🔴 خداوند چه زمانی نصرت و پیروزی را نصیب مؤمنین میکند؟
🔹 امیرالمؤمنین (ع) میگوید: ما در رکاب پیغمبر میجنگیدیم. (دیگر شرایطی از این بهتر میشود؟ آدم فکر میکند وقتی مؤمنینی در رکاب پیغمبر بجنگند همان ساعت اول پیروزی باید نصیبشان بشود.) تا یکیک ما از بوته امتحان بیرون نیامدیم، تا صبر نکردیم، تا خویشتنداری ما بروز و ظهور نکرد، خدای متعال نصرت خود را بر ما فرو نفرستاد.
🔹 آنوقت نقل میکند که ما چقدر با همین مشرکین میجنگیدیم، گاهی ما پیروز بودیم گاهی آنها: «فَمَـرَّةً لَنا مِنْ عَدُوِّنا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنا مِنّا... فَلَمّا رَأَی اللهُ مِنّا صِدْقآ وَ صَبْرآ» همین که خدای متعال حقیقت صبر را در ما ظاهر و بارز دید «اَنْزَلَ عَلَینَا النَّصْرَ» آنوقت نصرت را بر ما فرو فرستاد.
📝 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱۴، ص۱۹۴
👇👇👇
@Tarkgonahan
✨﷽✨
🥀 #تلنگر
✍خانمی به دکتر گفت: نمیدانم چرا افسرده ام و خود را زنی بدبخت میدانم.
دکتر گفت: باید 5 نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند. زن رفت و پس از چند هفته برگشت، اما اینبار اصلاً افسرده نبود.
به دکتر گفت: برای پیدا کردن آن 5 نفر، به سراغ 50 نفر که فکر می کردم خوشبخت ترینهایند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبخت ترم.
خوشبختی یک احساس است و لزوما با ثروت بدست نمی آید. خوشبختی رضایت از زندگی و شکرگزاری بابت داشته هاست، نه افسوس بابت نداشته ها.
❤️ خدایا بابت همه چی شکرت🥰
💜 تو هر شرایطی بگو( الحمدلله )🤲
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 استاد مسعود عالی
💥 #بدن برزخی چگونه است؟
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
4_673104229497307648.mp3
729.1K
توضیحاتی جالب در خصوص حضرت #عزرائیل
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسان ها در قیامت و برزخ در چه #سنی هستند؟؟؟
👇👇👇
@Tarkgonahan
قسمت دوازدهم: مشهد
ســه روز از عاشــورا گذشته. شــاهرخ خيلي جدي تصميم گرفته بود.کاردر
کابــاره را رهــا کرد. عصربود که آمد خانه. بي مقدمه گفت: پاشــين! پاشــين
وسايلتون رو جمع کنيد مي خوايم بريم مشهد!
مادر با تعجب پرسيد: مشهد! جدي مي گي!
گفت: آره بابا، بليط گرفتم. دو ساعت ديگه بايد حرکت کنيم.
باور کردني نبود. دو ســاعت بعد داخل اتوبوس بوديم. در راه مشــهد. مادر
خيلي خوشحال بود. خيلي شــاهرخ را دعا کرد. چند سالي بود که مشهد نرفته
بوديم. در راه اتوبوس براي شام توقف کرد.
جلوي رســتوران جوان ديوانه اي نشســته بود. چند نفري هم اورا اذيت مي
کردند. شــاهرخ جلو رفت و کنار جوان ديوانه نشست. ديگر کسي جرات نمي
کرد که او را اذيت کند!
بعد شــروع کردبا آن ديوانه صحبت کــردن. يکي ازهمان جوانهاي هرزه با
کنايه گفت: ديوانه چو ديوانه ببيند خوشــش آيد! شاهرخ هم بلند داد زد؛ آره
من ديوانه ام! ديوانه! بعد بادســت اشاره کرد و گفت: اين بابا عقل نداره اما من
ديوانه خميني ام!
