eitaa logo
بانوی اول
148 دنبال‌کننده
36 عکس
10 ویدیو
8 فایل
این کانال به منظور معرفی شخصیت ام المومنین حضرت خدیجه(س) و کتابی که با عنوان «بانوی اول» نوشته شده شکل گرفته است. عزیزان می توانند از طریق @smtm_abtahi با نویسنده کتاب در ارتباط باشند.
مشاهده در ایتا
دانلود
بند پایانی از فصل آخر (شاهد آسمانی) کتاب بانوی اول از زبان روح حضرت خدیجه(س) و من خواهم دید زمانی که فرزندم بر کعبه تکیه زند و در معرفی خود به من اشاره کند و خواب مرا به کامل ترین شکل آن تعبیر نماید و آنچنان که در طول عمر خود و پس از آن دوست داشتم عدل و داد را در سراسر زمین بگستراند. @TheFirstLady
بخشی از فصل «آشنائی»، از زبان ام کلثوم یکی از فرزند خوانده های حضرت خدیجه(س) خدیجه قبل از خواب معمولا ساعتها در تاریکی شب، به آسمان پر ستاره مکه نگاه می کرد و برای من از چرایی شکل گیری آسمانها و زمین می گفت. خدیجه باور داشت که این آسمان و زمین، و این ستارگان بی شمار، و این شب و روز، و این آدمیان متفاوت از لحاظ جنسیت و نژاد و رنگ و زبان بی دلیل خلق نشده اند . او از خدای واحدی سخن می گفت که ابراهیم و اسماعیل، بنا کنندگان خانه خدا که نسب خدیجه و محمد به آنها می رسید ، به آن اعتقاد داشتند. شبی از مادرم خدیجه خواستم داستان آشنایی اش با محمد را برایم بگوید. تا نام محمد به زبانم جاری شد، خدیجه به وجد آمد، اما سعی می کرد از پاسخ دادن به پرسش من طفره رود. اصرار فراوانی کردم تا سرانجام خدیجه به سخن آمد و برخی از آنچه را که از کودکی درباره محمد دیده یا شنیده بود برایم بیان کرد. خدیجه می گفت: تا مدتها این خاطرات، شنیده ها و دیده های پراکنده، و گاه متعارضی بودند و معنای روشنی برایم نداشتند و من سالها در تلاش بودم تا این چنین خاطراتی را در چارچوب باورهای دینی خود معنادار سازم. از آن سالهایی که من شبها پیش از خواب نزد مادرم خدیجه می خوابیدم، سالها می گذرد و من تمامی خاطرات خدیجه و جزئیات آن را به یاد ندارم، اما سعی می کنم برخی از آنچه را در خاطرم باقی مانده است و آنچه را که از زبان دیگران درباره آشنایی محمد و خدیجه شنیده ام بیان کنم. @TheFirstLady
بخشی از فصل «همکاری و شناخت» از زبان سائب بن ابی سائب صَیفی بن عابد دوست و شریک تجاری پیامبر خدیجه برخلاف رسم رایج بازار مکه، از احتکار و انحصار، کم فروشی و فریب، رباخواری و نزول، سوءاستفاده از فرصت و اعتبار و امکانات برای انباشتن دارایی خود دوری می جست و کار پر شرافت خویش را به این کارهای زشت آلوده نمی ساخت. خدیجه به مدیران و کارگران تحت فرمانش نیز هشدار می داد که سود تجاری خود را از طریق درایت، صداقت و هنر مذاکره و معامله و به طور کلی از راه های مشروع، اخلاقی و عادلانه دنبال کنند. خدیجه به دلیل بینش زیبا و منش مترقی و ویژگی های اخلاقی و انسانی و مدیریت و مهارت خردمندانه خود، در عرض چند سال، نه تنها اعتماد بازارهای مکه و شهرهای اطراف آن را جلب کرده، بلکه اطمینان بازارهای منطقه ای را نیز به دست آورده