این جمعه هم نیامدی💔
#آقا ببخش
ڪه دعاهایمان دعا نشد🚫
قلبِ سیَہ
ز #معصیٺِ خود جـدا نشد📛
ما را ببخش
#یوسف_زهرا بہ مادرت
ایـن رسم
عاشقے بہ درستے ادا نشد😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺🍃
🌹🍃 @tehrantanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم جز هوایت هوای ندارد...
لبم غیر نامت نوایی ندارد...
شاید این جمعه بیاید...
#امام_زمان
#ظهور
#آقا
#سینهام_به_تنگ_آمد!!!
به نیت آقا بسم الله💐
🆔 @tehrantanhamasiri
✅✅✅✅ بچه ها قهرمان باشید، یل باشید.
✅بذارید بهتون تکیه کنن. قوی باشین.
✅قدرتمند باشین. علمدار باشین.
👈👈که وقتی زمین افتادی، حجت الله بیاد بالای سرت بفرماید کلِ لشکرم زمین خورد...
✅✅ قهرمان باش. یل باش. قوی باشی، #آقا هم میشی.
👈👈راحت آقا میشی!!!
💠شهید ابراهیم هادی عجب مثال زدنیه!!!
قهرمان کشتی دانش آموزیِ تهران بود.
توی یکی از مسابقات میخواست مسابقه بده، گفتن این حریفت یکمی پای چپش مچ پاش رگبهرگ شده.
👈👈ببین میتونی دیگه از نقطه ضعفش استفاده کنی.
گفت نه❗️آدم از #نقطه_ضعف حریفش استفاده نمیکنه.
✅ ببین زور داشته باشی این رو میگی.
پول داشته باشی سخاوت میکنی. زجر کشیده باشی ،رحم میکنی.
✅ بزرگوار باش..
👈اینها از #ادب به سبک زندگی دینی رسیدن
👈👈یا راحت طلبی و ...🤔🤔
┄┅─✵💝✵─┅┄
@tehrantanhamasiri
┄┅─✵💝✵─┅┄
•{💚}• #سیره_اخلاقی_آقا
⚪️برای بچه ها #جایز_نیست سر این سفره بنشینند !!!
🔴آیت الله #جوادی_آملی حفظه الله :
♻️یک روز مهمان #مقام_معظم_رهبری بودم. فرزند ایشان #آقا_مصطفی نیز نشسته بودند که سفره گسترده شد.
آیت الله خامنه ای به وی نگاهی کردند و فرمودند: شما به منزل بروید.
🔺من خدمت ایشان عرض کردم: اجازه بفرمایید #آقازاده هم باشند ، من از وی درخواست کرده ام که با هم باشیم.
🔻#آقا فرمودند: این غذا از #بیت_المال است . شما هم مهمان بیت المال هستید.
❌برای بچه ها جایز نیست که بر سر این سفره بنشینند. ایشان به منزل بروند و از غذای خانه میل کنند.
✅من در آن لحظه فهمیدم که خداوند چرا این همه عزت به #حضرت_آقا عطا فرموده است.
📚 کتاب خاطراتی از رهبر فرزانه انقلاب برای جوانان ( از اسدالله محمدی نیا )
@tehrantanhamasiri
❤️🍃بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃❤️
✅داستان عجیب یکی از بچه هایی که برای جشن تکلیف مهمان حضرت آقا بودن
🦋داستان زهرا فرزند شهید مدافع حرم عبد المهدی کاظمی🦋
✍عبد المهدی قبل رفتنش بهم گفت وقتی من شهید شدم اگه رفتی دیدن رهبرم به ایشون بگو عبد المهدی گفت آقا جون یه جان نا قابل بیشتر نداشتم اینم دادم در راه #اطاعت از شما ....
🦋همش تو ذهنم بود و منتظر که کی نوبت ما میشه و مشرف به دیدار اقا میشیم....
چند سال گذشت و خبری نشد،ولی این خواسته عبد المهدی از ذهنم پاک نمیشد ..
یه روز یکی از دوستام زنگ زد گفت عازم حرم اربابم ،عازم نینوا...🕌
دلم پر کشید سمت حرم ،،بغضی گلو گیر داشتم
اشکم جاری بود همونجا گفتم اقا جان خودت کمک کن من بتونم خواسته عبد المهدی رو انجام بدم....
🦋یه نامه نوشتم کتبا از اقا امام حسین ع طلب کمک کردم و لیاقت حضور محضر آقا رو ازشون خواستم تا بگم حرف شهیدمو ...
نامه رو دادم دوستم و گفتم بندازش تو شیش گوشه ی ارباب💔
دوستم رفت و نامه رو انداخت و برگشت
خیلی از اون ماجرا نگذشته بود که باهامون تماس گرفتن و گفتن اماده بشین برای دیدار با رهبر انقلاب👌
شوکه شده بودم،،خوشحال ،،متعجب ،،راضی
ولی استرس داشتم ،، ذوق داشتم
لحظه شماری میکردم واسه اونروز...
