eitaa logo
خاطرات رزمندگان
146 دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
0 فایل
این کانال جهت درج خاطرات ورشادت ها وجانبازی های رزمندگان هشت سال دفاع مقدس ایجاد شده است
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اصغر ارباب
✅بسمه تعالی 🌺خاطرات رزمندگان دفاع مقدس 🌺رزمنده ارتش جناب سرهنگ عباسعلی محبی زاده از خاطرات دوران دفاع مقدس می گوید 🔴در منطقه دشت شیلر عراق در ارتفاعت لری دشت پنجوین عراق توپخانه ما مستقر بود در سال ۶۷ در یکی از شب ها دشمن بعثی عراق مبادرت به تیراندازی نموده ومحل استقرار وموضع ما را که یگان توپخانه ما در انجا مستقر بود در چند مرحله با گلوله های توپ وتانک مورد حمله قرار داد در ان زمان من به عنوان فرمانده اتشبار وقت بلافاصله به اطراف مواضع یگان برای بررسی وتهیه گزارش به محلی که گلوله های توپ وتانک دشمن اصابت کرده بود خارج شدم چون منطقه کوهستانی بود ودارای پستی بلندی بود وبه علت تاریکی شدید وظلماتی بود شب ونداشتن دید کافی داخل یک حفره روباه موضع یگان سقوط کردم و به طوری که با سر داخل ان افتادم وقسمت سر من در پایین حفره روباه قرار گرفت وچون کسی هم همراه من نبود ومتوجه من نشده بودند بعد از ده دقیقه تلاش ودست پا زدن به لطف خداوند توانستم خود را نجات دهم واز ان حفره روباه که داخل ان سقوط کرده بودم بیرون بیایم وخدارا شکر کردم که از یک خطر حتمی که می توانست به صدمات قابل جبران ناپذیری وارد شود جلوگیری شد واین هم یکی از خاطرات زمان جنگ بود که به رشته تحریر دراوردم 🔴این کانال جهت خاطرات رزمندگان هشت سال دفاع مقدس ارتش جمعوری اسلامی ایران ایجادشده است 🔰عزیزان رزمنده می توانند خاطرات خود را جهت درج در این کانال و انشاا.. انتشار کتاب خاطرات رزمنده گان برای ما ارسال نمایند ♦️لینک کانال خاطرات رزمندگان 👇👇 https://eitaa.com/ThoughofRazmandegan ♦️باتشکر برای دوستان ومخاطبین پیشکسوت خود ارسال فرمایید
✅بسمه تعالی 🌺خاطرات رزمندگان دفاع مقدس 🌺رزمنده ارتش جناب سروان اصغر ارباب از خاطرات خود می گوید 🔴درحدود ۵۰ کیلومتری شهر دهلران منطقه ای وجود داشت به نام فسیل که جاده دهلران به مهران نیز از انجا می گذشت وگردان ما هم در همین منطقه مستقر شده بود وگروهانهای گردان ما در امتداد مرز روبروی عراقی ها به صورت پایگاهی مستقر بودنند که هر گروهان حدود سه تا چهار پایگاه داشت وتمام این پایگاها را گروهان ارکان که در همین منطقه فسیل مستقر بود از نظر غذایی و جیره وسوخت وغیره تدارک می کرد که من در گروهان ارکان سرگروهبان وجانشین فرمانده گروهان که در ان زمان ستوان عباس خمر فرمانده گروهان ارکان بود بودم ودر ان زمان فرمانده گروهان به مرخصی رفته بود ومن جانشین گروهان ارکان بودم یک شب که ما در گروهان ارکان بودم حدود ساعت دو نصف شب گوشی سنگر من زنگ خورد واز اشپزخانه تماس گرفتند ودر پشت تلفن یک نفر با نارحتی وحجله گفت جناب سروان خبازخانه اتش گرفته است فاصله گروهان ارکان با اشپزخانه چند کلیومتری بود که من فوران به گروهبان نگهبان گفتم چند نفر از سربازن را اماده کند تا به کمک انها برویم وبه