بود. ... با تجربه ای که در این چند سال در بازار پیدا کردم، به نتیجه ای رسیدم که محمد سالها پیش به آن رسیده بود: «درایتی که امثال عمرو بن هشام در جمع آوری ثروت به خرج می دهند، آن نوع حکمتی نیست که پیامبرانی همچون ابراهیم، موسی و عیسی و حکمایی همچون لقمان به آن اعتقاد دارند». بنابراین من نیز مانند محمد، دیگر عمرو بن هشام را ابوالحکم نمی دانستم. اگر قرار بود حکمت را در بازار مکه و در مقوله اقتصاد به کسی نسبت می دادند، بی شک خدیجه شایسته ترین فرد برای این عنوان بود. به گمان من انصاف آن بود که همان طور که خدیجه را ام الایتام و ام الصعالیک می خواندند، در عرصه اجتماعی و اقتصادی نیز او را ام الحکم بخوانند. @TheFirstLady
بخشی از فصل «یار در سفر» از زبان میسره، کارگزار حضرت خدیجه(س) نمی دانم پدر و مادرم در حق من چه دعایی کرده بودند که من در خانه فردی از یک سو موحد، و از سوی دیگر ثروتمند به خدمت درآمده بودم. این بدان معنا بود که خدیجه هم با من انسانی رفتار می کرد، هم از امکانات رفاهی یک خانواده ثروتمند برخوردار بودم. خدیجه تنها از خدمت کاران خانه خود کار نمی کشید، بلکه می کوشید تا آنها را که اکثر قریب به اتفاقشان از شهرها و کشورهای فقیر اطراف به اسارت گرفته شده بودند، با آداب و رسوم اجتماعی حنفای مکه آشنا کند و هر گاه آنها به موقعیتی می رسیدند که می توانستند از طریق شغلی مانند دامداری یا تجارت استقلال مالی داشته باشند، آنها را در راه خدایی که به او اعتقاد راسخ داشت، آزاد می کرد و گاه حتی خانه ای به آنها می بخشید. البته آنها نیز قدر الطاف خدیجه را می دانستند و در کنار کارهای روزمره خود، ساعاتی را هم برای خدمت اختیاری و افتخاری به خانه خدیجه می آمدند. لطف خدیجه در حق من این بود که از همان آغاز، مرا با امر تجارت آشنا کرد. از سال پیش با خدیجه به بازارهای مکه و اطراف می رفتم و در کنار او مشق تجارت می کردم. دیگر به جایی رسیده بودم که گاه او مالی را در اختیار من قرار می داد که به صورت وکالتی و امانی در بازارهای مکه و اطراف خرید و فروش کنم. @TheFirstLady
آیت الله جوادی آملی حقوق متقابل مادر و فرزند، ایجاب میکند که فرزند مادرش را بشناسد و بشناساند و حضرت خدیجه(س) به فرموده قرآن کریم مادر مومنان هستند. حضرت خدیجه(س) فضای تقلید کورکورانه و عصبیت جاهلی را پشت سر گذاشت و قبل از بعثت، موحدانه خدا را عبادت کرده است و به نبوت انبیاء ابراهیمی معتقد بود. آیا این ارزش ندارد که ما چنین مادری را بشناسیم؟ در چنان عصری حضرت خدیجه کبری(س) عالمه، عابده، زاهده و موحده بود. ما به چنین مادری فخر میکنیم. وجود مبارک مادرمان خدیجه کبری(س) آمد و فرهنگ عقلانیت را در فضای جاهلی اجرا کرد. اقتصاد جاهلی در محدوده ربا دور میزند و حضرت خدیجه(س) بر آن خط بطان کشید و فرهنگ و اقتصاد جاهلی را عوض کرد. عرض ادب خاصی که ائمه(ع) نسبت به حضرت خدیجه(س) دارند، ما را به کرنش در مقابل این بانو موظف می کند. اگر بخواهیم این مادر از ما راضی باشد، باید به لطف الهی راهی را که مادرمان رفته اند، ادامه دهیم تا عاق آنها نشویم. خدیجه کبری(س) طرف مشورت پیامبر(ص) بودند. حضرت خدیجه(س) برای ما مریم ثانی است. حضرت خدیجه(س) ولی الله هست، پس چرا به او اقتدا نکنیم و او را اسوه قرار ندهیم؟ او برای ما نه تنها مادر بلکه الگوست. حضرت خدیجه(س) در برابر امواج سهمگین شرک و کفر و بت پرستی و فساد و فحشا و آلودگی ها ایستاد؛ زیرا دارای لایه های عمیق معرفتی و فکری بود. آن بانو در میان حنفای عصر جاهلیت، مانند خورشید می تابید و معرفت او در حدی بود که بوی رسالت را استشمام می کرد. استشمام بوی رسالت کار هر کسی نبود. این استشمام، معرفت عمیق و تحلیل ناب میخواست؛ دستمایه ای از عالم ملکوت که باید در این وجود تجلی بکند تا بوی رسالت را استشمام نماید و وزش یک باد جدید از عالم ملکوت و عالم ملک را احساس کند. حضرت خدیجه(س) نقطه گذر از این جاهلیت به عصر نور و تمدن جدید و نقش آفرین این گذار است. آن بانو عنصر منفعل در این گذار نبود، بلکه عنصر فعال بود؛ یعنی علاوه بر داشتن شم معرفت و عمق نگاه و تحلیل عمیق خود، عنصری فعال در گذر از جاهلیت به دنیای جدید و جهان بعثت به شمار می آمد. او پرچم دار دوره گذار و انتقال از تاریکی ها به روشنایی ها بود. انتقال تاریخ بشر از یک مرحله پست به یک مرحله بسیار باشکوه و پایه ریزی یک تمدن نو آن هم از بدترین نقطه عالم و منحط ترین جامعه. حضرت خدیجه کبری(س) قهرمان این میدان نیز بود. کدهایی وجود دارد که به ما می گوید حضرت خدیجه(س) خود را آماده این انتقال می کرد. انتخاب ازدواج آن بانو با حضرت رسول(ص) خیلی هوشمندانه و آگاهانه بود. این ازدواج برای آماده سازی جامعه برای یک تحول بزرگ به شمار می آمد. ایشان نگاه عمیق ملکوتی و راهبردی داشت، در عصری که کسی هیچ نشانی حس نمی کرد. حضرت خدیجه(س) الگوی جدیدی از زن و خانواده بود. من این نوع خانواده ها را آرمانی می نامم. تجمع ثروت و مال و همراه شدنشان با دانش و معرفت و مقاومت و جهاد، مصادیق کمی دارد. جمع این ارزشها دشوار است؛ زیرا طبیعت ثروت، معمولاً تن آسایی و گریز از معرکه هاست. طبیعت تعلق به تمتعات مادی دور شدن از معرفت های آسمانی است. ولی خدیجه کبری(س) در سخت ترین دوران، الگوی بی مثالی در جمع بین ثروت و معرفت و حکمت و جهاد و مقاومت به شمار می رفت و این تضادها در این بانوی بزرگوار جمع شده بود. حضرت خدیجه(س) جلو ه گاه انوار امامت بود و میراث همه انبیا و اولیای الهی، از این زن پاک به عالم منتقل شده است. این یک طهارت ذاتی و طهارت اکتسابی می خواهد که هر دو در آن بانو جمع بود. ایشان در کنار رسالت قرار گرفت و پایگاه امامت و مادر مؤمنان شد. @TheFirstLady
