eitaa logo
🌸 طیبه 🌸
163 دنبال‌کننده
564 عکس
90 ویدیو
0 فایل
✍🏻 فاطمه بختیاری طيبه | دنیای قرآنی یک مادر💕 شخصی : @Fatemeh_Bakhtiari_79 لینک پیام ناشناس : https://daigo.ir/secret/6560192500 ممنون که امانتدارید و مطالب رو با "ذکر منبع" منتشر می‌کنید 😉
مشاهده در ایتا
دانلود
این دو شب درگیر سفر بودم ، قسمتم بشه دوست دارم هر شب چند خطی بنویسم ... این سهم من از روضه‌ی امشب ...💔 التماس دعا 🖤
🔸 خط سوم : من راستش خیلی منتظر این روزها بودم! اصلا دعا دعا میکردم دختر دار شوم تا این چیزها را بفهمم ... بفهمم چقدر لطیف است و دل نازک ! هر چند برای درک کامل امشب ، هنوز یکسال باید صبر کنم ... تا سال بعد حتما دخترکم از این هم شیرین زبان تر میشود ! چند روزی پدرش رفته بود سفر ، ولی خیلی بهانه نگرفت ، ۳ سالش بشود حتما بیشتر نبود بابا را میفهمد ! بنظرم شب سوم یکی باید دختر بچه ها را بگیرد و نگه دارد تا مادرها با فراغ بال برایت زار بزنند ... امشب که در کوچه طبل میزدند ، بهانه خوبی شد تا دخترکم با پدرش برود ... خانه را تاریک کرده ام و گوشه ای نشسته ام حالا منم و شما و فکر دخترم که حالت را با او بهتر بفهمم ... وسط اشک ها به تمام لحظاتی فکر میکنم که دخترم زمین میخورد و هر دفعه توقع دارد نازش را بکشیم ، گرد و خاک پیرهنش را بتکانیم و نوازشش کنیم ، تا چند دقیقه با بغض تعریف میکند تا آرام شود ... اصلا چرا راه دور بروم ؟! همین هفته‌ی پیش در دندان‌پزشکی که چند دقیقه ای بیهوشش کرده بودند و بعدش کبود شده بود و نفس نفس میزد ... رنگم پریده بود و صد بار از پرستار پرسیدم طبیعی‌ست ؟ خطرناک نیست ؟ خیالم را راحت کردند که حالش خوب است ... زن غساله ولی آن شب خیالش راحت نشد ! آمد و از عمه ات پرسید که چرا اینطور کبود شده ای ! طبیعی نبود ! من نمیدانم در قلب کوچک دختری ۳ ساله ، اصلا چقدر غم جا میگیرد که از تپش بیندازدش ؟! فقط میدانم دختر ها بدجور بابایی اند و همین برای دق کردنشان کافیست ...💔 🖋طیبه @Tayyebeh_79
من از تاریکی شبهای این ویرانه میترسم 💔 🖋طیبه @Tayyebeh_79
سلام ! صبحت بخیر 🌸 اگه گفتی این چیه؟!🤔 @Tayyebeh_79
با تشکر از دوستان نخبه ای که گفتن این سبدی هست که برعکس شده😂 بله یخچالمون هستن ! دیشب دیدم بیرون خیلی خنکه و گفتم خوراکی ها رو بذارم اونجا ، که یهو یه گربه پرید تو حیاط ... ، این سبدو گذاشتم روش که دستش نرسه جالبه الان مامانم که این عکسو دیدن گفتن قدیما که یخچال نبود ، شیر و ماست و... رو میذاشتن تو حیاط و یه سبد بزرگ رو همینجوری برعکس روش میذاشتن ، روی سبد هم سنگ میچیدن که در یخچالشون قشنگ محکم شه😁 🖋طیبه @Tayyebeh_79
🪡🧵✂️ یه کار خیاطی که حالت عادی باید یک ساعت وقت میبرد ، بخاطر کند بودن سوزنم سه ساعت طول کشید و حسابی انرژیمو گرفت❗️ 🪡🧵✂️ شاید اگه نمیرسم اگه خسته شدم از کندی خودمه ...! 😔 🖋طیبه @Tayyebeh_79
🔸 خط چهارم : شب چهارم ، شب من است ! منی که اگر یکی مثل تو نبود میخواست به چه چیزی دل خوش کند ؟! به گمانم تو را هم گوشه‌ی این قصه راه دادند محض امید ما ! محض اینکه بدانیم زیر خیمه ات برای همه جا هست ! 💚 اگر بیایند ... همه که قرار نیست مثل حضرت عباس و قاسم و اکبر ، شاگرد زرنگ باشند ! توی هر کلاسی چند تا بازیگوش سر به هوا پیدا میشوند که آخر سر با تک ماده آن سال را میگذرانند ... دیده اید بعضی معلم ها چقدر دلسوزند ! دنبال مچ گیری نیستند ! دنبال اینکه بگویند دیدی دل به درس ندادی ! نه ! همه کار میکنند که آن بچه تنبل ها هم تجدید نشوند ! از قبول شدنشان ذوق میکنند ! خودمانیم ! تا روز آخر وضعت بدجوری خراب بود ! شاید اگر حسینِ فاطمه (علیه السلام) یک شب مهلت نمیگرفت ، تو الان جایی بودی کنار شمر و خولی و عمر سعد ! کسی چه میداند شاید گوشه ذهنش به تو هم فکر میکرد ! از دور که دید می‌آیی خوشحال شد!🌱 جوری به استقبالت آمد انگار مدتها منتظرت بوده ! نه که یک نفر به لشکرش اضافه شده باشد و فرقی کند ! نه ! هفتاد و چند نفر کجا و هزاران نفر کجا ... خوشحال شد که یکی از وسط جهنم پرید بیرون ! یکی دستش را گرفت و خودش را از ته چاه بالا کشید ! به رویت نیاورد چه کرده بودی و چقدر از این ماجرایی که گرفتارش شده اند تقصیر توست ! امام است دیگر ! پدر امت ! ❤️ کدام پدری از بازگشت فرزندش خرسند نمیشود ؟ کدام پدری خوشش می‌آید فرزند شرمگینش را با سرزنش سرافکنده تر کند ؟ پدر است ... تا لحظه‌ی آخر تلاشش را میکند! حتی آنها که به طمع سرش نزدیک گودال میشدند را هم یکی یکی برمیگرداند ! نه ! تو نه ! بیش از این در آتش فرو نرو ! حسین جان ! هر وقت شیطان به بهانه گناهانم میخواهد از تو ناامیدم کند ، فکر آن لحظات شرمنده ام میکند ! میدانم چقدر با شاگرد اول های مکتبت فاصله دارم ، میدانم وضعم خراب است 😞 ولی هر چه کرده باشم ، به رویت که شمشیر نکشیده ام ؟!😭 چطور باور کنم رهایم میکنی وقتی حتی فکر نجات دشمنانت بودی ! حس میکنم ناامید که میشوم به تو بر میخورد❗️ حس میکنم به حرمت آن نگاه ناامیدی که لحظه‌ی آخر به خیمه ها کردی ، هیچ کس را مأیوس نمیکنی💔 🖋طیبه @Tayyebeh_79
هدایت شده از 🌸 فاطمه بانو 🌸
دود این شهر مرا از نفس انداخته است ! به هوای حرم کرب و بلا محتاجم 🖤 @Fatemehbano_ir
۱۴۰۲
🌸 طیبه 🌸
۱۴۰۳
خدایا دق کردیم با این قاب ها 😭 با این جاهای خالی 💔 🥀 🖋طیبه @Tayyebeh_79