- | قُــدْرَتِ قـَلَم | -
_
خانه کوچک بود
در خلوتیِ خانه
از میان همهی عادتها
و سوگندها
فقط تو را صدا کردم . . . !
- | قُــدْرَتِ قـَلَم | -
_
ز جویبار محبت چشیدم آب حیات
که چون همیشهبهار ایمن از خزان مانم
- | قُــدْرَتِ قـَلَم | -
_
با عقل خود از عشق سخن گفتم و خندید
آری خبر از بیخبری خواسته بودم!
- | قُــدْرَتِ قـَلَم | -
دی ماهی جون تولدت مبارککک🥳🤩🤍
ببخشید دیررر شدد🥲❤️🩹✨
هدایت شده از - | قُــدْرَتِ قـَلَم | -
ـ بسم غریب ترین دل های شهر ـ
- | قُــدْرَتِ قـَلَم | -
_
صبح دیدم شبنمی بر برگ گل غلتان به ناز
یادم آمد طفلی و دامانِ مادر، سوختم