🔺مصرِ مانده در گذشته!
نشست سیسی، عبدالله دوم و ابومازن در مصر دومین از نوع خود از ژانویه است. هدف اعلامی بررسی تحولات فلسطین و حمایت از فلسطینیهاست؛ اما قاهره در پستوی آن در صرافت احیای جایگاه منطقهای از دست رفته است.
مصر که زمانی حرف اول وآخر را درمسائل پیرامونی به ویژه منازعه فلسطین به عنوان ابربحران خاورمیانه میزد، بتدریج درنتیجه حکمرانی الیگارشی و به تبع آن بحرانهای سیاسی واقتصادی مستمر داخلی، نفوذِ منطقهای ناظر به مولفههای سنتی قدرت را از دست داد و نتوانست همپای دنیای مدرن با توسعه اقتصادی درجهت ساخت مولفههای نوین قدرت وبازدارندگی نرم گام بردارد و عرصه را به قدرتهای نوظهور اقتصادی عربی باخت.
از این رو، مصر که پس از صلح با اسرائیل، این روابط وبهرهمندی از آن را درمناسبات با غرب در انحصار خود میدید، باشروع عادی سازی روابط با اسرائیل درمنطقه نسبت به زوال اندک نقش باقیمانده خود احساس خطری کرد که با احتمال عادیسازی میان اسرائیل وعربستان بیشتر هم شده است. غافل ازاین که احیای نقش تاریخی مصر با تغییر مدل حکمرانی و بازگشت نظامیان به پادگانها میسر است نه نشستهای نمایشی.
#صابر_گل_عنبری
@Thirdintifada
🔺اتباع خارجی یا اتباع اسرائیلی خارجی؟
0️⃣ تحلیل و شناخت نسبتا درست درباره هر مسالهای مستلزم بهرمندی از حداقل دادههای دقیق و اشراف اطلاعاتی نسبی در خصوص آن موضوع است و تکیه صرف بر برخی اخبار بدون بررسی صحت و سقم دادههای ارائه شده چه بسا منتج به تحلیلهای اشتباهی هم شود.
نمونه آن تحلیل خبری دال بر وجود برخی اتباع آمریکایی و چند کشور غربی دیگر در میان کشتهها و اسرای حملات حماس بدون وجود شناختی قبلی نسبت به مساله دو تابعیتیها در اسرائیل است. بر این اساس هم برخی این گونه تحلیل میکنند که وجود اتباع خارجی کشته شده یا اسیر، پای آمریکا و برخی دول غربی را به مداخله نظامی میکشاند.
1️⃣این در حالی است که هنوز مشخص نیست که واقعا اتباعی خارجی کشته و یا اسیر شده باشند؛ اما به احتمال زیاد چه در میان کشتهها چه اسرا، اسرائیلیهایی باشند که تابعیت کشورهای دیگر را هم دارند. بر این اساس کاربرد گزاره «خارجیهای کشته یا اسیر شده» در مورد این افراد درست نیست. در واقع این افراد، شهروندان اسرائیلی هستند که تابعیتهای مضاعف دارند و خیلی از آنها هم در ارتش اسرائیل حضور دارند. ناگفته هم نماند که برخی یهودیان ساکن کشورهای دیگر نیز همزمان تابعیت این کشورها و اسرائیل را دارند و مدام در حال تردد هستند؛ مانند برخی یهودیان دارای تابعیت اسرائیلی در آمریکا که برخی منابع تعدادشان را حدود ۲۰۰ هزار نفر برآورد میکنند.
اظهارات وزیر خارجه آمریکا هم بیشتر معطوف به دو تابعیتیهاست.
در این راستا هم رون دیرمر وزیر امور راهبردی اسرائیل نیز بر این نکته صحه میگذارد و میگوید:«از شانس بد در اسرائیل خیلی از شهروندان دو تابعیتی داریم و فکر میکنم که تعدادی از آنها کشته و یا اسیر شدهاند».
ناگفته هم نماند که خود نتانیاهو هم تابعیت آمریکایی دارد.
3️⃣خیلی از اسرائیلیها دو تابعیتی و حتی بعضا چند تابعیتی هستند. علتش این است که ساکنان اسرائیل جز یهودیان فلسطینی الاصل در اصل مهاجر بودهاند؛ چه نیاکان و پدران مهاجرشان در یکصد سال اخیر قبل و بعد از تاسیس اسرائیل، چه تعداد قابل توجهی از اتباع کنونی آن. از این جهت که روند مهاجرت یهودیان جهان به اسرائیل هنوز هم ادامه دارد و هر ساله هم هزاران یهودی مهاجر دیگر از اتباع دیگر کشورها وارد اسرائیل میشوند.
اکثرا یهودیان مهاجر هم تابعیت کشورهای مبدا را که در آنها زندگی میکردند، حفظ کردهاند.
از این رو، گزاره کشته شدن تعداد زیادی «اتباع خارجی» در حملات اخیر درست نیست و دقیقتر این که نوشته شود اسرائیلیهای دارای تابعیت آمریکایی و آلمانی و…
مگر این که واقعا روشن شود که اتباعی خارجی که تابعیت اسرائیلی ندارند، کشته و با اسیر شده باشند.
4️⃣با این حال، کشورهای غربی حساسیت خاصی بر روی دارندگان تابعیتهای خود نشان میدهند و از این منظر احتمالا حساسیتهایی اظهار شود؛ اما از جنس واکنش به کشته و یا اسیر شدن اتباع این کشورها نیست که صرفا شهروند آنجا بوده و تابعیت دیگری ندارند. تازه در اسرائیل از بس یهودیان دارای تابعیت کشورهای غربی زیاد هستند که معمولا تعدادی از کشتههای اسرائیل در جنگها و درگیریها با فلسطینیها تابعیت برخی کشورهای اروپایی و یا آمریکا را داشتهاند؛ تا جایی که این مساله امری عادی شده است.
به عنوان مثال، دهها هزار اسرائیلی دارای تابعیت آمریکا در اسرائیل زندگی میکنند.
همین چند ماه پیش هم بود که یک اسرائیلی آمریکایی در کرانه باختری کشته شد.
5️⃣در میان اسرای اسرائیلی هم که حماس قبلا اسیر کرده، افرادی دارای تابعیت کشورهای غربی بودند.
مثل نظامی اسرائیلی گلعاد شالیت که فرانسوی هم بود و حماس در سال ۲۰۰۶ اسیرش کرد و در ۲۰۱۱ با بیش از هزار اسیر فلسطینی مبادله شد.