آیت الله مکارم شیرازی برخی ها خدمات برجسته این بانوی بسیار والامقام و مجاهد را به فراموشی سپرده اند. به همین جهت، میتوان ایشان را مظلومه نام نهاد. این بانوی بزرگوار، از جمله کسانی است که مصداق بارز کلام امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه هستند: لا تستَوحِشُوا فی طَریقِ الهُدی لِقِله أهلِه؛ اگر در مسیر هدایت، همراه کم داشتید، وحشت نکنید. خدیجه کبری(س) در آغاز کار در حمایت از پیغمبر(ص) تک و تنها بود اما به مصداق این کلام، وحشتی به خود راه نداد و تا آخر محکم ایستاد. یکی از نشانه های مظلومیت این بانوی بزرگوار این است که تنها دوران مشقت بار زندگی پیغمبر اکرم(ص) در مکه را دیدند و زنده نماندند تا دوران عظمت پیغمبر(ص) را ببینند، زمانی را که اسلام تمام جزیره العرب را فرا گرفته و بانگ لا اله الا الله همه جا بلند بود. خدیجه کبری(س) در همان ایام جوانی، آینده روشنی را در چهره پیغمبر(ص) مشاهده کردند. پاک دامنی و عفاف او در عصر جاهلیت زبان زد خاص و عام بود حضرت خدیجه(س) ام المؤمنین و سرور سیده زنان عالم در زمان خود بود. او صاحب کمال، عاقل، جلیل القدر، پرهیزکار، سخاوتمند و از اهل بهشت است. کسی که پیغمبر(ص) او را ستوده و بر دیگر زنانش برتری داده و او را بسیار بزرگ شمرده است. او بهترین همنشین برای پیامبر بود. حضرت خدیجه(س) پیش از همه، به نبوت پیامبر اکرم(ص) ایمان آورد و چنان به حضرت علاقه داشت که حاضر بود در راه او جان خود را فدا کند. مخالفت قریش بر اطمینان او می افزود. ایمانش همچون کوه استوار بود. زندگانی خدیجه کبری(س) واقعاً الگو برای همه زنان و مردان است. ایشان برای زنان و مردان، هر دو الگوست، چرا که خداوند در قرآن زن فرمون را الگویی برای هر کس که ایمان آورده است مثال می زند، زیرا وقتی همسر فرعون به موسی(ع) ایمان آورد، او را شکنجه کردند اما او تا آخر از ایمان به موسی(ع) دست بر نداشت. حضرت مریم(س) نیز الگویی برای تمام مردان و زنان است و همچنین حضرت خدیجه که در دوران تنهایی اسلام و پیامبر(ص)، همه دار و ندارش را تقدیم پیامبر اسلام(ص) کرد و این درسی برای ماست که اگر روزی دشمنان، جامعه ما را در فشار و تحریم های گوناگون سیاسی و اقتصادی قرار دادند، ایستادگی کنیم. @TheFirstLady
بخشی از فصل شهادت از زبان حضرت فاطمه(س) ضربه های سنگی که بر سر و صورت و سینه و بازوی مادرم خورده بود، کار خودش را کرد و مادرم را که هنوز سختی سه سال محاصره در شعب از تن بدر نکرده بود، در بستر انداخت. روز به روز حال مادر وخیم تر میشد. گویا او آخرین توان خود را در راه محافظت از پدر و در واقع در راه دفاع از رسالت او فدا کرده بود. در چهره مادر دیگر توانی برای برخاستن دیده نمیشد. پدر هر روز ساعتها در کنار بستر مادر می نشست و آنچه در این چند سال بر سر او آمده بود را در ذهن مرور میکرد و اشک میریخت. مادر لحظاتی چشمانش را باز کرد و دستانش را در دستان پدر دید. دست چپش را بلند کرد و اشک از چشمان محمد زدود. تعجب کردم که چرا مادر با دست چپ این کار را انجام داد. آنگاه لبخندی بر لبانش ظاهر گشت و از پدر پرسید: «در طول زندگی مشترکی که با شما داشتم، آیا همانی بودم که از خدای خود خواسته بودید؟ آیا از من راضی هستید؟ و آیا توانستم وظیفه خود را در راه اسلام به انجام رسانم؟ یادتان می آید آن روز که هاله و نفیسه را فرستادم تا شما را از عشق و علاقه بی حد من به شما آگاه کنند؟ من سالها بود که شیفته کرامت و سعه صدر و خلق عظیم شما بودم. من شما را انتخاب کردم، زیرا بقای جامعه انسانی را در دستان شما میدیدم. من تمام ثروتم را در راه دین اسلام صرف کردم. نگاه کن! امروز از آن همه ثروت جز این پوستین چیزي برایم باقی نمانده است. همه این کارها را کردم تا بتوانم رضایت خداوند را که در رضایت توست خریداری کنم و اکنون میخواهم بدانم آیا در این تجارتم نیز موفق بوده ام؟ اگر با لبخند رضایتی بر لبانت مطئمن شوم که در این تجارت موفق بوده ام، تمام خستگی های این همسفری بیست و پنج ساله، به یک باره از تنم بیرون خواهد رفت؛ همچنانکه بازرگانی پس از بازگشت از یک سفر تجاری طولانی و سخت، از دیدن برکت سودی که کرده است شادمان خواهد شد. به خدا سوگند اگر مطمئن شوم در این تجارت موفق بوده ام، گامهای نهایی زندگی ام را سبکبال و با خشنودی کامل برخواهم داشت.» @TheFirstLady
بخشی از فصل شهادت از زبان حضرت فاطمه(س) شب فرارسید. دعای هر لحظه مادر در این چند روز این بود که «خداوندا! برای من نزد خودت خانه ای در بهشت بساز و مرا از فرعونیان زمانه و آزارهای آنها نجات ده» این دعایی بود که مادرم از آسیه، همسر فرعون وام گرفته بود . اما در کنار این دعای همیشگی، امشب مادر خواسته های دیگری را نجوا گونه به زبان می آورد. که تا کنون چنین کلماتی را از او نشنیده بودم. دقت کردم تا نجواهای عاشقانه او را بشنوم و دریابم او با چه کسی این چنین عاشقانه سخن می گوید و او چنین میگفت: «خداحافظ ای مکه! چقدر دلم برایت می سوزد. تو قرار بود حرم امن خدا باشی، اما حاکمان ظالم و مردمان جاهلت چه بدی های که در این چند سال در حق بندگان خدا نکردند؟! خداوندا! بلد امین را از دست ستمکاران نجات ده. خدا حافظ ای کعبه! می دانم چقدر از این که بتان دست ساز بشر تو را به اشغال خود درآورده اند و مردم را از توجه به خدای این خانه محروم ساخته اند در رنج و عذابی. کعبه عزیز! نگران نباش! روزی را می بینم که تمامی این دست ساخته های بشر به دست پیامبر خدا سرنگون خواهد شد.» مادر لحظاتی ساکت شد و سپس خطاب او تغییر کرد و با پیکر نحیف خود چنین سخن گفت: «ای دستها! می دانم که در طول زندگی چه خدمتها به من کرده اید. چه سفره ها برای کودکان یتیم و فقیر مکه پهن کرده اید. چگونه خود را سپر پیامبر خدا قرار دادید، مبادا سنگی به وی برخورد کند. حال از شما می خواهم تنها یک روز دیگر با من همراهی کنید و قوی باشید تا خود را آماده رفتن به میهمانی خدا و سفر آخرت کنم. ای پاها! می‌دانم شما در طول زندگی همواره چابک بوده اید. هنوز به خاطر دارم چگونه در کودکی گوی سبقت از رقیبان می ربودید. به یاد دارم چگونه از نگرانی سوء قصد به پیامبر خدا، این سوی و آن سوی شعب را هروله کنان سعی می کردید. اینک از شما می خواهم در این لحظات آخر، مرا تحمل کنید تا وظایف آخرین روز خدمت در خانه پیامبر خدا را نیز به خوبی انجام دهم. ای نفسها! می