-هواشناسۍ اعلام کرد:
هواۍ مھدۍ فاطمہ را داشته باشید
خیلۍ تنھاست💔!
سلامتیش ⁵ صلوات🖐🏻🌱
خجالت نکش کپۍ کردنش عشق میخواد🙂!
≼📱💬≽
-
بِـهمگفٺ:
چراپروفایلـاتبیواتنـامکاربرۍاٺرو
مهدوۍکردۍ؟
-
گفتم:
میخواموقتےکهامامزماناکانتمراچککرد
لبخندروۍلبانش
بنشیند...(:
💔⇢≼أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج≽
-
#امام_زمان
•
.
سیدمیلاد همیشھ میگفت:
حُسین گونھ زندگـے کنید ڪھ تمام
عاقبت بخیرۍها
در همین راه است . . !❤️🌱
شھیدسیدمیلادمصطفوی |شھیدبیسر!
درعجبمازڪسانۍڪه
هزارانگناهحقالناسمیڪنند،!
ولۍمعتقداندیڪقطرهاشڪ...(:
براۍحسینعضامنبهشتآنهاست'!💔
-شهیدچمران🌱
🔰 #خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
📍خانواده دوست بود...
🌟«پدر، فرمانده جنگهای نامنظم بودند ولی بسیار باعاطفه و خانواده دوست بودند. گاهی ما ۹ ماه هیچ اطلاعی از پدر نداشتیم اما رفتار او با ما عاشقانه و زندگی مادرم با ایشان، شیرین بود و هنوز هم حلقه ۵۰ ساله ازدواجشان در دست مادرم است. مادر پا به پای آقا سید دشواریهای زندگی را تحمل کردند و حتی در زمانی که پدر در جبهه بودند مادر مغازه را میچرخاندند.یکی از مسئولان که مدتی همراه شهید هاشمی بود خاطرهای تعریف میکردند: «یک بار که میخواستم به تهران برگردم آقا سید به من گفت سری به خانوادهام بزن و اگر چیزی نیاز داشتند برایشان تهیه کن. وقتی دوباره به خط برگشتم شهید هاشمی مرا در آغوش گرفت و مدام مرا میبوئید و اشک میریخت. گفتم چه میکنی؟ گفت: تو بوی خانوادهام را میدهی.»
🌷شهید سید مجتبی هاشمی
[باید مثلِ چمرانِ عزیز با رنج برخورد کرد؛🌱]
وقتی که گفت:
ای درد اگر تو نماینده ی خدایی که
برای آزمایش من
قدم به زمین گذاشته ای
تو را می پرستم، تورا در آغوش میکشم
و هیچ گاه شکایت نمی کنم ...:)♥️☘
گدایسرسفرهحسین:
مےدونےچراامامـزمانظهورنمےڪنه؟
یڪ ڪلام
چونمنوتوجامعہامامزمانے نساختیم!
امـامزمـان(عج)درجامعہایکهحرمٺ
ندارهنبایدبیاد!🚶🏿♂
هیـچڪارۍنمیخواد بڪنے...
فقـطخودتودرستڪن .
²ڪلمہ...گناهنکن!!!
#اذانگاهی🌙
🕋عاشقان بنده نواز است اذان میگویند...📿
پاشومومن نمازت سرد نشه!!!!🍃
#التماسدعایفرج♥️
دیدار مادرتان واجب تر است...!🌱
یه شب🌙 توی عالم خوابم دیدم جوادم بهم گفت:
مادرم شبای جمعه دیگه سر مزار من نیاین چون ما شبای جمعه به کربلا میریم، وقتی شما میاید
حضرت اباعبدلله الحسین علیه السلام میفرماید:✨ شما بازگردید، دیدار مادرتان واجب تر است...!!!🌹
#نقل_از_مادر_شهید 💫
#شهید_جواد_خوانجانی🌷
#تلنگر💔
دختران وشهادت🌱
می گفت:
دلم میخواد منم برم سوریه!
آخه ینی چی!؟
منم میخوام برم[💔]
باید برم سرم بره!
گفتم خواهرم:
این عشق تورا ب حضرت زینب(س) می ستایم ...
و درک میکنم..
اما باور کن! این چادر مشکی شما ...
این یادگار مادرم زهرا (س) ..
بوی شهادت میدهد....
.
همین که با چادر مشکی ات در این خیابان های آلوده ب گناه ...
این شهر ...
قدم برمیداری..
همین ک وقتی به نامحرمی میرسی سرت را زیر می اندازی ...
همین که چادرت ...
این برترین حجاب ..
را ب رخ مردان بی غیرت میکشانی ...
و با زبان بی زبانی ات میگویی هنوز هم هستند مردان با غیرتی که سر زنان شان چادر است...
.
باور کن لحظه لحظه قدم هایت جهاد است ...
شهادت است ...😍✨
.
خواهرم شنیده ای سخن آن شهید عزیز را ک میگوید ...
دشمن و استعمار ..
از سیاهی چادرت بیشتر از سرخی خونش میترسد؟
حواست هست نصف دنیا صف کشیده اند تا چادرت را حیایت را ...حجابت را ...
چادر فاطمی ات۰۰
مکتب زهرایی ات را صبر زینبی ات را از تو بگیرند ....😡😡
.میخواهد از تو بگیرند هویتت را تا دیگر نتوانی مانند حضرت زهرا ...
فرزندانت را همچون حسن (ع)و حسین (ع) تربیت کنی..😌
.
تو اینجا با چادر سیاهت ..
تنه دشمنان 😥😨را ب لرزه در می آوری ...
دشمن را میترسانی و میگویی:
هنوز هم هستند مادرانی که تربیت میکنند پسرانی شهید 🙂را...
چادر آداب دارد ...
آدابش را که شناختی...
وابسته اش میشوی...