✨🍀💠 تشرفات خدمت حضرت مهدی " علیه السلام " 💠🍀✨
🌼 #داستان_های_زیبا
✔️ #تشرفات
🔴 نجات بانوی خارجی با راهنمایی امام زمان (عایه السلام)
🔶 دانشجویی مسلمان و متعهد در آمریکاتحصیل می کرد،خوش اخلاقی و نیک رفتاری او باعث شد که یکی از دختران مسیحی آمریکایی،به او پیشنهاد ازدواج بنماید،او جواب داد در شرع مقدس ما(اسلام)ازدواج مسلمان با مسیحی جایز نیست ،اگر مسلمان شوی ،حاضر به ازدواج هستم ،آن دانشجو چند کتاب اسلامی به بانوی مسیحی،او با مطالعه و تحقیق به حقانیت اسلام پی برد و مسلمان شد و با آن دانشجو ازدواج نمودند.
💠 در سفری به ایران،مردم برای حج اسم نویسی می کردند،دانشجو به همسرش گفت:ما مراسمی عظیم به نام حج داریم خوب است اسم نویسی کرده ،در این مراسم شرکت کنیم،آنها اسم نویسی کردند و آن سال به مکه برای انجام مراسم حج رفتند.
🌼 در روز شلوغی عید قربان و ازدحام جمعیت،بانو در سرزمین مِنی گم شد،هر چه به دنبال شوهر رفت و جستجو کرد او را نیافت ،خسته و پریشان به مکه آمد ،کنار کعبه با دلی شکسته گفت:شوهرم می گفت ما امام زمان(علیه السلام) داریم که زنده و پنهان است،ای امام زمان(علیه السلام)و ای پناه بی پناهان دستم به دامن تو،مرا به شوهرم برسان...)
🍀 هنوز سخنش تمام نشده بود که شخصی به شکل و قیافه عربی نزد او آمد و گفت :چرا غمگین هستی؟او ماجرا را گفت،آن شخص گفت:ناراحت نباش با من بیا شوهرت همینجاست،او را چند قدم با خود برد،ناگهان شوهرش را دید و اشک شوق ریخت...
🌸 ولی دیگر آن مرد عرب مهربان را ندید،ماجرا را برای شوهر تعریف کرد.
✔️ #تشرفات_خدمت_حضرت_ولیعصر_علیه_السلام
▫️▫️▫️▫️
📚 سیره چهارده معصوم،ص1030
🌐 پایگاه جهانی حضرت صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف )
╔═.✨.══════════╗
✅ @TheTwelfth_Imam
╚══════════.✨.═╝
✨🍀💠 تشرفات خدمت حضرت مهدی " علیه السلام " 💠🍀✨
🌼 #داستان_های_زیبا
✔️ #تشرفات
🔴تشرف آیت الله گلپایگانی و گرفتن سکه از صاحب الزمان علیه السلام 🌺
⚜شب جمعه ای مصادف شده بود با عرفه و ایشان (آیت الله گلپایگانی) خودشان را رسانده بود به کربلا، کنار صحن امام حسین علیه السلام یک جائی را پیدا کرده بود آنجا نشسته بود.
✳️حرم خیلی شلوغ و ازدحام زیاد بود. می فرمایند همانطور که مشغول ذکر بود فشار جمعیت آزرده اش کرده بود.
🔆دید که آقا سیدی خیلی خوش سیما بغل دستش ایستادند. به ایشان سلام کردند بعد فرمودند که :
آقا سید جمال الدین دوست داری بروی داخل حرم؟
💠آیت الله گلپایگانی عرض کردند: آقا دوست دارم اما نمی شود.
🌸فرمودند که بیا،
دنبال آن بزرگوار راه افتادم. می گوید کوچه باز شد خیلی راحت، اصلاً فشاری نیست، ازدحامی نیست جمعیتی نیست.
⭐️رسیدیم درب حرم، اذن دخول خواندند و آوردند مرا پای ضریح، زیارت خواندند.
خلاصه اش را عرض می کنم :
💐آن آقا سید خوش سیما دست کردند در جیبشان و یک سکه ای به من دادند، گرفتم این را تو دستم، یکمرتبه دیدم ایشان نیستند.
✳️جمعیت مرا پرت کرد از حرم بیرون، صحن هم ازدحام بود.
باز دوباره رفتم یک گوشه ای به زحمت پیدا کردم و خلاصه وضع هیأت لباسم بهم خورد و اما دستم را سفت نگه داشته بودم وقتی دستمو باز کردم، دیدم که یک سکه است و رویش نوشته شده یا صاحب الزمان🌸
🍃فرزند ایشان می فرمودند: بابام به این سکه خیلی علاقه داشت، باید هم علاقه داشته باشد.
⚜یک کیسه درست کرده بود مخصوص این سکه، این را گذاشته بود درون جیبش، هر وقت وضو می گرفت در می آورد می بوسید به چشمهایش می کشید هدیه آقا را، می گذاشت درون جیبش.
💥 می فرمودند:
یکی از این سفرها که بابام می رفت کربلا چند نفر همراهش بودند.
