eitaa logo
اشعار تشنه لب
74 دنبال‌کننده
43 عکس
16 ویدیو
0 فایل
اشعار #تشنه‌لب به نجف برده جبرئیل یا مرتضی علی نظری کن به سوی ما ... ارتباط با من @teshnelabb
مشاهده در ایتا
دانلود
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• اکثـــر پـیـران کهنـــسال اند از داغ جـــوان! گل کمر خم میکند چون برگ و بارش میرود...     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• من نمیدانم که اصلاً عاشقم یا خیر ، چون هر که را عاشق شدم میبینمش با غیر، چون انتخابش اولی شد آن چه از او می‌رسد انتخابی میکند از بین شر یا خیر چون     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• آسمان را که بدیدم ، به فلک ها که رسیدم صلواتی به لبم امدُ قلب دلم ارام گرفت اولُ دیدم که ندیدم به فلک جز ملکُ جن که همه دور محمد همگی حلقه به گوشش شده بودند سلامی صلواتی ز دل جان توان از همه دور برم گاه به ناگاه شنیدم ، و دل ارام چو رودی شده خوش بوی زمانی که بگفتم صلواتی به محمد به محمد که امین است سرا پا نبوی بوده جز حق ز خدا هیچ تبرک ندهد او و این بحر طویل است که پایان ندهد هیچ زمانی به کرامات محمد به وجودش به رکوعش بخشوعش به خضوعش نتوان گفته کسی شعر برایش که تواند بستاید همه حالات محمد ، نتواند که بگوید سنواتی هم اگر صبر کند باز نه این بحر طویل است ولی هیچ زمانی نرسد باز به توفیق ، قلم! گر بسراید به جز این راه به جز راه محمد...     | @Teshnelaab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه کارگر نیست مشغول کار... دارن میبرن اونو دفنش کنن... توی معدنِ ، کوه غم رو دلش.. باید زیر این کوه ترکش کنن...
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• مــوهـــای زغــالی تو آتـــش بــــه دلــم زد ای عشق تو مطلوب و زغالت همه مرغوب     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• یک تار مو برای پریشانیم بس است... بنــیاد زندگی من و قـــطر مــوی تو     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈••••••••••••••••••••    غاصبان را شیون مظلوم غُرِش میشود!    شدت اصوات، اینجا قدر مظلومیت است       | @Teshnelaab
ترس مال آن کسی باشد که دارد دلخوشی ما به چشم خویش مرگ یار خود را دیده ایم
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• گر هزاران ماه دیگر هم بیارد آسمان کی برابر میشود با ماه عالم تاب من؟     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• آن که عاشق میشود را متهم کردن خطاست ! رستن از طوفان توان کشتی ویرانه نیست     | @Teshnelaab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• اَرِه ، آیینه ، کَفش ، مَویز ، از مویز و لعل خود آیینه را مهمان بکن ، چون تمام اَره ها درد خَشب کِتمان بکن ، کَفش ما دندان نما شد بس که دنبال تو گشت ، لا اَقل روی خودت را از همه پنهان بکن ،     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• آری وصال گاه به مردن رسیدن است شمعا بدانش که غایت پروانه مردن است آتش گرفته ایم ولی دل از آن بسوخت کین دل خوشی یار از آتش پریدن است یوسف شدیم و طعمه تور حسادتیم... فکر برادران دل مارا دریدن است ای گل تفاوتی نکند مقصدت کجاست پایان زندگی تو از گل بریدن است چون کرم عاشقی که سر وصل دوست داشت بیچاره کل عمر اسیر تنیدن است عاشق شدیم و عشق الفبای زندگست . عاشق شدیم و عشق مذمت شنیدن است     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• نه نفس مانده و نه هم نفسی ، خلوت من محفل خستگی و بغض و شب و تنهایست     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• در جنگ تن به تن که خودم دشمن منم «ما کمتریم ، حوصله شرح قصه نیست»     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• دشمن به شاد گشته ز لبخند دوستان! لبخند تلخ ، «حوصله‌ شرح قصه‌ نیست!»     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• فرار میکنم از بحر ذهن آشوبم فرار میکنم اما بدان که مغلوبم به خواب میروم و می‌گریزم از دنیا اجل کجاست؟ کجایی؟ رفیق محبوبم؟ عجول و خسته و بی تاب بی قرارم آه که گفته است که من هم شبیه اَیوبم ؟ گُذر نَکرد دَمی عِشرَت اَز خَرابه عُمر زِ فَرط دَرد ، نه شادی ! هَمیشه پاکوبم... تمام عُمر به دنبال خویش میگردم به گریه در پی جُستن،به سان یعقوبم غزل نوشتن ما راه کسر ازین درد است تمام عُمر غزل گفته باز مکروبم شبیه قلب که عمری به سینه ام می‌کوفت به دست شرم به پیشانی خودم کوبم     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• ما مضطریم «حوصله شرح قصه نیست» نحس اختریم «حوصله شرح قصه نیست» در جنگ تن به تن که خودم دشمن منم «ما کمتریم ،حوصله شرح قصه نیست»  دیگر نگو چرا نمیایی به بام من چون پر پریم «حوصله شرح قصه نیست» بر صدر جایگاه نگون بخت ها منم ما برتریم «حوصله شرح قصه نیست» راهم نداده اند به ایل و تبار عشق.... ما ابتریم «حوصله شرح قصه نیست» زهری به جای جام دوا بر لبم بریز در بستریم «حوصله شرح قصه نیست» دشمن به شاد گشته ز لب خند دوستان «غم پروریم حوصله شرح قصه نیست» ابیاتی که در «» آمده اند از جناب فاضل نظری هستند     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• شکستن دل من از بلور ساده تر است برای آن که شکسته «عبور» ساده تر است در این گذر گه دنیا بساز خاطر خوش... زمان مرگ تو زیرا مرور ساده تر است     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• هر قَدَر خواهی که با اَرزش شَوی مخفی بمان! چون دهانش بسته شد مــی با اصالت میشود...     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• باشد قبول من که ندارم گلایه ای... در آسمان عشق ندارم ستاره ای! هر شب به حال زارِ خودم گریه میکنم... شاید گریستن بشود راه چاره ای...     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• شعله 🕯 از این جهان پر از غم چه میتوان گفتن از این احاطه ماتم چه میتوان گفتن برای شعله وری اش دلم نمی‌سوزد... از این هلاکت کم کم چه میتوان گفتن ؟ مَلَک که سجده به ما کرده بود هم خندید... از این که رانده شد آدم چه میتوان گفتن؟ و بغض کوه شکست و گدازه بیرون زد... از این خروش دمادم چه میتوان گفتن ؟ و عشق بازی و عاشق همیشه بازیچه است... از این سخن که شنیدم چه میتوان گفتن ؟     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• عطشان عشق ها که ترحم نمی خرند! سیل غــــم است عاری باران گریه ها ترحم خریدن : اظهار عجز و ناتوانی عاری : بی نیاز     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• آه ، شد نامحرمی از محرمان راز من... درد ما و محرمانِ غافل از اسرار ما!     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• دل ز من بردی ؟ ببر ، باشد ندارد قابلی بعد از این دریای غم هایم ندارد ساحلی بی ثَمر عمری دَر این خانه را میکوفتیم آب کوبیدن در این هاون ندارد حاصلی     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• از مصرع ابروی تو دل قافیه را باخت پلکی زدی و عزّوجل ثانیه را ساخت... اسکندر چشمان تو فتح دل من کرد... چشمت همه شب بر بم دل رعشه بیانداخت دریایی و دل صید تو می‌گشت چه افسوس... با موج مرا پس زد و با عشق نمی‌ساخت ! موهای تو پخش‌اند به قالی سلیمان بر باد سوارند و به افلاک دلم تاخت! ای مهوش روی تو شده شمس جهان‌تاب میشد که تو باشی و به این عشق نپرداخت ؟ از روز ازل کرده کمین بر دل عشاق در جنگ دل و چشم تو جان بود که جان باخت... | @Teshnelaab