وارد رستوران شديم. مشــغول خوردن شام بوديم. همان جوان هاي هرزه دور
هم نشســته بودند. بلندبلند به هم فحش مي دادند. شــاهرخ اشاره کرد که؛ زن
وبچه اينجا نشستند،آروم تر!
امــاآنهــا ازروي لجبازي بلندتر فحش مي دادند. شــاهرخ گفت: لااله الا الله
نمي خوام دعوا کنم. اما يکدفعه وباعصبانيت از جا بلند شــد. رفت سمت ميز آنها . با خودم گفتم الان اونها رو می کشه.اما آنها تاهيبت شاهرخ را دیدند
پا به فرار گذاشتند!
٭٭٭
فردا صبح رســيديم مشهد. مستقيم رفتيم حرم. شاهرخ سريع رفت جلو، باآن
هيکل همه را کنار زدو خودش را چسباند به ضريح! بعد هم آمد عقب ويک
پيرمرد را که نمي توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوي ضريح.
عصرهمان روز از مســافرخانه حرکت کردم به سوي حرم. شاهرخ زودتراز
من رفته بود. مي خواستم وارد صحن اسماعيل طلائي شوم. يکدفعه ديدم کنار
درب ورودي شاهرخ روي زمين نشسته . روبه سمت گنبد. آهسته رفتم وپشت
سرش نشستم. شــانه هايش مرتب تکان مي خورد. حال خوشي پيدا کرده بود.
خيره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف مي زد.
مرتب مي گفــت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما مي خوام توبه کنم.
خدايا منو ببخش! يا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم.
اشــک از چشمان من هم جاري شد. شاهرخ يک ساعتي به همين حالت بود.
توي حال خودش بود و با آقا حرف مي زد.
دو روز بعد برگشتيم تهران، شاهرخ درمشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاري
هاي گذشته را رها کرد.
@asabeghoon_shahadat
🔴سرگذشت #ارواح در عالم برزخ
🌹قسمت ۱۷🌹
🔵نزاع مجرمان
✅حرفهايم که تمام شد خودم را به نيک نزديک کردم و گفتم: زود برويم تا دوباره وبال گردنمان نشدهاند.
🔅نيک گفت: اگر تمايل داري مشاجره و نزاعشان را با يکديگر بشنوي، پس خوب دقت کن.
❎ وقتي گوش سپردم صداي آنها را در دل تاريکي شنيدم که چند تن از آنها خطاب به گروهي ديگر ميگفتند: اگر شما نبوديد ما مؤمن ميشديم و حالا از نور و روشنايي ايمان برخوردار بوديم.
♨️ آنها هم در جواب گفتند: مگر ما راه را براي شما بستيم؟ ميخواستيد ايمان بياوريد.
🔥ناگهان صداي رهبرشان بلند شد که ميگفت: مگر نميبينيد من هم مثل شما گرفتارم؟ چگونه توان آن را دارم که شما را نجات دهم؟
⚡️ وقتي حرف رهبرشان به اينجا رسيد، پيروانش مأيوسانه لب به نفرين گشودند و گفتند:
خدايا ما گناهي نداريم زيرا در دنيا او ما را رهبر و راهنما بود، پس عذابش را دوچندان کن.
💥هنوز مشاجره مجرمان به پايان نرسيده بود که نيک مرا به خود آورد و گفت: حرکت کن، دعوايشان پاياني ندارد. آنها در جهنم نيز هميشه⚔ با يکديگر نزاع خواهند داشت.
🌑 پس از برداشتن چند قدم ناگهان صداي دلخراشي به گوش رسيد، علت را از نيک جويا شدم، گفت: صداي يکي از مجرمان بود که سرانجام در يکي از چاههاي عميق سقوط کرد...
🔵سرعت عبور
✅مقداري که جلوتر رفتيم چندين نور ضعيف و متوسط توجه مرا به خوب جلب کرد.
🔅حدس زدم گروهي همانند ما در پرتو نور ايمانشان در حرکتند. چيزي نگذشت که به شخصي رسيديم که در پرتو نوري از نورهاي ضعيف، آهسته، قدم برمي داشت.