دانم که دیگر رفت و آمد برای شما سخت شده است؛ اما از شما می خواهم در این ساعات باز به سینه پر درد و رنج من رفت و آمد کنید تا بتوانم در آخرین لحظات با پیامبر خدا و دخترم هم کلام باشم. ای دستها و پاها! ای چشمها! ای قلب تپنده، لحظاتی دیگر با من مدارا کنید. به شما قول می‌دهم لحظاتی دیگر همه شما آرامشی عمیق و ابدی بیابید و پاداش سالها جهاد در راه خدا را از دست او دریافت نمایید. مادرم خاموش شد. نگران شدم نکند مادر از دستم رفته باشد. نزدیکش رفتم. خم شدم و صورتم را به صورتش چسباندم. خدا را شکر! او زنده بود و نفس می کشید. در کنار مادر خوابیدم و از خدا خواستم به کودکی من رحم کند و مادرم را شفا بخشد تا همچون گذشته پیامبرش را یاری نماید. @TheFirstLady
بخش پایانی فصل شهادت از زبان حضرت فاطمه(س) پدر در قبر مادر دست به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خداوندا! تو شاهدی که او تمام مال و اعتبار و توان و زندگی و هستی اش را در راه تو هزینه کرد و اکنون با بدنی نحیف و سر و صورت و سینه آسیب دیده از ضرب دشمنان به دیدارت می آید. خدوندا! قبرش را دریچه ای به سوی بهشت جاودان خود قرار ده، او را در پناه خود گیر و در بهترین مقام در محضرت جای ده». آنگاه رو به جنازه مادر کرد و گفت: «خدیجه! به یاد داری چقدر در فوت قاسم و عبدالله ناراحت بودی؟ به یاد داری گفتم آنها در بهشت جای دارند و زنان بهشتی برای آنها مادری می کنند؟ به یاد داری که دوست داشتی هر چه زودتر آنها را ببینی؟ زمان چه زود گذشت. به زودی به آرزوی خود خواهی رسید. قاسم و عبدالله در انتظار تو هستند.» پدر از قبر بیرون آمد. از او اجازه گرفتم برای آخرین بار مادر را ببینم و با او سخن بگویم. به درون قبر رفتم و برای آخرین بار کنار او خوابیدم و صورتم را به صورت مادر گذاشتم و با او سخن گفتم. ابتدا تصور می کردم باید از بودن در خاک سرد قبر، احساس سردی کنم، اما چنان گرمایی از وجود مادر به من منتقل شد که سرمای قبر در برابر آن جلوه ای نداشت. پس از لحظاتی از جای برخاستم و با پیکر مادر برای آخرین بار خداحافظی کردم و از روح زنده و جاودان و پراستقامت او خواستم که مرا در مادری کردن برای پدر یاری دهد. از قبر که بیرون آمدم، حس کردم مانند روزهای جوانی مادر، راست قامت و استوار می ایستم و آماده ام با یاری خدا مشکلات پیش روی گسترش اسلام را با جان و دل پذیرا باشم. زمانی که پدر سنگ لحد را گذاشت، میان من و پیکر مادر تا بهشت جدایی افتاد. @TheFirstLady
12.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقاشی زیبای سرکار خانم فاطمه عبادی با "شِن"‌ به مناسبت سالروز رحلت جانسوز ام المومنین، حضرت خدیجه کبری(س) (دهم رمضان سال دهم بعثت) @TheFirstLady
19.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر و نوایی از سید حمید رضا برقعی در وصف حضرت خدیجه سلام الله علیها @TheFirstLady
💢 «فرهاد توحیدی» و پایان نگارش فیلمنامه حضرت خدیجه ‌(س) https://www.fcf.ir/news/ID/107991