6️⃣ذکر این نکته هم بد نیست که در یک دهه اخیر متعاقب جنگهای متعدد و بالا گرفتن تنشها چه با غزه چه داخلی در یک سال اخیر پس از تشکیل دولت کاملا راستگرا و تندرو از جانب نتانیاهو و ارائه طرح اصلاحات قضایی، تعداد قابل توجهی از یهودیان اسرائیلی به ویژه سکولارها که تابعیت دیگری نداشتند، برای گرفتن تابعیت کشورهای اروپایی و آمریکا و مهاجرت معکوس اقدام کردهاند. به عنوان مثال در سال گذشته، ۲۰ هزار اسرائیلی برای گرفتن تابعیت پرتقالی درخواست دادهاند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺بایدن و سوت پایان جنگ؟!
رئیس جمهور آمریکا امشب درباره جنگ غزه و طرحی اسرائیلی برای توافق با حماس سخن گفت. سخنرانی بایدن از این منظر تازگی داشت که در آن برای نخستین بار به صراحت بر ضرورت پایان جنگ و آتش بس تاکید کرد.
این در حالی است که بایدن در نزدیک به نه ماه جنگ غزه هیچگاه به این صراحت از ضرورت پایان آن و آتش بس دائم سخن نگفته بود. البته از اواخر سال گذشته میلادی و به ویژه اوایل امسال و توام با بن بست جنگ رفته رفته موضع اعلامی دولت بایدن نیز در حال تغییر بود و ابتدا خواستار محدود کردن دامنه حملات اسرائیل شد، تا این که در دو ماه اخیر در مذاکرات قاهره و دوحه به ویژه در اوایل می با خواسته کلیدی حماس مبنی بر توقف جنگ و آتش بس دائم برای رسیدن به توافق موافقت کرد و نمود عینی آن هم در طرحی بود که مصر و قطر با هماهنگی دولت بایدن تهیه و ارائه کردند که حماس آن را پذیرفت اما نتانیاهو مخالفت کرد.
سپس اسرائیل حمله سریعی را به این منطقه راه انداخت و همزمان با آن نیز حملاتی را در مناطقی در شمال نوار غزه به ویژه اردوگاه جبالیا شروع کرد و در حالی که توجه جهانی به رفح بود، اما نبردهای سنگینتر در همان جبالیا در جریان بود.
حمله مجدد ارتش اسرائیل به بیت حانون و بیت لاهیا در نقاط مرزی و همچنین جبالیا خود ناقض ادعای قبلی ارتش اسرائیل درباره پاکسازی این مناطق از نیروهای حماس بود. همین وضعیت باعث شد که صدای اعتراض از درون خود کابینه و ژنرالهای اسرائیلی از جمله آیزنکوت عضو کابینه جنگ و همچنین از کنست بلند شود؛ تا جایی که امیت هالیوی عضو لیکودی کمیسیون امنیت و سیاست خارجی آن در گفتگو با شبکه 14 اسرائیل ضمن انتقاد شدید از ارتش بیان داشت که 24 گردان حماس همچنان سالم است و برخلاف اظهارات اسرائیلی آسیب خاصی ندیدهاند.
در این شرایط با وجودی که هنوز حملات در رفح ادامه دارد، اما نیروهای اسرائیلی دیروز از جبالیا و کلیه مناطق شمال باریکه غزه عقب نشینی کردند.
متعاقب آن، بایدن امروز درباره جنگ غزه سخنرانی کرد و از طرحی اسرائیلی برای توافق با حماس سخن گفت و از این تشکیلات خواست با آن موافقت کند. بایدن در حالی مدام به این طرح اشاره میکرد که به گفته خود او برخی وزرای کابینه اسرائیل با آن مخالف هستند، به این معنا که اجماعی اسرائیلی بر سر آن وجود ندارد. از این رو، گویا طرح پیشگفته با آن مشخصات بیشتر مربوط به خود آمریکاست تا دولت نتانیاهو.
صرف نظر از ماهیت این طرح و تفاوت آن با طرح پیشنهادی مصر و قطر که مورد موافقت حماس هم قرار گرفت، اما کلیدیترین بخش سخنان بایدن تاکید آشکار بر ضرورت پایان این جنگ بود که برجسته شدن این گزاره خوشایند دولت نتانیاهو نیست. در کل، سخنان بایدن قبل از هر چیز به معنای ضرورت پایان جنگ از دید آمریکاست.
به نظر میرسد که انگیزه اصلی بایدن از سخنان امشب، بیشتر فشار بر اسرائیل جهت پایان جنگ و علنی کردن این خواسته بود که در یکی دو ماه اخیر دولت او از طرق مختلف تلاش داشت در خفا دولت نتانیاهو را بدان قانع کند، اما فایده نداشت.
گویا دولت نتانیاهو پیام سخنان بایدن را گرفته و بیانیه فوری دفتر او مبنی بر پافشاری بر پایان نیافتن جنگ تا تحقق همه اهداف آن و سخنان مقامی اسرائیلی به کانال 12 مبنی بر این که اظهارات بایدن ناشی از عدم شناخت واقعیتها و پیروزی برای حماس است، میتواند تاکیدی بر مدعای پیشگفته باشد.
نزدیکتر شدن انتخابات آمریکا و تبعات فزاینده تداوم جنگ غزه به ویژه در رفح بیش از گذشته بایدن را به تکاپو برای یافتن راهی برای پایان این وضعیت دردسرساز انداخته و از این رهیافت هم احتمالا راه چاره را در بیان مواضع صریحتر یافته است. در کنار آن هم احتمالا بایدن به علت زمان اندک تا انتخابات بیش از قبل برای عادی سازی روابط میان اسرائیل و عربستان عجله دارد و میخواهد هر چه زودتر آن را به سرانجام برساند و از این رو هم امشب بیان داشت که اسرائیل پس از توافق برای پایان جنگ به اسرائیل میتواند به توافقی تاریخی با عربستان برای عادی سازی روابط برسد.
ریاض فعلا چنین توافقی را به پایان جنگ غزه منوط کرده است؛ هر چند بعید هم نیست بخواهد تا انتخابات نوامبر و روشن شدن نتیجه آن صبر کند تا اگر ترامپ برنده شد، این مساله به نام او تمام شود. اما در آن سو نیز با توجه به دستیابی به توافق امنیتی همه جانبه و قابل تامل با دولت بایدن، چه بسا مانعی برای رونمایی از این عادیسازی پس از اعلام پایان جنگ غزه نداشته باشد.
البته آنچه تاکنون برای نتانیاهو اهمیت بیشتری داشته بیشتر سرنوشت خود او بوده تا این «توافق تاریخی» با عربستان و پایان جنگ در این نقطه بدون تحقق هیچ کدام از اهدافش و در سایه این بن بست راهبردی باخت بزرگی است. به هر حال، باید دید در صورت ازسرگیری مذاکرات طی روزهای آینده چه اتفاقی میافتد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺پاشنه آشیل یک محور!