☘سلام کردم و جوياي حال او شدم. گفت: خسته شدم، با اينکه مدتهاست در اين غار راه ميپيمايم، ولي هنوز در ابتداي راهم.
گفتم: اينها به سبب ضعف ايمان توست! او نيز حرفم را تاييد کرد و در حاليکه همچنان آهسته ره ميپيمود، آهي از سينه برکشيد و گفت: افسوس... افسوس...
⛔️هنوز چند قدم از آن شخص دور نشده بوديم که فريادش بلند شد، خواستم برگردم اما نيک بلافاصله گفت: عجله کرد و چون نور ايمانش بسيار ضعيف بود در يکي از چالهها فرو غلطيد.
♻️گفتم: آخر چه ميشود؟ نيک ايستاد و گفت: هيچ نيکش او را نجات خواهد داد اما بسيار دير به مقصد خواهد رسيد.
🌟 وقتي حرف نيک به اينجا رسيد در يک لحظه چنان نوري بدرخشيد که چشمانمان را به خود خيره کرد.
وقتي آن نور 💫تابنده ناپديد شد با تعجب بسيار از نيک پرسيدم: چه بود؟ چه اتفاقي افتاد؟
🌻 نيک آهي کشيد و گفت: يکي از علماي دين بود که در پرتو نور ايمانش با سرعت زياد اين مسير تاريک را پيمود.
🍁من نيز از حسرت آهي برکشيدم و گفتم: خوشا به حال او، عجب نور و سرعتي داشت. در دلم غمي غريب ريشه دوانيد و سر بر زانوي غم گذاشتم و شرمگينانه گفتم: از اينکه حاصل آن همه تلاش ساليان عمرم چنين نوري است افسوس ميخورم.
✨از درون خويش فرياد برکشيدم: خدايا اي آگاه به احوال زندگان و مردگان، مرا درياب و نورم را قوي ترگردان تا از اين مسير دشوار بسي آسانتر عبور کنم.
🍃مدتي در اين حال گريستم تا اينکه احساس کردم غار روشنتر شده است، وقتي سر از زانو برداشتم نيک را نوراني تو از قبل ديدم. از جا برخاستم و با تعجب به طرفش رفتم و پرسيدم: چقدر نوراني شدي؟
🌸گفت: خداوند از منبع رحمت رحماني خويش مقداري نور ايمان به تو افزود که بي شک اجابت دعاهاي دنيايي توست که بارها رحمت الهي را براي سفر آخرت درخواست کرده بودي.
💎آنگاه ادامه داد:
براي عبور از اين برهوت پر خطر، هيچ کس نميتواند تنها به عمل نيک خود اتکا کند، چرا که در کنار عمل، رحمت خدا هم لازم است که شامل حالش گردد...
🌼با آن که خسته بودم اما به عشق وادي السلام سر از پا نميشناختم به نيک گفتم: چقدر گذرگاه اين غار طولاني است؟!
نيک همانطور که با سرعت گام برمي داشت جواب داد: اگر در مقابل گردباد شهوات مقاومت ميکردي مسير کوتاهتري نصيبت ميشد...
✍ادامه دارد..
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
👇👇👇
@Tarkgonahan
امام صادق(علیهالسلام):
هرکس می خواهد خداوند نام او را جزء حجاج
خانهٔ خود قرار دهد،بسیاربرمحمدوآل محمد
(صلی الله علیه واله) #صلوات بفرستد.
📚 صلوات حلال مشکلات ص۶۰
➖➖➖◼️➖➖➖
بر دختر زهرای مطهر صلوات
بر آئينه چشمه کوثر صلوات
بر زینب کبرای علی، شاه نجف
بر این پدر و مادر و دختر صلوات
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمی شود.