موتوری زنگ زدم گفتم سریعا یک بنز وتانکر اب اماده شود تا به انها کمک کنیم چند دقیقه ای طول کشید تا سربازان حاضر شدند ومن به اتفاق یک بنز ویک تانکر اب ویک تویوتا به اشپزخانه وخبازخانه رفتیم به انجا که رسیدیم دیدم چون خبازخانه با نفت کار می کرده وخاموش شده است ودوباره می خواستند روشن کنند خبازخانه اتش گرفته بود وچون مواد نفتی ولوله کشی بوده اتش گرفته است وچون انبار جیره غذایی گردان هم نزدیک خبازخانه بوده است اتش به انجا سرایت کرده است ودر حال سوختن می باشد که به وسیله تانکر اب وسربازان کمکی بعد از یک ساعت اتش را خاموش کردیم واز انجایکه نان یک گردان در انجا پخت می شد باید انجا را دوباره بازسازی می کردیم ودوباره انجا برای گروهانها نان می پختیم که بعد از کمی که تحمل کردیم تا محل اتش سوزی سرد شد دوباره وسایلی را که سوخته بود از منطقه خارج کردیم وسقف ان که با حلب وورق بود دوباره درست کردیم وفرهای خباز خانه ولوله های نفت را دوباره تعمیر کردیم وساعت ۶ صبح دوباره خباز خانه را اماده بکار کردیم وفرها را روشن کردیم وخبازها مشغول پختن نان شدند ودر این اتش سوزی تعدادی از کسیه های ارد وجیرهای غذایی اتش گرفته بود ولی خوشبختانه به سربازان هیچکدامشان اسیب و دچار سوختگی نشده بودنند ومن بعد از پایان خاموش کردن اتش وبازسازی منطقه گزارش ان را به گردان نوشته ومیزان خسارات وارده شده را به رکن دوم وچهارم گزارش نمودم ودر ان شب با پشتکار وتلاش سربازان گروهان ارکان توانستیم بموقع به کمک سربازان اشپزخانه وخبازخانه برویم وجلوی خسارت زیاد را بگیریم وخداوند را شکر کردیم که به هیچ یک از سربازان اسیب نرسیده است واین هم یکی از خاطرات تلاش وجدیدیت سر بازان در نصف شب بود که برای شما باز گو نمودم 🔴این کانال جهت خاطرات رزمندگان هشت سال دفاع مقدس ارتش جمعوری اسلامی ایران ایجادشده است 🔰عزیزان رزمنده می توانند خاطرات خود را جهت درج در این کانال و انشاا.. انتشار کتاب خاطرات رزمنده گان برای ما ارسال نمایند ♦️لینک کانال خاطرات رزمندگان 👇👇 https://eitaa.com/ThoughofRazmandegan ♦️باتشکر برای دوستان ومخاطبین پیشکسوت خود ارسال فرمایید
هدایت شده از اصغر ارباب
✅بسمه تعالی 🌺خاطرات رزمندگان دفاع مقدس 🌺خاطره ای از رزمنده ارتش اسلام سرهنگ محبی زاده جمعی توپخانه لشکر ۳۰ گرگان 🔴اماده باش ♦️سال هفتاده یک بود به تازه گی بعد از مدتها در مناطق عملیاتی جنوب یگان ما به منطقه سرزمینی گرگان برگشته بود وبیش از سه ما از ان نگذشته بود که زمزمه های این بود که امریکا متجاوز گر قصد جنگ افروزی توسط ایادی مزدورش را از طریق جزایر جنوب کشور را طرح ریزی کرده است ومی خواهد به جزایر جنوبی کشور حمله کند برابر همین خبر واطلاعات بدست اماده به یگان توپخانه ما از طریق لشکر اعلام اماده باش داده شده بود وباید سریعا جهت جلوگیری عملیات دشمن در جزیره مینو مستقر شویم خانواده های ما که بعد از مدتی طولانی در مناطق عملیاتی بودیم و دوری ما را تحمل کرده بودند وبه تازگی به خانه برگشته بودیم وتازه احساس ارامش وخوشحالی را از وجود سرپرست خانواده در کنار فرزندان را احساس کرده بودنند وهنوز ان احساس خوشحالی را در وجود خود وفرزندان حس می کردند با شنیدن خبر اماده باش ومستقر شدن دوباره در مناطق عملیاتی جنوب شوکه شده بودنند وچاره نبود که با این ماموریت کنار بیاند ماموریت به ما ابلاغ گردید وظرف ۴۸ ساعت باید به همراه تجهیزات ونفرات وتوپخانه سریعا در منطقه جنوب جزیره مینو مستقر می شدیم بعد از امادگی وبارگیری ادوات و وسایل جنگی به خانه رفتیم واز خانواده وفرزندان خدا حافظی کردم وخود را به پادگان رساندم وشبانه به دیگر افراد یگان به طرف منطقه عملیاتی حرکت کردیم از ان طرف خانمم که مدت هفت سال حضور من را در مناطق عملیاتی ودر زیر بمبارانها واتش توپخانه های دشمن ودر میان ابهای جنوب که امکان برگشت ان بسیار کم بود ویک تنه هم برای فرزندان پدری وهم مادری می کرد وسختهایان را فراموش نکرده بود وطمع شیرین خانواده در کنار هم بودن را تازه حساس کرده بود نند دوری از سرپرست خانوده وتحمل ان همه سختی ها برای فرزندان وهمسرم مشکل وطاقت فرسا بود همسرم می گفت همان شب که شما رفتید من تاصبح لباسهای شما را در بغل داشتم واز خودم دور نمی کردم وبه علت همین نگرانیها وفشار عصبی که به همسرم وارد شده بود و سه ماهه باردار هم بود صبح همان روز ان عزیز وگل نشگفته از میان مان رفت واین گوشه ای از حکایت ما رزمندگان ونظامیان بود انشالله خداوند عاقبت مان را ختم به خیر فرمایید وذخیره عمر وعاقبت به خیری ما قرار دهد 🔴این کانال جهت خاطرات رزمندگان هشت سال دفاع مقدس ارتش جمعوری اسلامی ایران ایجادشده است 🔰عزیزان رزمنده می توانند خاطرات خود را جهت درج در این کانال و انشاا.. انتشار کتاب خاطرات رزمنده گان برای ما ارسال نمایند ♦️لینک کانال خاطرات رزمندگان 👇👇 https://eitaa.com/ThoughofRazmandegan ♦️باتشکر برای دوستان ومخاطبین پیشکسوت خود ارسال فرمایید
بسمه تعالی خاطرات رزمندگان دفاع مقدس خاطره ای از رزمنده ارتش اسلام اصغر ارباب جمعی لشکر ۳۰ گرگان پرتاب نارنجک در سال ۶۴ بود مادر منطقه مریوان روبروی شهر پنجوین زیر تپه فجر مستقر بودیم من در ان زمان گرهباندوم بودم وفرمانده دسته بودم وربروی دشمن بعثی عراق در یک نقطعه بسیار حساس مستقر بودیم که اگر دشمن می خواست با نیروی زرهی حمله کند فقط از منطقه ما که متصل به دشت پنجوین بود می توانست نفوذ کند که من با حدود ۵۰ نفر از سربازان در انجا مستقر بودیم ویک استراق سمع هم در جلوی دسته مان بود که شبها در انجا تعداد نه نفر یک گروه را در انجا مستقر می کردیم که از طرف دشمن غافیلگیر نشویم تعدادی سرباز جدیدخدمت که تازه به گروهان داده بودند به دسته ما معلق شدند ومن باید این ها را اموزش می دادم تا امادگی لازم را در استفاده از جنگ افزارها پیدا می کردنند یک روز به این سربازها می خواستم اموزش پرتاب نارنجک دستی را اموزش بدهم چندین بار پرتاب را با سنگ تمرین کردنند و یک نفر یک نفر اینها را می فرستادم بالا ارتفاع تا از بالا به پایین نارنجک پرتاب کنند تا هم ترس انها ریخته شود هم مهارت لازم را در پرتاب نارنجک بدست اورند یک سرباز بنام پاشاهی از همان اول هم می گفت که من از پرتاب نار نجک می ترسم که من گفتم