قافله ای رفته بودند با پای پیاده، یکی از همراهان طلبه ای بود.
🔷 دل درد شدیدی گرفت، هر چه دوا دادند، قرص دادند، نبات دادند اثر نکرد. این برای اهل قافله تولید زحمت کرده بود.
✨بابام فرموده بود یک کاسه آب آوردند و سکه حضرت را در آورد و زد توی آب، متبرکش کرد گفت بخور، اون هم خورد و خوب شد.
در یک لحظه مثل آبی که روی آتش ریخته باشند.
🌾طلبه اصرار کرد به ایشان که قصه چی است.
این چه سری بود؟!
⚡️آخر انقدر اصرار کرد تا ماجرا را گفته بود که ظاهراً ما خدمت آقا رسیدیدم و حضرت این سکه را مرحمت فرمودند.
♨️ اون بنده خدا اهل معنویت نبود. با دستش اشاره کرد گفت برو بابا، سید این حرفها چی است می زنی!!
مثل خیلی ها که می گویند این حرفها چی است که می زنی....
🔆منزل بعدی رسیدند.
پدرم وضو گرفت مثل همیشه کیسه را از جیبش درآورد.
✳️ دید سر کیسه بسته شده است. خودش دو تا گره زده، باز کرد. دید سکه یا صاحب الزمان علیه السلام داخلش نیست. رفت که رفت که رفت....
✔️ #تشرفات_خدمت_حضرت_ولیعصر_علیه_السلام
▫️▫️▫️▫️
📚 کرامات و زندگینامه آیت الله گلپایگانی
╔═.✨.══════════╗
✅ @TheTwelfth_Imam
╚══════════.✨.═╝
✨🍀💠 تشرفات خدمت حضرت مهدی " علیه السلام " 💠🍀✨
🌼 #داستان_های_زیبا
✔️ #تشرفات
🔴تشرف علامه میرجهانی خدمت آقا امام زمان علیه السلام
✅علّامه میرجهانی مبتلا به کسالت نقرس و سیاتیک شده بودند.ایشان برای رفع این بیماری چندین سال در اصفهان، خراسان و تهران معالجه قدیم و جدید نموده بودند ولی هیچ نتیجهای حاصل نشده بود.
خودشان میفرمودند: روزی برخی دوستان آمدند و مرا به شیروان برند.
✳️در مراجعت به قوچان که رسیدیم، توقف کردیم و به زیارت امامزاده ابراهیم که در خارج شهر قوچان است، رفتیم. چون آنجا هوای لطیف و منظره جالبی داشت رفقا گفتند: نهار را در همانجا بمانیم.
🔷 آنها که مشغول تهیه غذا شدند، من خواستم برای تطهیر به رودخانه نزدیک آنجا بروم.
دوستان گفتند: راه قدری دور است و برای پا درد شما مشکل بوجود میآید.
🔰گفتم: آهسته آهسته میروم و رفتم تا به رودخانه رسیدم و تجدید وضو نمودم.
🔆در کنار رودخانه نشسته و به مناظر طبیعی نگاه میکردم که
دیدم:
🌸 شخصی با لباسهای نمدی چوپانی آمد و سلام کرد و گفت: آقای میرجهانی شما با اینکه اهل دعا و دوا هستی، هنوز پای خود را معالجه نکردهاید.
💠 گفتم: تاکنون که نشده است،
گفت آیا دوست دارید من درد پاهای شما را معالجه کنم؟
گفتم: البته.
✨پس آمد و کنار من نشست و از جیب خود چاقوی کوچکی در آورد و اسم مادرم را پرسید (یا بُرد) و سرچاقو را بر اول درد گذاشت و به سمت پایین کشید و تا پشت پا آورد، سپس فشاری داد که بسیار متألم شده گفتم: آخ.
🌻پس چاقو را برداشت وفرمود: برخیز، خوب شدی.
🔷 خواستم بر حسب عادت و مثل همیشه با کمک عصا برخیزم که عصا را از دستم گرفت و به آن طرف رودخانه انداخت.
🍃دیدم پایم سالم است، برخاستم و دیگر ابداً پایم درد نداشت. به او گفتم: شما کجا هستید.
🌹 فرمود: من در همین قلعه هستم و دست خود را به اطراف گردانید.
گفتم: پس من کجا خدمت شما برسم؟
☀️ فرمود: تو آدرس مرا نخواهی دانست ولی من منزل شما را میدانم کجاست و آدرس مرا گفت و فرمود: هر وقت مقتضی باشد خود نزد تو خواهم آمد و سپس رفت.
✅در همین موقع رفقا رسیدند و گفتند: آقا عصایتان کو؟ من گفتم: آقایی نمد پوش را دریابید...
ولی هر چه تفحص و جستجو کردند اثری از او نیافتند...
✔️ #تشرفات_خدمت_حضرت_ولیعصر_علیه_السلام
▫️▫️▫️▫️
📚 کتاب داستان هایی از ملاقات امام زمان علیه السلام
╔═.✨.══════════╗
✅ @TheTwelfth_Imam
╚══════════.✨.═╝