eitaa logo
از گـــنـــاه تـــا تـــوبـــه
3.5هزار دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
28.1هزار ویدیو
77 فایل
✨•°﷽°•✨ 🌱کانال تخصصی ترک گناه😊 ارتباط🕊️ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
🔞📛 شدن مردی 58 روز بعد از اش 😳😰مرد پس از زنده شدن میگوید : من در زندگی ام نماز خوان نبودم اما به اهل بیت (ع) بسیار اعتقاد داشتم . در هنگام مرگم یادم است از جای تونل مانندی به سرعت عبور میکردم ، در آنجا وقتی به نماز فکر میکردم همه جا روشن میشد . ناگهان فرشته ای دیدم . از او پرسیدم مگر من مرده ام؟!😳بگذار برگردم به دنیا و زندگی!!! تا گناهان گذشته ام را جبران کنم. ناگهان........😱😱 💢جهت مشاهده ادامه ماجرا کلیک کن👇 https://eitaa.com/joinchat/4196139185Cb5fa66866a
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
بعد از پدر بزرگم داشتیم برمیگشتیم شهرستان دخترمم که ۵ سال داشت از شیشه بیرون را نگاه می کرد.نصف شده بود از قبرستان که رد شدیم شوهرم گفت یه فاتحه هم واسه همه اموات بفرستیم.دخترم گفت بابا چرا نگه نداشتی ماشین را؟ همسرم گفت چرا دخترکم؟ گفت آخه اون آقا داشت میومد سوار ماشین بشه که تو صبر نکردی همسرم گفت کجا دخترم گفت تو .همسرم گفت دخترم کسی نبود که.دخترم گفت بابا حتی منو صدا می زد.بدنم یخ کرد از ،برگشتم عقب که به دخترم بگم بیا پیشم دیدم دخترم.....😰😥❗️😈 https://eitaa.com/joinchat/919077371C55c4569e77
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
بعد از پدر بزرگم داشتیم برمیگشتیم شهرستان دخترمم که ۵ سال داشت از شیشه بیرون را نگاه می کرد.نصف شده بود از قبرستان که رد شدیم شوهرم گفت یه فاتحه هم واسه همه اموات بفرستیم.دخترم گفت بابا چرا نگه نداشتی ماشین را؟ همسرم گفت چرا دخترکم؟ گفت آخه اون آقا داشت میومد سوار ماشین بشه که تو صبر نکردی همسرم گفت کجا دخترم گفت تو .همسرم گفت دخترم کسی نبود که.دخترم گفت بابا حتی منو صدا می زد.بدنم یخ کرد از ،برگشتم عقب که به دخترم بگم بیا پیشم دیدم دخترم.....😰😥❗️😈 https://eitaa.com/joinchat/919077371C55c4569e77
..... بعد از پدر بزرگم داشتیم برمیگشتیم شهرستان دخترمم که ۵ سال داشت از شیشه عقب بیرون را نگاه می کرد.نصف شده بود از قبرستان شهرستان که رد شدیم شوهرم گفت یه فاتحه هم واسه همه اموات بفرستیم.دخترم گفت بابا چرا نگه نداشتی ماشین را خندید همسرم گفت چرا دخترکم؟ گفت آخه اون آقا داشت میومد سوار ماشین بشه که تو صبر نکردی همسرم گفت کجا دخترم گفت تو .همسرم گفت دخترم کسی نبود که.دخترم گفت بابا حتی منو صدا می زد.بدنم یخ کرد از ،برگشتم عقب که به دخترم بگم بیا پیشم دیدم دخترم.....😰😥❗️😈 https://eitaa.com/joinchat/919077371C55c4569e77
..... بعد از پدر بزرگم داشتیم برمیگشتیم شهرستان دخترمم که ۵ سال داشت از شیشه عقب بیرون را نگاه می کرد.نصف شده بود از قبرستان شهرستان که رد شدیم شوهرم گفت یه فاتحه هم واسه همه اموات بفرستیم.دخترم گفت بابا چرا نگه نداشتی ماشین را خندید همسرم گفت چرا دخترکم؟ گفت آخه اون آقا داشت میومد سوار ماشین بشه که تو صبر نکردی همسرم گفت کجا دخترم گفت تو .همسرم گفت دخترم کسی نبود که.دخترم گفت بابا حتی منو صدا می زد.بدنم یخ کرد از ،برگشتم عقب که به دخترم بگم بیا پیشم دیدم دخترم.....😰😥❗️😈 https://eitaa.com/joinchat/919077371C55c4569e77
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
⚫️إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ⚫️ 😔بـا نـهـایـت تـاسـف بـازیـگـر مـحـبـوب درگـذشـت...😔😔😔 اخـبـار کـامـل و عـلـت 👇 https://eitaa.com/joinchat/3927179407C3ca0e0ec4a درگـذشـت ۲ بـازیـگـر مـحـبـوب در ۲۴ سـاعـت گُـذشـتـه...😔خُـدایـا🖤🖤🖤👆👆👆
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
⚫️إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ⚫️ 😔بـا نـهـایـت تـاسـف بـازیـگـر مـحـبـوب درگـذشـت...😔😔😔 اخـبـار کـامـل و عـلـت 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1213726825C637fe317dc درگـذشـت ۲ بـازیـگـر مـحـبـوب در ۲۴ سـاعـت گُـذشـتـه...😔خُـدایـا🖤👆👆
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
⚫️إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ⚫️ 😔بـا نـهـایـت تـاسـف بـازیـگـر مـحـبـوب درگـذشـت...😔😔😔 اخـبـار کـامـل و عـلـت 👇 https://eitaa.com/joinchat/3927179407C3ca0e0ec4a درگـذشـت ۲ بـازیـگـر مـحـبـوب در ۲۴ سـاعـت گُـذشـتـه...😔خُـدایـا🖤🖤🖤👆👆👆
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
⚫️إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ⚫️ 😔بـا نـهـایـت تـاسـف بـازیـگـر مـحـبـوب درگـذشـت...😔😔😔 اخـبـار کـامـل و عـلـت 👇 https://eitaa.com/joinchat/3927179407C3ca0e0ec4a درگـذشـت ۲ بـازیـگـر مـحـبـوب در ۲۴ سـاعـت گُـذشـتـه...😔خُـدایـا🖤🖤🖤👆👆👆
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
اسمم کرشمه ست... یه دختر هجده ساله که پدر و مادرم کردن و با خالم زندگی میکردم.😓 متاسفانه بخاطر وضعیت مالی نامناسب، خالم منو به زنی فروخت که عروسش نازا بود و میخواست کسی برای پسرش خان بیاره.😭 منو به زور بردن عمارت،وقتی وارد عمارت شدم، یه نفر جلو دهانم رو گرفت و برد به اتاق... وقتی چهره اش رو دیدم، باور نمیکردم بچگیم همون خان باشه...💔 ولی این اول ماجرا بود.... ادامه ی داستان پر هیاهو کرشمه👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2898002232C2fb5f1eb03