حملات اسرائیل به سوریه از حد و مرز خود گذشته است و آخرین آنها بامداد دوشنبه گذشته به منطقه مصیاف در مرکز سوریه اتفاق افتاد که طی آن ۱۸ نفر کشته و ۳۷ نفر زخمی شدند. این حمله به نوعی شدیدترین و بیسابقهترین از زمان آغاز حملات اسرائیل به سوریه در یک دهه اخیر بود.
امروز روزنامه هاآرتص و سایت آمریکایی اکسیوس نوشتند که اسرائیل در این حمله عملیات هلی برن انجام داده و روزنامه یدیعوت احرونوت نیز به نقل از منابع مخالفان سوری مدعی شد که دو افسر ایرانی در این حمله اسیر شدهاند. اما خود منابع اسرائیلی مستقلا این خبر را منتشر نکردهاند.
پایگاه خبری سپاه پاسداران نیز خبر اسارت و زخمی شدن چند ایرانی را تکذیب و تاکید کرد که هیچ نیروی ایرانی در مصیاف حضور نداشته است.
سایت اکسیوس هم ضمنا آن را تایید و گفته است در این حمله نگهبانان سوری مرکز مصیاف کشته شده و نیروهای ایرانی و حزب الله آسیبی ندیدهاند، اما در عین حال تاکید کرد که هدف حمله مرکز زیرزمینی ساخت موشک در مصیاف بوده و مدعی شد که ایران آن را در سال 2018 با هماهنگی حزب الله احداث کرده است.
اما فارغ از این حرف و حدیثها، هر چند مرکز مصیاف قبلا نیز بارها هدف حملات هوایی اسرائیل قرار گرفته است؛ اما حمله اخیر در شکل و شدت آن بیسابقه بوده است و تاکنون هم خبر عملیات هلی برن نیروهای کوماندویی اسرائیلی تکذیب نشده است.
چنین حمله شدیدی در هنگامه بالا گرفتن تهدیدهای ایران به پاسخ به ترور اسماعیل هنیه در تهران در نزدیک به دو ماه قبل هم قابل تامل است. این نشان میدهد که اسرائیل هیچ حد و مرزی برای خود قائل نیست و در راستای خلق معادلهای منطقهای برای احیای بازدارندگی آسیب دیده خود در هفتم اکتبر و جنگ غزه هر بار پس از یک اقدام یک گام بیشتر رو به جلو در منطقه بر میدارد.
پیاده کردن نیرو در عمق خاک سوریه تحت پوشش حملات سنگین هوایی و همچنین بنا به ادعای منابع اسرائیلی و آمریکایی منفجر کردن تاسیسات زیر زمینی مصیاف و سرقت برخی دستگاهها و محتویات آن اتفاق سادهای نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. چنین حملهای و ورود بالگرد به مرکز سوریه و انجام عملیات هلی برن نمیتواند حداقل بدون اطلاع روسیه (که حضور نظامی در سوریه دارد و تقریبا آسمان آن را در کنترل دارد) و همکاری نفوذیهای اسرائیلی در درون ارتش سوریه رخ داده باشد.
واقعیت این است که سوریه از قدیم هم در برابر تجسس و نفوذ اسرائیل آسیب پذیر بوده و داستان جاسوس معروف الی کوهن با نام مستعار کامل امین که تا مناصب عالی دولتی نیز بالا رفت، شهره خاص و عام است. در یک دهه اخیر نیز متعاقب جنگ داخلی و پیامدهای آن، این آسیب پذیری بیشتر هم شده است و وقتی یک نیروی سوری چه امنیتی، چه پلیس چه ارتشی در این بحران اقتصادی بیسابقه ماهانه 20 الی 30 دلار حقوق میگیرد، طبیعی است که رشوه بیشتر از قبل گسترش یابد و حتی برخی تن به مزدوری هم دهند. همین خود مدخلی مهم برای نفوذ است.
با این حال، اما حمله به مصیاف و عملیات هلی برن (به فرض صحت آن) فراتر از نفوذ بلکه میتواند محصول یک تبانی باشد. پرسش این است که پدافند سوریه در موقع این حمله کجا بود؟ آیا در طول مسیر عبور بالگردهای اسرائیلی تا مرکز سوریه هدف قرار گرفتهاند؟ یا ....
فارغ از ماهیت و هویت اهداف مورد هجوم اسرائیل در سوریه، اما این حملات در خاک این کشور اتفاق میافتد و کار از تعدی به تمامیت ارضی، حاکمیت و امنیت ملی این کشور گذشته است. با این حال نوع مواجهه با حملات اسرائیل به گونهای است که انگار در کشوری همسایه اتفاق میافتد و با بیانیه محکومیتی رفع تکلیف میشود؛ حتی در مواردی هم این بیانیه صادر نمیشود.
درباره حمله اخیر هم وزارت دفاع سوریه به بیانیهای توصیفی اکتفا کرد. قبلا در توجیه بیعملی دمشق در مقابل این حملات به وضعیت نابسامان این کشور ارجاع داده میشد. اما اکنون که دولت سوریه وضعیتی دشوارتر از حماس در غزه ندارد.
به نظر میرسد که مساله فراتر از آن است و چه بسا موضع بیتفاوت دمشق در جنگ کنونی غزه پاسخی به پرسشهای بیپاسخ باشد؛ تا جایی که میتوان گفت که حتی ضعیفترین موضع سیاسی را در میان کشورهای عربی اتخاذ کرده است؛ چه رسد به واکنش به حملات اسرائیل.
واقعیت چیست؟ آیا سوریه در حال بازتعریف نقش خود در خاورمیانه است؟ آیا این موضع نازل در قبال حملات اسرائیل و جنگ غزه صرفا معطوف به وضعیت خاص این کشور است؟
هر چه هست، سوریه با وجود اهمیت ژئوپلیتیک آن به پاشنه آشیل «محور مقاومت» تبدیل شده است. در حالی که نوعی توازن وحشت میان اسرائیل و حزب الله برقرار است که تا به حال مانع وقوع جنگ شده است، اما هیچ موازنهای در سوریه برقرار نیست و تل آویو با حملات مکرر خود به سوریه و حملات هدفمند دیگر در منطقه به دنبال خلق موازنه و معادله مورد نظر خود است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺خرابکاری بیسابقه و چند نکته!
همه شواهد و قراین نشان میدهد که انفجار پیجرهای حزب الله در لبنان و سوریه یک خرابکاری گسترده بوده و موساد از قبل از تصمیم حزب الله برای تغییر سیستمهای ارتباطی و خرید این محموله اطلاع داشته است و قبل از رسیدن پیجرهای دارای نام تجاری شرکت تایوانی «Gold Apollo» به لبنان 20 گرم ماده منفجره در آنها کار گذاشته است.
