یهو دیدم #اسمون🌩 زمین بهم خورد
یه محشری شد ...
⚡️ از یه طرف دیدم دو تا #ملک اومدن
که سینه هاشون اسمون و میشکافه
پاشون زمین رو داره خراش میده 😱
👈 از یه طرف دیگه ام دیدم یه #غلامی اومد یه تخت #سلطنت👑 و گذاشت و یه جمله گفت..
ولی من با اون همه ترس و وحشت اون جمله ارومم نکرد💔
ولی #جمله رو شنیدم
گفت غصه نخور اونی که باید بیاد میاد ...😉
💥حواسم به این دوتا بود ...
دیدم #رسیدن ..
اقایی ک اونی که دیده بودم قطره بود در مقابل این اقیانوس در زیبایی😍
امد بر تخت سلطنت👑 نشست
این دوتا صداشون رفت بالا..
مَـن رَبُـک ❓
(پرودگار تو کیست ❗️)
😰من که بندگی نکرده بودم... فکم قفل شد🔐
اومد #غضب بگیره..😡
این #آقـــا که من یک نگاه کردم نشناختم ..
👈 اما تو دلم بیشتر از بابام دوسش داشتم ولی نمیدونستم کیه.. ♥️
🌷 رو کرد به دوتا ملک #نهیب💥 زد گفت :
🍃 این #بیچاره اگه زبان وا میکرد میگفت #الله جل جلاله خداشه..
اون دوتا اروم شدن
❌ بـاز گفتن...
مَن نَبِیُّـک❓
(پیامبـر تـو کیـست❗️ )
باز فک من قفل شد🔒
چی بگم ‼️
کی به پیغمبر و سنتش و عمل کردم ♨️
تا اومدن #اتیش غضبشون🔥 زیاد شه من بزنن قبرم اتیش بگیره😰
❤️ #دوباره اون آقـــا رو کرد بهشون گفت :
🍃این بیچاره اگر #زبان باز میکرد میگفت #پیغمبرش نبی اکرمه
دوتا سوال بی جواب ...😔
🗣 باز صدای این دوتا #ملک رفت بالا
با غضب گفتن😡
مَـن إمَامُـک❓
(امـام تـو کیست❗️)
😭 یقین کردم اگه بزنن تا قیامت قبرم اتیش میشه🔥