تو هستم ، تعارف کن که بفرمایید جلو ! (اللّه اکبر)😊
به یاد قراردادم با امام رضا علیه السلام افتادم ، فهمیدم اخلاص ندارم ، خیلی ناراحت شدم😔 با خود گفتم : قرآن می فرماید : ((لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً))(3) آنان نه مزد می خواهند و نه انتظار تشکر . من کار مجّانی انجام دادم ، ولی توقّع داشتم از من احترام کنند !
خدمت آیه اللّه میرزا جواد آقا تهرانی داستانم را تعریف کرده و از ایشان چاره جوئی کردم . یک وقت دیدم این پیرمرد بزرگوار شروع کرد به بلند ، بلند گریه کردن ، نگران شدم که باعث اذیّت ایشان نیز شدم ، لذا عذرخواهی کرده و علّت را پرسیدم ایشان فرمود : برو در حرم خدمت امام رضا علیه السلام و از حضرت تشکّر کن که الا ن فهمیدی که مشرک هستی واخلاص نداری ، من می ترسم در آخر عمر با ریش سفید در سنّ نود سالگی مشرک بوده و خود متوجّه نباشم .
👇👇👇
@Tarkgonahan
هدیه آیةالكرسى
💐#پیامبر_اکرم صلّی الله علیه وآله:
🎁 اگر مؤمن، آیةالکرسی را قرائت کند و ثواب قرائت آن را برای اهل قبور قراردهد، خداوند متعال، آن آیه را داخل قبر هر میّتی میکند، و درجه خواننده آنرا هفتاد مرتبه بالا برده، و خداوند از هر حرف آیةالکرسی، فرشته ای را خلق میکند که تا روز قیامت برای او تسبیح کنند.
📚 مستدرك الوسائل، ج۲، ص۳۴۰
👇👇👇
@Tarkgonahan
هر حرفی آیت الله #بهجت میگوید یادداشت و ضبط کن❗️
به علامه سلام کرد.
پاسخ شنید: «علیکمالسلام. آقازادۀ آقایی؟»
_ آقازادگی نداریم! فرزند، آری.
دستش را گرفت و با خودش برد بیرون.
_ به چه کاری مشغولی؟
_ درس میخوانم.
_ چه میخوانی؟
_ فلسفه، منطق، چند سالی خارج خواندم، مدتی ریاضیات و نجوم خواندم، مدتی هم عرفان نظری.
_ عجب! کمتر کسی اینها را میخواند. چیزی بهتو میگویم، خوب گوش کن.
_ بفرمایید.
_ نه! باید عمل کنی.
_ آقا! به چیزی که ندانم چیست که نمیتوانم عمل کنم.
با لطافتی خندید و ادامه داد:
_ گوش کن! میگویم، تمام کارهایت را بگذار کنار؛ و در خدمت این پیر باش. تو نمیشناسیاش. نمیگذارد که بشناسیاش. من از نجف میشناسمش، به فکر دنیای خودش نیست. همه کارهایت را رها کن و بیا خدمت او. هر چه میگوید یادداشت کن، ضبط کن و نوار بگیر، حتی کوچکترین حرفهایش را، حتی آنها را که بهنظرت ارزشی ندارد.
سالها از آن روز میگذرد؛ اما هنوز صدای علامه جعفری رحمهالله در گوش اوست.
(بر اساس خاطرۀ حجتالاسلام و المسلمین علی بهجت فرزند آیت الله بهجت)
📚 این بهشت، آن بهشت، ص١۵
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️سخنرانی حاج آقا #قرائتی
🎬 موضوع: پاسخ شنیدنی و زیبا به کسانی که منکر واجبات الهی (نماز, روزه, حج, حجاب و...)هستند..
#پیشنهاد_دانلود👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
کسى که چیزى را مى داند و به آن عمل نمى کند و از دانش خود بهره نمى گیرد، مجازاتش در قیامت از همه شدیدتر است.
[ #پیامبر_اکرم صلى الله علیه وآله ]
📚 بحارالانوار، ج۲ ، ص۳۸
👇👇👇
@Tarkgonahan
امام على عليه السلام:
دروغگو و مرده يكسانند؛ زيرا برترى زنده بر مرده به اعتماد بر اوست. پس اگر به سخن او اعتمادى نشود، زنده نيست
الكَذّابُ و المَيّتُ سَواءٌ؛ فإنّ فَضيلَةَ الحَيِّ علَى المَيّتِ الثِّقَةُ بهِ، فإذا لَم يُوثَقْ بكَلامِهِ بَطَلَت حَياتُهُ
📗غررالحكم حدیث 2104
👇👇👇
@Tarkgonahan
موضوع داستان: تربیت، اجتماعی و اخلاقی
عجیب ترین معلم دنیا بود، امتحاناتش عجیب تر امتحاناتی که هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می کرد آن هم نه در کلاس، در خانه دور از چشم همه اولین باری که برگه ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم نمی دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم.
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه ها برگه هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده اند به جز من که از خودم غلط گرفته بودم.
من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم. بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می کردم تا در امتحان بعدی نمره ی بهتری بگیرم.
مدت ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگه ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت. چهره ی هم کلاسی هایم دیدنی بود. آن ها فکر می کردند این امتحان را هم مثل همه ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند اما این بار فرق داشت. این بار قرار بود حقیقت مشخص شود.
فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند فقط من بیست شدم. چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می گرفتم؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی کردم و خودم را فریب نمی دادم.
زندگی پر از امتحان است. خیلی از ما انسان ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می گیریم تا خودمان را فریب بدهیم. تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم. اما یک روز برگه ی امتحانمان دست معلم می افتد. آن روز چهره مان دیدنیست.
آن روز حقیقت مشخص می شود و نمره واقعی را می گیریم.
راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎💎💎
💎💎
💎
#فلسفه_حجاب
حاجآقا با زبان طنز😁وضعیت حجاب رو توضیح میدن🤩
اونایی که ازشون فلسفه حجاب🧕رو میپرسن حتما این کلیپ رو ببینید👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
♥️دعوتنامه عروسی مان را خودمان نوشتیم. 🎊
کارتهای عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی مهمانان را خالی دیدیم..
🌸🍃شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی(ع)، امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، امام جواد(ع)، امام موسی کاظم(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسگری(ع)
بعد دعوتنامه ها را به عموی آقامرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند.
برای حضرت مهدی(عج) هم نامهای مخصوص نوشتیم.
🌸🍃حتی برگه هایی را برداشتیم و در آن احادیث و جملات بزرگان را نوشتیم و بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آنکه عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد.
🌷شهید #مرتضی_زارع🌷
📎به روایت همسر شهید🦋✨
👇👇👇
@Tarkgonahan
✨﷽✨
🌸 #توصیف_لحظه_جان_دادن 🌸
✍يک تعبير اميرالمومنين (ع) در خطبه ی 109 نهج البلاغه دارد که توصيف هنگام سکرات است . اين مطلب را اززبان کسی می شنويم که به جزئيات اين راه آگاه بوده است . حضرت مي فرمايند : آن هنگام قابل توصيف نيست . از يک طرف سکرات موت و سختي جان دادن و از طرف ديگر غم و اندوه فرصت هايي که فرد از دست داده است تمام وجود او را مي گيرد . درآن لحظات سخت اعضاء بدن سست مي گردد و رنگ آنها تغيير مي کند . با لحظه لحظه زياد شدن آثار مرگ در پيکر، زبان از کار مي افتد ( يعني اولين عضوي است که از کار مي افتد ) و قدرت سخن گفتن سلب مي گردد . ولي همچنان اعضاء خانواده ي خود را با چشم نگاه مي کند و با گوش هاي خود مي شنود ، عقل او نيز سالم است . فکر مي کند که عمر خود را به چه چيزهايي گذرانده و در چه راهي روزگار خود را تباه کرده است . به ياد اموالي مي افتد که با خون دل آنها را جمع کرده و کاري به حلال و حرام آن نداشته است . اين نشان مي دهد که حضرت کساني را توصيف مي کند که اهل دنيا هستند . و حالا بايد برود و جوابگوي اين اموال باشد . لذت و استفاده ي آن براي ديگران و حساب پس دادن و بدبختي آن براي او مانده است . مرگ همچنان بر اعضاء بدن او چيره مي گردد تا آنجا که گوش او نيزمانند زبان از کار مي افتد . و فقط به خانواده ي خود نگاه مي کند و حرکت زبان آنها را مي بيند ولي ديگر صدايي نمي شوند . پس از مدتي چشم او نيز از کار مي افتد و روح از بدن خارج مي شود. مرداري خواهد شد در بين خانواده ي خود به طوري که از نشستن نزد او وحشت مي کنند و از نزديک شدن به او دوري مي نمايند . در اين حال ديگر نه گريه کننده اي او را ياري مي کند و نه کسي به او جواب مي دهد . سپس او را برداشته و بسوي آخرين منزلگاه يعني قبر مي برند و او را آنجا تنها گذاشته و به دست اعمال خود مي سپارند و از ديدار او براي هميشه چشم مي پوشند . اين آن لحظه سکرات و قمرات است که حضرت امير(ع) توصيف کرده و لحظه ی سختي است.
📚خطبه ی 109 نهج البلاغه
👇👇👇
@tarkgonahan
داستان مرتاض هندی و امام زمان عج!
. استاد ما حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدالکریم کشمیری بودیم این داستان رو زبان خود ایشون شنیدیم
آیت الله کشمیری میفرمود در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زندهس یا مرده و کجا دفنه. ازش چند نفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زندهس یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود
این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلا فاطمه. ولی این شخص میفهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک
آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان(عج) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهرا(س)
به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس. دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یکم جا خورد و کمی عقب رفت چندبار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟
اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن
به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. گفت هرجای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه
اللهم عجل لولیک الفرج
👇👇👇
@Tarkgonahan