به بچه هام گفتم و اماده شده بودیم واسه رفتن دل تو دل هیچ کدوممون نبود ،،اخه بچه ها همیشه حسرت این #دیدار رو داشتن ...
آرزوشون بود و الان اون ارزو براورده شده بود
حس غریبی بود
سر از پا نمیشناختیم مخصوصا #زهرا
ولی شب رفتنمون به دیدار ...
🦋 #زهرا دختر کوچیکه چشمش مشکل پیدا کرد
قرمز شد ،،چرک کرد،،آب و چرک شدید از چشمش سرازیر بود ...
همونجا تو مسیر بردمنون بیمارستان پانسمان و دارو ..
ولی افاقه نکرد ،،هیچ دارویی اثر نداشت
چشمش بد تر و بد تر شد و به شدت باد کرده بود
حتی دل نگاه کردن به چشمشم نداشتم
مونده بودم چرا...چرا امشب...چرا اینجا..چرا اینجوری شد....
🦋خلاصه با همین چشم مجروح حاضر شدیم تو اتاق مخصوص دیدار با #رهبر
نشستیم #آقا تشریف اوردن نشستن
بچه ها همشون رفتن نزدیک با اقا حرف زدن ایشون بغلشون کرد...
همه رفتن جز #زهرا😓
هر چقدر بهش اصرار کردم که پاشو برو جلو
نرفت...
گفت روم نمیشه با این صورت برم جلو #آقا
جلو بقیه😭❤️
نرفت تا اینکه .....
✅ادامه دارد.....
@TehranTanhamasiri
💚قسمت آخر :
🦋تا اینکه باهامون تماس گرفتن و گفتن زهرا دعوته برای مراسم جشن تکلیف در حسینه امام خدمت حضرت #آقا😍
باورم نمیشد ،گفتم ولی زهرا هنوز تکلیف نشده
گفتن اشکال نداره ایشونم دعوته😇
بالاخره روز موعود فرا رسید،بار سفر بستیم و راهی تهران شدیم ولی همش تو دلم میگفتم
آخرش این مثل اون دیدار خصوصی نمیشه ها...
زهرا نمیتونه اونجا پیش حضرت آقا بره،شلوغه
آیا کدوم صف جاش بشه ...بین این همه دختر..
تو دلم داشتم همچنان حسرت میخوردم و چرتکه مینداختم ک چه ضرری کرد که اونروز نرفت تو بغل #آقا ...
رسیدیم تهران رفتیم سمت حسینیه ...
وارد شدیم و زهرا با مسئولین رفت داخل و منم خب اجازه ورود نداشتم
منتظرش موندم...
مراسم شروع شد ...
تلفن همراهم زنگ خورد..
علو بفرمایید
+ سلام خوبی،کجایی
سلام خوبم شما خوبی
راستش قسمت شده اومدیم دیدار #آقا ولی از دور 😊
+چرا از دور ،زهرا کجاس الان
زهرا با بقیه دخترا تو مراسم جشن تکلیفه
ما بین حمعیت نمیدونم کجا نشسته
+چی میگی دور کجا بود ،زهرا الان پشت سر #آقا
وارد حسینیه شد ،خودم دیدمش😕
چی؟!زهرا،،غیر ممکنه
+خودم دیدم الان شات میفرستم
یکی از فامیلامون بود،باورم نمیشد ،اخه چه طوری
عکسشو فرستاد دیدم زهرا با قاب عکس پدرش پشت سر #آقاس ..😍
مراسم ک تموم شد ،پرسیدم زهرا چی شد تعریف کن،،،
گفت ما رو بردن سالن ،بعد یه آقایی اومد منو صدا کرد ،گفت فرزند شهید #عبدالمهدی_کاظمی کیه؟
دستمو بردم بالا اومدن منو بردن گفتن خود آقا باهات کار دارن رفتیم تو یه اتاق #آقا اومدن بغلم کردن حرف زدیم😇
بعدم با عکس بابایی پشت سر حصرت #آقا وارد سالن شدیم با چند تا دیگه از بچه های شهدا😊
تنم یخ کرده بود
نفسم تو سینم محبوس شده بود..
از این اتفاق معجزه وار....
از وصیت شوهرم ....
از چشم مریض زهرا...
از تلفن حضرت آقا....
از جشن تکلیف....
با تمام وجودم زنده بودن شهدا و نائب صاحب الزمان بودن حضرت #آقا و معنا و مفهوم ولایت فقیه مطلقه رو حس میکردم و کامل میفهمیدمش........
💚.ارواح طیبه شهدا صلوات .💚
@TehranTanhamasiri