وزارت اقتصاد تایوان اعلام کرده است که تغییرات در این دستگاهها ترجیحا پس از صادرات آنها رخ داده و هیچ گونه صادرات مستقیمی نیز به لبنان در کار نبوده است. با توجه به شرایط حساس لبنان، بعید هم هست که خود حزب الله از لبنان مستقیما درخواست خرید این محموله را داده باشد.
رئیس شرکت گلد آپولو هم گفته پیجرها را شرکت اروپایی «بی ای سی» که مجوز استفاده از نام تجاری گلد آپولو را داشته، ساخته است.
اکنون این پرسشها مطرح است که آیا واقعا پیجرها در مبدا و کارخانه با همکاری شرکت تایوانی یا اروپایی دست کاری شدهاند؟ یا این که پس از خروج از کارخانه و در مسیر این اتفاق افتاده است؟ و این که کجا؟ و در چه کشوری؟ و طرفهای غیر اسرائیلی دخیل در این ماجرا و سوالاتی دیگر.
به هر حال، عملیات دیروز یک عملیات ترکیبی خرابکاری، نفوذی و سایبری بوده است.
اما این کل داستان نیست. رسانه آمریکایی المانیتور نوشته است که قرار بود اسرائیل این سیستمها را در صورت شروع جنگی همه جانبه منفجر کند، اما آنچه باعث شد که تصمیم خود را تغییر دهد و دیروز اقدام به این کار کند، سوء ظن دو تن از نیروهای حزب الله نسبت به وجود یک شیء مشکوک در این پیجرها بوده است. اما اطلاع اسرائیل از مشکوک شدن دو نیروی حزب الله به پیجرها هم این گمانه را تقویت میکند که ممکن است اسرائیل در کنار مواد منفجره، ادوات شنود نیز کار گذاشته باشد که در یادداشت دیروز به آن اشاره شد.
پیجرها و جنگ گسترده
انفجار پیجرها در این سطح دست کمی از یک جنگ همه جانبه ندارد، اما شیوه تعامل اسرائیل پس از عملیات دیروز نشان میدهد که دستکم «فعلا» تصمیمی برای راه اندازی جنگ گسترده به معنای متعارف آن اتخاذ نکرده است. در یادداشت دیروز نیز گفته شد که عملیات گسترده نظامی که اسرائیل از برنامهریزی برای آن علیه حزب الله سخن میگوید، به معنای جنگ همه جانبه نیست و در لب مرز این جنگ است. نوع رفتار اسرائیل از دیروز هم موید این مساله است و در واقع اگر تصمیم به جنگ فراگیر بود، متعاقب انفجار پیجرها و وارد آوردن این شوک و ضربه امنیتی نظامی و زخمی شدن تعداد زیادی از نیروهای حزب الله (یعنی خارج شدن آنها از قابلیت نظامی و عملیاتی) بهترین فرصت برای راهاندازی یک جنگ همه جانبه بود که سریعا با بمبارانهای گسترده و فراگیر شروع شود.
اما این اتفاق نیفتاد و در آینده نزدیک هم بعید است که این تصمیم اتخاذ شود؛ مگر این که تحولات میدانی خاصی آن را تحمیل کند و این امر هم بعید نیست.
با این حال، اما به نظر میرسد که عملیات گستردهای که اسرائیلیها از آن سخن میگویند و انتقال ثقل نظامی به شمال عملا شروع شده است و در روزها و هفتههای آتی حملات هوایی به احتمال زیاد شدت مییابد و وقوع یک حمله زمینی نیز در مرحلهای مشخص در آینده بعید نیست؛ اما احتمالا محدود بوده و بعید است وسیع باشد؛ بلکه عملیاتی زمینی در همان منطقه مرزی با هدف دور کردن نیروهای حزب الله خواهد بود.
اما دلیل این که اسرائیل همچنان از جنگ همه جانبهای علیه حزب الله در لبنان مشابه آنچه در غزه روی میدهد خودداری میکند، به نظر میرسد نگرانی از توانمندی موشکی حزب الله است که احتمالا فعلا مانع آن شده است که اسرائیل ابتدا به ساکن جنگ همه جانبهای به راه بیندازد. واقعیت هم این است که اگر این مانع نبود، تاکنون لبنان را با حملات هوایی سنگین شخم زده بود.
اما اسرائیل تلاش میکند با کمترین تلفات، کاربست موثرترین تاکتیکها و شیوههای عملیاتی و استفاده حداکثری از مزیتهای امنیتی خود، همان اهدافی را که در یک جنگ فراگیر تعریف میشود، در سطحی قابل قبول با عملیات ترکیبی گسترده نظامی و امنیتی و.. با هدف خلق معادلات بازدارنده جدید به دست آورد.
به همین علت نیز در همین عملیات گسترده در چارچوب انتقال ثقل نظامی به شمال، اگر هم دامنه آتش به شکل وسیعی تغییر کند، باز احتمالا بر همان منطقه جنوب لبنان متمرکز شود و از گسترش آن به بیروت پرهیز کند تا شهرهای بزرگ خود و در راس آنها تل آویو در دایره حملات موشکی احتمالی حزب الله قرار نگیرد و این گونه، این جنگ را با کمترین تلفات و هزینهها در این سطح پیش ببرد.
البته این وضعیت هم نشانگر آن است که توازن وحشت در سطحی مشخص به دلیل آسیب جدی وارد شده به بازدارندگی طرف لبنانی مختل شده است.
به هر حال دیروز صبح نیز قبل از انفجار پیجرها گفته شد تنش نظامی میان دو طرف رو به فزونی و گستردگی و دگرگونی است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺جای شگفتی است!
جنگ لبنان نیز شروع شده است، اما هنوز برخی تحلیلگران، جنگ را جنگ نتانیاهو میدانند و میگویند که او میخواهد ایران و آمریکا را درگیر یک جنگ کند. قبلا به تفصیل درباره «شخصی سازی» جنگ کنونی در یادداشتی سخن گفتهام.
واقعیت این است که اولا جنگ کنونی لبنان، اجماعی اسرائیلی را پشت سر خود دارد و جبهه مخالفان نتانیاهو از لاپید و بنیگانتز گرفته تا گالانت از حملات به لبنان حمایت میکنند.
ثانیا جنگ اسرائیل علیه لبنان با هماهنگی کامل و حمایت همه جانبه آمریکا شروع شده و سخت اشتباه است که آن را تصمیم شخصی نتانیاهو پنداشت و در چارچوب این گزاره به تحلیل و تفسیر این جنگ و آینده آن پرداخت.
طرح این گزاره که جنگ لبنان صرفا جنگ نتانیاهو است و این که او میخواهد آمریکا را وارد جنگ با ایران کند، به این معناست که این جنگ با هماهنگی آمریکا نبوده و آمریکا نیز فریب نتانیاهو را میخورد. اما چنین ادعایی ناشی از عدم شناخت خود آمریکا و همچنین روابط آن و اسرائیل است. این جنگ اگر صرفا جنگ نتانیاهو بود، آمریکا مدتها پیش آن را متوقف کرده بود.
اکنون که این جنگ شروع شده است و لو این که هنوز تمام عیار نیست، اما تنها عاملی که میتواند سریعا روندی دیپلماتیک را کلید بزند و موجب توقف جنگ شود، این است که حزب الله موفق به وارد آوردن ضربات سنگینی به عمق اسرائیل شود؛ در غیر این صورت، بعید است که فعلا این جنگ هم متوقف شود و اسرائیل جلوتر خواهد آمد.
جنگ لبنان هوایی است که اسرائیل در آن دست برتر را دارد و اگر هم حملهای زمینی شروع شود، بر عکس جنگ غزه، محدود و در منطقه مرزی خواهد بود و حملهای در عمق لبنان نخواهد بود. در جنگ زمینی، طرف نامتعارف یعنی حزب الله دست برتر را دارد و با توجه به عقبه آن میتواند نیروهای اسرائیل را زمین گیر کند؛ به همین خاطر آنچه بیشتر محتمل است حمله زمینی محدود در دایرهای تنگ است که اسرائیل تحت پوشش حملات سنگین هوایی مستمر بتواند کمربند آتش ایجاد کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺همه در انتظار!
تا جایی که رسانههای اسرائیلی و منطقه را در این چند روز دنبال کردهام، همه منتظر واکنش حزبالله به ترور دبیرکل خود هستند. تقریبا این اتفاق نظر وجود دارد که حزب الله با وجود ضربات سنگین، اما همچنان از ذخیره استراتژیک خود (موشکها) استفاده نکرده و قدرت آتش خود را به شکل موثری افزایش نداده است.
برخی این مساله را به احتمال موثر بودن حملات اسرائیل به برخی سایتهای موشکی ربط میدهند، اما اغلب کارشناسان نظامی در اسرائیل و منطقه معتقد هستند که با توجه به تداوم حملات موشکی و گسترش دامنه آن در سطح مشخصی در سایه اتفاقات اخیر، حزب الله هنوز تصمیم به کاربرد قدرت موشکی راهبردی خود نگرفته است. از این رو، عدهای میگویند به احتمال زیاد بعد از مراسم تشییع و تدفین سید حسن نصر الله و انتخاب جانشین ایشان پاسخ جدی حزبالله شروع میشود.
واقعیت این است که حزب الله علی رغم مطرح نکردن تهدید خاصی در بیانیه تایید ترور رهبر خود، هنوز اعتبار کلام خود را در میان تحلیگران اسرائیلی حفظ کرده است و برخی از آنها حتی تهدید نکردن در بیانیه را واجد معانی بیشتری میدانند.
اکنون باید منتظر ماند و دید که حزب الله در روزهای آینده چه واکنشی و در چه کمیت و کیفیتی نشان خواهد داد. در واقع، پاسخ احتمالی حزب الله سنجه مهمی برای ارزیابی میزان آسیب وارده به قدرت موشکی و رزمی آن و همچنین پیشبینی آینده جنگ کنونی است.
این را هم باید در نظر گرفت که حزب الله با چالشهای جدی در لبنان مواجه است. برخی منابع گفتهاند که دولت نتانیاهو تهدید کرده است که در صورت حمله گسترده حزب الله به تل آویو، فرودگاه بیروت و زیرساختهای لبنان هدف قرار خواهند گرفت. این عامل در واکنشهای حزب الله به ترورهای قبلی بیتاثیر نبوده است.
کما این که حزب الله در داخل خود لبنان دشمنان زیادی دارد و همین جبهه داخلی لبنان را به نقطه ضعفی تبدیل کرده است و در صورت شدت گرفتن جنگ و حمله گسترده به زیرساختهای این کشور، حتی وقوع جنگ داخلی هم بعید نیست.
اما در عین حال، برخی نیز بعید ندانستهاند که حزب الله اجرای کامل قطعنامه 1701 را برای توقف جنگ بپذیرد.
میتوان گفت که اولا بعید است حزب الله این قطعنامه، گسست ارتباط با جبهه غزه و خارج کردن نیروهای خود تا شمال رود لیطانی را در این شرایط و پس از این ترورها بپذیرد و ثانیا چندان محتمل نیست که خود اسرائیل بعد از آن کوتاه بیاید و این موضع طرف لبنانی را نشانه تاثیر جدی جنگ و ترورها خواهد دانست. کما این که خود نتانیاهو امروز سرمست از ترورهای اخیر از تلاش برای تغییر خاورمیانه و ایجاد نظم جدید سخن گفت و بعید است با عقبنشینی طرف مقابل کوتاه بیاید.
اما در عین حال، قابل تامل این است که آن اندازه که ناظران منتظر واکنش خود حزب الله هستند، توجه مشابهی به تهدیدهایی که جسته و گریخته در این چند روز از ایران صادر شده و در مقایسه با قبل بسیار کم بوده است، نشان نمیدهند. امروز که یک شبکه ماهوارهای معروف در منطقه را میدیدم و اخباری فوری درباره تهدیدهای یک مقام ایرانی مبنی بر بیپاسخ نماندن ترورها منتشر شد، کارشناس برنامه اظهار داشت که باید منتظر واکنش خود حزب الله بود.
با این حال، نظر به شرایط خطیر کنونی و تاثیرات روند اتفاقات اخیر بر آینده جنگ کنونی و همچنین نفوذ و محور تحت رهبری ایران در منطقه، اکثر ناظران و تحلیلگران منتظر چگونگی مواجهه ایران با تحولات جدید هستند.
البته نظر نگارنده این است که ایران به احتمال زیاد واکنش نشان خواهد داد و باید دید در چه سطحی خواهد بود و چه تاثیری بر وضعیت کنونی، محاسبات و ادراک طرف مقابل خواهد داشت و این که دو طرف آمریکایی و اسرائیلی چه واکنشی نشان خواهند داد.
حال، پرسش این است که آیا از دل روند سریع و تند تحولات کنونی، دیپلماسی جدی و توافقی شکل خواهد گرفت؟ یا جنگ در منطقه گسترش مییابد؟ یا بدون گسترش جنگ، وضعیت لبنان نیز مانند غزه در نهایت برای اسرائیل قفل خواهد شد و.....؟ چه بسا بعد از پاسخ حزب الله و واکنش احتمالی ایران و روند تحولات بعد از آن آسانتر بتوان به این پرسشها پاسخ گفت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺حصرشکنی عراقچی؟!
سفر وزیر خارجه ایران در بحبوحه جنگ لبنان، تهدیدهای اسرائیل برای پاسخ به حملات موشکی ایران و ساعاتی پس از حملات هوایی «هدفمند» به اطراف فرودگاه بیروت را صرفا نباید از منظر اقدامی دیپلماتیک و اعلام حمایت از حزب الله دید، بلکه این سفر در واقع تلاشی از حکومت ایران برای جلوگیری از از شکلگیری حصری است که اسرائیل تلاش دارد بر ایران تحمیل و ارتباط آن با لبنان را قطع کند.
در دو هفته اخیر به ویژه پس از ترور دبیرکل حزبالله، اسرائیل به دنبال تحمیل محاصره زمینی، هوایی و دریایی کامل بر لبنان با هدف قطع عقبه لجیستیکی حزبالله است. در این راستا هم شنبه گذشته مانع فرود هواپیمای ایرانی در فرودگاه بیروت شد و متعاقب آن ایران ایر پروازهای خود به لبنان را لغو کرد.
هم اکنون اسرائیل تقریبا مرز دریایی لبنان در غرب در دریای مدیترانه و همچنین جنوب لبنان را در محاصره خود دارد و تنها امکان تردد زمینی محدود به لبنان از طریق سوریه در شمال و شرق لبنان میسر است. اما جنگندههای اسرائیلی از یک هفته پیش نیز همزمان با جلوگیری از فرود هواپیمای ایرانی به شدت در حال بمباران گذرگاه مرزی «المصنع» به عنوان مهمترین کریدور میان سوریه و لبنان بوده و زیرساختهای آن را برای عبور کامیون و سواری تخریب کردهاند.
البته منع کامل هر گونه تردد و انتقال اسلحه در طول مرزی 375 کیلومتری لبنان و سوریه دشوار است، اما به نظر میرسد که هدف اسرائیل فراتر از منع ارسال هر نوع محموله سلاح به حزبالله، محاصره جغرافیایی کامل محور ایران در منطقه از طریق قطع ارتباط رسمی آن با متحدانش است.
داستان غزه که جداست و از 17 سال پیش در محاصره است و کلا از چهار دهه قبل امکان هیچ گونه دسترسی مستقیم به این منطقه برای ایران وجود ندارد، اما موفقیت احتمالی اسرائیل در محاصره لبنان و قطع ارتباط ایران با آن در واقع نقطه عزیمتی برای اقدامی مشابه در سوریه است. یمن نیز وضعیتی مشابه دارد و رفت و آمد ایران با آن از کانالی رسمی انجام نمیشود. از این رو، هدف تکمیل حلقه محاصره دسترسی طبیعی و رسمی ایران به متحدان خود است.
از این منظر، سفر عراقچی به لبنان در این شرایط جنگی ریسکی پرخطر بود و به نظر میرسد که دستور رئیس جمهور برای انجام این سفر معطوف به درک استراتژی طرف اسرائیلی برای قطع ارتباط طبیعی و رسمی ایران با بلوک خود در منطقه است. اکنون پس از این سفر باید دید پروازهای ایران ایر به شکل طبیعی از سرگفته میشود یا لغو آنها ادامه مییابد.
البته همه شرکتهای هواپیمایی جهان برای حفظ ایمنی مسافران، پروازهای خود به لبنان را به حالت تعلیق درآورده و امروز تنها هواپیمایی لبنانی میدل ایست پرواز انجام میدهد. اگر از این منظر به توقف پروازهای ایران نگریسته شود، امری طبیعی است، اما جلوگیری اسرائیل از فرود هواپیمای ایرانی شنبه گذشته و متعاقب آن توقف پروازها، به آن بعدی دیگر نیز میدهد.
کما این که احتمالا دولت لبنان نیز از بیم بمباران فرودگاه بیروت مایل به تداوم این محدودیت برای پروازها از ایران باشد؛ امری که خواه ناخواه شکلی از محاصره را رقم میزند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺اسناد اسرائیلی در آمریکا؛ هدف چیست؟!
سه روزنامه مشهور آمریکایی (وال استریت ژورنال، واشنگتن پست و نیویورک تایمز) دیروز شنبه اعلام کردند که ارتش اسرائیل اسنادی را در رابطه با حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس در اختیار آنها قرار داده است.
این اسناد هم مدعی هستند که ایران از حمله هفتم اکتبر از قبل باخبر بوده و به نوعی در برنامهریزی برای آن مشارکت داشته است.
در گزارش سه روزنامه آمریکایی هم آمده است که این اسناد در ژانویه گذشته در مخفیگاهی در خانیونس کشف شده! اکنون پرسش این است که به فرض صحت، چرا در حدود یک سال گذشته منتشر نشده بودهاند و پیش از این هیچ اثر و نشانهای از چنین کشف ذیقیمتی در هیچ رسانه اسرائیلی وجود ندارد؟
روزنامه وال استریت ژورنال هم مینویسد که همین پرسش را از مقام اسرائیلیِ ارسال کنندهِ این اسناد درباره علت آزادسازی آنها در شرایط کنونی و پس از این همه مدت مطرح کرده، اما از دادن پاسخ خودداری کرده است.
چرا این اسناد درست در بحبوحه تهدیدهای اسرائیل برای حمله به اهدافی در ایران منتشر میشود؟
اساسا چرا اسرائیل دست به انتشار این اسناد در رسانههای خود نزده و با انتشار آن در روزنامههای مشهور آمریکایی با برد بینالمللی بالا به دنبال چیست؟ آماده کردن افکار عمومی آمریکا برای ورود این کشور به تنش نظامی با ایران در آینده؛ در صورتی که تنش نظامی خود اسرائیل پس از پاسخ آن وارد مرحله پیشرفتهای شود یا جنگی روانی علیه ایران و افزایش فشار بر آن؟
یا هدف دیگر از طرح نام ایران در برنامهریزی برای هفتم اکتبر در سالگرد آن منطقهای جلوه دادن این حمله و فروکاست تحقیری است که با انجام آن توسط یک گروه در اذهان جهانیان در مورد ارتش و نظام امنیتی اسرائیل شکل گرفت و آن تصویر ذهنی قبلی به حاشیه رفت.
🔹چرا باید تشکیک کرد؟
به نوشته سه روزنامه، منبع اسناد مورد ادعا، ارتش اسرائیل است که که از یک طرف ذینفع است و از دیگر سو، رفتار غیرحرفهای، غیر اخلاقی و غیرانسانی آن در غزه و کشتار بیسابقه و بیرحمانه بیش از ۳۰٫۰۰۰ زن و کودک و توجیه این نسلکشی باعث میشود که در صحت روایت ارتش اسرائیل تشکیک جدی کرد؛ به ویژه که با طرح اسناد و ادعاهایی اثبات نشده و بعضا رد شده در تحقیقات برخی از رسانههای آمریکا، بیمارستانها و مراکز درمانی غزه را در بانک اهداف جنگی خود افزود و مورد حمله قرار داد و دو میلیون انسان در این باریکه را از هر گونه خدمات درمانی و بهداشتی محروم کرده است.
اطلاع پیشینی ایران یعنی اطلاع حزبالله و با خبر شدن این تشکیلات و آن هم در سایه اشراف نسبی اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در نتیجه دستکاری پیجرها و بیسیمها و رخنه انسانی که منجر به این حجم بیسابقه ترور رهبران و فرماندهان کلیدی شد،، معنا و نتیجهای جز لو رفتن حمله هفتم اکتبر نداشت.
واقعیت این است که غافلگیری بزرگ اسرائیل در هفتم اکتبر پارسال به این علت اتفاق افتاد که تصمیم و برنامهریزی برای حمله از غزه خارج نشد و اگر این اتفاق میافتاد چه اطلاع رهبران حماس در دوحه، چه حزبالله و چه ایران به علت ناامن بودن مسیر و دلایل دیگر، کل عملیات لو میرفت. بنا به گفته منابعی، کل داستان حتی از زیر زمین غزه (تونل) به روی زمین آن کشیده نشد.
ارتش اسرائیل مدعی است که اسناد را در مخفیگاهی در زیر زمین در خانیونس پیدا کرده است. اکنون پرسش این است که وقتی رهبری و فرماندهی رده بالای حماس در غزه تا این حد، احتیاطات امنیتی و اطلاعاتی را رعایت میکنند که بعد از یک سال جنگ ویرانگر و شخم زدن غزه، اسرائیل هنوز نه از مکان گروگانهای خود خبر دارد و نه این رهبران، چرا باید چنین اسنادی مهمی را مکتوب و در لپ تاپ نگهداری کنند و به فرض صحت هم، چرا در این شرایط جنگی آنها را قبل از دسترسی نظامیان اسرائیلی نابود نکردهاند تا این حجم بزرگ اطلاعات به دست اسرائیل نیفتد.
به هر حال، اسناد در صورت صحت جز در اختیار سنوار و عدهای محدود از فرماندهان قسام نبوده است. اگر این اندازه بیاحتیاط بودهاند که اولا هفتم اکتبری نمیبایست رخ میداد و ثانیا سرنخ مهمی از خود برای کشف مکان اختفایشان به دست اسرائیل دادهاند و چرا این سرنخ در ژانویه گذشته اسرائیل را به آنها رهنمون نکرد؟
چه بسا مرور زمان به کشف انگیزه و اهداف اسرائیل از انتشار این اسناد در این بازه زمانی حساس و در رسانههای آمریکا کمک کند.
واقعیت این است که ارسال «اسنادی» ادعایی برای رسانههای بینالملی فصل مهمی از پیوست رسانهای چند وجهی و ماهرانه اسرائیل در این جنگ با انگیزه و اهداف خاصی است و بهتر است به کنکاش آن پرداخت و دید هدف تلآویو از این کار چیست؟
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺رمزگشایی از یک تماس!
هیثم بن طارق سلطان عمان امروز با مسعود پزشکیان رئیس جمهور ایران تماس گرفت.
از چند جهت این یک تماس عادی نیست و عواملی آن را متمایز و واجد اهمیت و معنا و مفهوم خاصی میکند؛ نخست شرایط بسیار حساس و خطیر منطقه و بالا گرفتن تهدیدهای اسرائیل علیه ایران و چه بسا شروع شمارش معکوس برای یک ماجراجویی نظامی است.
دوم این که عمان همواره یک رابط کلیدی میان آمریکا و ایران بوده و در بزنگاههای حساس در رد و بدل کردن پیامهای مهم و تلاش برای کاهش تنش نقشآفرینی کرده است که در مواردی موفق بوده و در مواردی ناکام.
سوم این که سابقه نشان میدهد که سلطان عمان زیاد اهل تماس گرفتن نیست؛ مگر این که مساله مهمی در میان باشد. در همین یک سال اخیر از ژانویه تاکنون اگر تماسهای تلفنی در اعیاد با برخی رهبران دول عربی و اسلامی را مستثنی کنیم، کلا دو تماس تلفنی گرفته است؛ نخست با نخست وزیر کانادا در سپتامبر گذشته و البته آن هم گویا در پاسخ به تماس تلفنی ترودو در ژانویه بوده؛ و تماس دیگر هم امروز با رئیس جمهور ایران بوده است.
چهارم این که وزیر خارجه ایران دیروز در مسقط بود و اگر یک امر نسبتا مهم هم در میان بود باید دیروز با عراقچی طرح میشد. اکنون باید دید در این فاصله چه عامل و «امر خیلی مهمی» حادث شده است که سلطان عمان را بر آن داشته تا خود با پزشکیان تماس بگیرد و طرح موضوع کند.
مجموعه این عوامل، تماس را حائز اهمیتی ویژه میکند و حس کنجکاوی را برای رمزگشایی از آن بر میانگیزد.
متن خبر منتشر شده در سایت ریاست جمهوری ایران و خبرگزاری سلطنت عمان هم کلیاتی بیش نیست و بین سطور آن هم چیزی دندانگیر ندارد.
چند احتمال را میتوان درباره محتوای این تماس تلفنی مطرح کرد:
نخست این که پای یک ابتکار عمانی در لحظات آخر قبل از یک تنش جدی نظامی در منطقه برای آرامسازی اوضاع منطقه در میان است و پیشبرد آن مستلزم تماس و مداخله از خود سلطان هیثم بوده است. در این صورت عمان یا قبلا با آمریکا مذاکراتی داشته یا خواسته است که ابتدا واکنش ایران را بسنجد.
احتمال دوم این که خود پادشاه عمان نظر به حساسیت اوضاع و ارتباط نزدیک با آمریکا به یک جمعبندی درباره امکان خروج اوضاع منطقه از کنترل و وقوع یک جنگ رسیده و با توجه به دوستی دیرینه کشورش با ایران خواسته باشد، نگرانی جدی خود را در این موقعیت دشوار به اشتراک بگذارد.
اما احتمال سوم این که ایشان حامل یک پیام «جدی و مهم» از جانب آمریکا برای ایران بوده است. در این صورت چه پیامی؟ آن هم در لحظاتی قبل از اقدام احتمالی اسرائیل که مشخص نیست به کجا خواهد انجامید. آیا آمریکا پیام هشدار فرستاده است؟ که مثلا ایران پاسخی به اسرائیل ندهد؟
یا هشداری درباره تعرض به منافع و نیروهای آمریکا در منطقه؟ بعید است انتقال این دست پیامها در سطح سلطان عمان باشد.
یا مثلا پیام فرستاده باشد که ما اسرائیل را از هدف قرار دادن تاسیسات هستهای و نفتی منصرف کردیم و اگر زد شما هم بیخیال شوید تا اوضاع از کنترل خارج نشود؟
آیا آمریکا خواسته است که پیشنهادی «مهم» را برای کاهش تنش به واسطه سلطان عمان منتقل کند؟
در این صورت، این پیشنهاد چیست؟ وعده توافق آتش بس فراگیر در منطقه؟ در ازای چه چیز؟ اگر واکنش نشان ندهید چنین و چنان میکنیم؟
یا ممکن است پیشنهاد خودداری اسرائیل از پاسخ در مقابل دادن امتیازاتی مهم به آن به ویژه در جنوب لبنان مطرح باشد؟
هر چه فکر میکنم ظاهر امر نشان نمیدهد که طرف مقابل «فعلا» آماده توافق باشد و باطن امر را هم ما بیاطلاعیم.
اما میتوان تماس سلطان هیثم را صرف نظر از محتوا بخشی از دیپلماسی کلان آمریکا برای جلوگیری از خروج اوضاع از کنترل در آینده نزدیک دانست.
آنچه گفته شد صرفا گمانهزنی درباره یک تماس پرمعنا در موقعیتی پرخطر در سایه فقدان دادههاست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺حمله به منزل نتانیاهو توطئه بود؟
پس از حمله پهپادی به منزل نتانیاهو، برخی آن را توطئه خود اسرائیل برای توجیه حمله به اهدافی خاص در ایران و آماده کردن افکار عمومی و جهان برای این اقدام دانسته و بر این اساس تحلیل میکنند.
دلیلی را هم که در توجیه توطئه بودن حمله ذکر میکنند این است که حزبالله مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفته است. معمولا بیانیههای حزبالله به محض انجام عملیات منتشر نمیشود. اما بعید هم نیست که آن را به عهده نگیرد و چه بسا ابهام برای رساندن پیام مورد نظر ایران مطلوب دانسته شود.
به احتمال زیاد حمله پهپادی مانند حمله مشابه به مقر تیپ گولانی در جنوب حیفا کار حزبالله بوده است، اما این احتمال هم بعید نیست که حمله پهپادی از لبنان نبوده باشد. به عنوان مثال، قبلا بنا به اعلام ارتش اسرائیل، انصار الله يمن در 19 جولای حمله پهپادی به تلآویو انجام داد و پهپاد تا رسیدن به تلآویو از دید سامانه پدافندی اسرائیل پنهان ماند و با ساختمانی اصابت و موجب کشته شدن یک نفر شد.
در هر صورت، اکنون حزبالله دقیقا میداند که این حمله را انجام داده است یا خیر. اگر انجام نداده باشد، لابد از دیگر متحدان خود قضیه را جویا میشود و اگر در نهایت هیچ طرفی از «محور مقاومت» انجام نداده باشد، لاجرم زودتر و سریعتر همین «توطئه» درک شده و از این رو، جای هیچ درنگ و تاخیری نیست و باید سریع اعلام شود که حمله پهپادی به منزل نتانیاهو کار حزبالله یا متحدانش نبوده است.
اما موضع حزبالله و یا طرفهای دیگر روشن خواهد کرد که این حمله «توطئه» بوده است یا سخن گفتن از آن زاییده «توهم توطئه» است.
برآورد نگارنده این است که توطئهای در کار نبوده است.
نمیدانم که واقعا بعد از فجایع غزه دیگر اسرائیل برای اقدامات خود نیاز به چه توجیهی دارد و اساسا هم آیا افکار عمومی جهان از چنین اهمیت و جایگاهی در سیاست جنگی نتانیاهو برخوردار است که چنین توطئهای علیه «نماد قدرت و اقتدار» اسرائیل را به جان بخرد تا جهان را برای حملهای خاص آماده سازد؟ به ویژه که این حمله موجب گسترش رعب و نگرانی در جامعه اسرائیل میشود؛ به گونهای که در شبکه مجازی عبری برخی گفتهاند وقتی پهپادها به منزل نخستوزیر رسیده است، پس به منازل همه اسرائیلیها خواهد رسید.
یعنی اسرائیل بدون وارد آوردن چنین آسیبی حیثیتی به چهرهاش و تزریق احساس ناامنی عمیق در جامعه خود نمیتواند اقدام کند؟
با این حال اگر حزبالله یا طرفهای دیگر مسئولیت حمله را به عهده بگیرند یا تکذیب کنند که مساله دیگر حل است، اما اگر به عهده نگیرند و ابهام در پیش گرفته شود و تکذیب هم نشود، باز «توطئه» محلی از اعراب ندارد و اگر پای «توطئه» در میان بود که منطقا و عقلا سکوت جایز نبود.
اما تهدیدهای اسرائیل علیه ایران پس از حمله امروز، لزوما به معنای توطئه بودن حمله پهپادی نیست. نتانیاهو میخواهد از این حمله بهرهبرداری خاص خود را بکند و چه بسا هدف از اظهارنظرهای تند در ساعات اخیر، فشار بر آمریکا برای تغییر «اهداف تعیین شده» مورد توافق مشترک در چارچوب واکنش به حمله موشکی ایران باشد.
#صابر_گل_عنبری
@Thirdintifada
🔺تصویری سوررئال!
عکس بالا به ظاهر خندهدار است، اما تصویری سوررئال از یک ناهمترازی بیسابقه در جنگی نامتقارن در غزه است که در آن هیچ موازنه قوایی وجود ندارد و در عین حال نیز به بیضابطهترین جنگ (انسانی، حقوقی واخلاقی) تبدیل شده است.
یک طرف به پیشرفتهترین تکنولوژی جنگ مجهز است و طرف دیگر حتی کفش سالمی ندارد بپوشد.
در این تصویر نیروی حماس با کفشی پاره در حال بمبگذاری مسیر تانک فرمانده تیپ 401 زرهی ارتش اسرائیل است که به عنوان عالیترین فرمانده اسرائیلی در این جنگ کشته میشود.
منابعی اسرائیلی هم میگویند که قسام با عقبنشینی تاکتیکی از این محدوده موجب خوانشی نادرست در طرف مقابل شده و خود فرمانده تیپ تصمیم میگیرد برای برآورد وضعیت به آنجا برود، اما در کمین انفجاری گرفتار میشود.
جنگهای نامتقارن از ویتنام تا غزه و لبنان تابع منطق خاص خود است و بعضا اشتباها آن را با منطق جنگهای کلاسیک تحلیل میکنند. عکس آن هم نباید جنگهای متقارن را با عینک نامتعارف دید. مثلا هر گونه جنگی میان ایران و اسرائیل کلاسیک بوده و تابع منطق موازنه قواست و با جنگ غزه ولبنان تفاوت ماهوی دارد.
#صابر_گل_عنبری
@Thirdintifada