#هفته_دفاع_مقدس
👇👇👇
@Tarkgonahan
✨او هميشه از خدا می خواست گمنام بماند، چرا كه گمنامی صفت ياران محبوب خداست♥️
✨خدا هم دعايش را مستجاب كرد. ابراهيم سال هاست كه گمنام و غريب در فكه مانده تا خورشيدی باشد برای راهيان نور...
🌷پرستوی گمنام کانال کمیل
شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی
👇👇👇
@Tarkgonahan
ســلاااام 🌼
🍂خـدایـا دفـتـر امـروزم را بـا
نـام و یـادتــ می گشایـم
🍂یـاریـم کـن تا دلـی را شـاد کنم
به پـاس شکرانـه بیداریم...
🍂دستم را رهـا مکن تا به امیـد تو
دست افتادهای رابگیـرم
🍂 صبـح اولـیـن روز پایـیــزتون بخیـر و شـادی🌞
👇👇👇
@Tarkgonahan
#امام_علی (علیه السلام) 🍀
قدر هر کس به قدر همت اوست و راستگویی هرکس به قدر مروت اوست و شجاعت هرکس به قدر حمیت اوست و عفت هر کس به قدر غیرت اوست.
👇👇👇
@Tarkgonahan
💥 #هوسهای_کهنهشده، در لحظههای حساس تصمیمگیری سر برمیآورند!
"خدا رحمت کند استاد ما را، میگفت: «انسان باید نگران این باشد که نکند منافعمان یک روز ما را مقابل امام حسین(ع) قرار دهد.»
کسانی که در کربلا آمده بودند، تا فضا سخت نشده بود نامه مینوشتند و از ایشان دعوت میکردند و وعده میدادند که اموال و باغها و جانهای ما در اختیار شما. وقتی کار سخت شد و اموال و اهلبیتشان به گرو رفت، حاضر شدند به روی سیدالشهدا(ع) تیغ هم بکشند تا دنیایشان را حفظ کنند.
این تعارف نیست. اگر ما با خودمان و تمنیات نفسمان تسویهحساب نکنیم در لحظۀ تصمیمگیری، هوسها سر برمیآورند. #هوسهای_کهنهشده و #پشت_سر_انداخته_شده و هوسهایی که به امروز و فردا و تأخیر و وعدهها آرام شدهاند، همگی به یکباره سر برمیآورند و سهمشان را از ما میخواهند. اگر ما خود را مهیا نکرده باشیم، گرفتار میشویم."
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه طلایی پرواز
حجت الاسلام عالی
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
🔺 توصیه حضرت آیت الله #قاضی(رحمت الله علیه) به طلاب و شاگردانشان
◀️ دل هیچ کس را نرنجانید!
🔹 دیگر آن که گرچه این حرف ها آهن سرد کوبیدن است ولی بنده لازم است بگویم:
◀️ اطاعت والدین
◀️ حسن خلق
◀️ ملازمت صدق
◀️ موافقت ظاهر با باطن
◀️ ترک خدعه و حیله
◀️ تقدم در سلام
◀️ نیکویی کردن با هر برّ و فاجر؛ مگر در جایی که خدا نهی کرده.
👇👇👇
@Tarkgonahan
🏴عنه عليه السلام
خادِعْ نفسَكَ في العِبادَةِ ، و ارفُقْ بها و لا تَقهَرْها ، و خُذْ عَفوَها و نَشاطَها ، إلاّ ما كانَ مَكتوبا علَيكَ مِن الفَريضَةِ ؛ فإنّهُ لا بُدَّ مِن قَضائها و تَعاهُدِها عِندَ مَحَلِّها .;
▪️امام على عليه السلام
نفس خود را با لطايف الحيل به عبادت وادار و با آن مدارا كن و به آن زور مگو و به هنگام آرامش و نشاطش به عبادت پرداز، مگر در آن چيزهايى كه بر تو واجب شده است كه در اين موارد بايد آنها را به جاى آورى و به موقع ادا كنى.
نهج البلاغة: الكتاب69.
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸حکایت عاق مادر
➕داستان پیرمردی که مورد نفرین مادرش قرار گرفته بود ...
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan