هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
- مجبور نیستیم #ادای زن و شوهرای عاشق رو بازی کنیم. با این عقد زبون پدرم هم دیگه به #اعتراض باز نمیشه. شمام لازم نیست هر روز بهم سر بزنید. میدونم اینکار رو دوست ندارین.
بلند شدم، خواستم از کنارش رد شم که دستمو محکم گرفت. #روبهروم ایستاد، قد #کشیدهاش پناهم شد... از نگاه بهش سیر نمیشدم.
دو سال آرزوی این لحظهها رو داشتم ولی حالا شده بودم #عقدموقت و #همسردومش...
دستم تو دستش بود و قلبم تو سینه، مثل #پروانه خودش رو به در و دیوار میکوبید.
یه دستش رو برد پشتم و کمی منو کشید طرف خودش. ازش بعید بود...
تو #چشمای مشکی و زیباش خودم رو دیدم. دختری که نگاهش گویای همه چیز بود. اما کسی زبونش رو نفهمید. همچنان فقط نگاهم میکرد و من از #خودبیخود شدم.... باد #روسریمو روی شونههام انداخت. صورتش رو آورد جلو و من رو جلوتر کشید*** 😍🤭❌
https://eitaa.com/joinchat/3809411160C57f549d6bd
#پارت_168 پارتواقعــیرمـان 👆