eitaa logo
تـسـ﷽ـنیـم تفسیرقطره‌ای‌نور،حجة الاسلام قرائتی‌ #فقط‌به عشق‌علی‌ع
1.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
219 فایل
کانال برهان درتلکرام https://t.me/joinchat/PyZlA2oWvG-fieBb آرشیو کانال تسنیم، شروع مجدد آیات قرآن درایتا @ARSIVTASNiM کانال دیگرما درایتا @Darmahzareghora نظرات 👇-کپی+صلوات نذرظهور https://eitaa.com/joinchat/97321157Gf8faec81aa
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 سکوت سنگینی در اتاق حاکم شده بود، ادموند همچنان در سکوت به عکسها خیره مانده بود. ویلیام نزدیک پنجره رفت و آن را گشود تا با ورود هوای تازه به درون اتاق کمی فضای سنگین آنجا را تغییر دهد. همگی حرکات و رفتار ادموند را زیر نظر گرفته بودند، سکوتش نگران کننده و مرگبار بود. 🔺 ویلیام پیش او برگشت و کنارش نشست، دستش را روی صورت پسرش گذاشت. اشک‌های ادموند که آهسته و بی‌صدا روی دست پدر می‌چکید، داغ دل او را بیشتر می‌کرد. بی‌آنکه چشم از آن عکس‌ها بردارد، از او پرسید: پدر، وقتی برای اولین بار تونستید فرزندتون رو در آغوش بگیرید، اونم درست در اولین لحظه‌ای که پا به این دنیا گذاشت، چه حالی داشتید؟ 📝 پدر صورت پسرش را در میان دو دست گرفت و گفت: وقتی که نفست به صورتم خورد و تو دست‌های من گریه کردی، دنیا مال من بود. هیچ‌چیزی زیباتر از پدر شدن تو دنیا وجود نداره، اونم پدر پسری مثل تو. 💠 ادموند پدر را سخت در آغوش فشرد و بغضش ترکید، زیر لب با صدایی که به‌سختی شنیده می‌شد، گفت: پس من همه عمرم رو باختم که بعد از یک سال تازه فهمیدم فرزندی دارم و لذت در آغوش کشیدنش در اولین لحظه‌های زندگی‌اش رو از دست دادم... ۶۶ 🌸🍃🌸 @Tasniim 🌸 💟🌸