چیزی نیست وچند بار که برتاب کنی عادت می کنی خلاصه نوبت پرتاب به سرباز پاشایی رسید ومن کلیه سربازان را از منطقه دور کردم وبا خود سرباز پاشاهی رفتیم بالا ارتفاع وگفتم ضامن را بکش وتا سه بشمار سپس پرتاب کن سرباز پاشایی چون استرس گرفته بود وبه حالت دراز کش که بود به جایی که نارنج را به طرف پایین پرتاب کند به پشت سرخود پرتاب کرد از انجا که ما بالای ارتفاع بودیم و پشت سرمان هم پرت گاه بود واز قبل هم تدابیر امنیتی را پیشبینی کرده بودیم به خواست خدا هیچ اسیلی به سربازان دیگر نرسید واین هم یک خاطره از پرتاب نارنجک درحین اموزش به سرباز بود واز این موارد بسیار پیش می امد واگر خداوند تا نخواهد هیچ برگ درختی هم از درخت نخواهد افتاد 🔴این کانال جهت خاطرات رزمندگان هشت سال دفاع مقدس ارتش جمعوری اسلامی ایران ایجادشده است 🔰عزیزان رزمنده می توانند خاطرات خود را جهت درج در این کانال و انشاا.. انتشار کتاب خاطرات رزمنده گان برای ما ارسال نمایند ♦️لینک کانال خاطرات رزمندگان 👇👇 https://eitaa.com/ThoughofRazmandegan ♦️باتشکر برای دوستان ومخاطبین پیشکسوت خود ارسال فرمایید
هدایت شده از اصغر ارباب
🔴 خاطرات اموزشی ♦️قسمت اول با سلام اصغر ارباب دوره اول لشکر ۳۰ گرگان در سال ۶۱ به اتفاق چند تن از دوستان از گنبد جهت استخدام در ارتش به گرگان رفتیم ودر ان زمان مسئول ثبت نام فکر کنم ستوانیار پیری بود که دفتر استخدام هم داخل پارک شهر گرگان بود بعد از پذیرش ودادن مداراک وچند بار رفت وامد از گنبد به گرگان برای امتحان عقیدتی ومحاسبه وازمون استخدام وحفاظت وغیره اعلام شد که شما قبول شده اید ودر اسفندماه سال ۶۱ به ما لباس دادند وگفتند بعد از سیزده بدر سال ۶۲ جهت شروع اموزش خود را به پادگان گرگان معرفی کنید که تاریخ استخدام ما در فیش حقوقی وپرونده ارتش ۶۱/۱۲/۲۹ ثبت شده است عزیزان این خاطرات را تکمیل کنند وهرکس از خاطرات استخدام خود را بنوسید با تشکر 📚ادامه دارد
هدایت شده از اصغر ارباب
🔴خاطرات اموزشی ♦️قسمت دوم بعد از معرفی به پادگان گرگان کل دوره ۲۴۰ نفر بودیم که به دوگروهان تقسیم شدیم ودر دواسایشگاه شروع به اموزش کردن اسم دوره اموزش ما دوره شهید خمرپور بود که اموزش ما از ۱۴/۱/۶۲شروع شد ودر مرداد ما تمام شد و استوار صلواتی واستوار گروسی واستوار غیاثوند واستوار سارانی واستوار حبیب جهانتیغ که می گویند خدا بیامرز فوت کرده است وگروهبان وظیفه صحرا نورد مسئول اموزش وگروهانها بودنند که در اواخر اموزشی حدود ۱۲۰ نفر از عزیزان همدوره از ارتش اخراج شدند وباقی مانده را در جلوی ستاد جمع کروند ورسته های اموزشی را مشخص وتقسیم کردنند که ما رسته پیاده افتادیم یک هفته ای به ما مرخصی دادند 📚ادامه دارد
هدایت شده از اصغر ارباب
وگفتند خود را بعد از یک هفته معرفی کنید تا شما را به منطقه اعزام کنیم الان عزیزانی که ما باهم به منطقه اعزام شدیم فقط عباس قویدل یادم است وبعد از معرفی مارا به کرمانشاه اعزام کردنند واز انجا با یک ایفا ما را به منطقه سرپل ذهاب که لشکر در اجا بود برنند 🌺ادامه دارد 🔴عزیزان این خاطرات را تکمیل کنند
هدایت شده از اصغر ارباب
🔴خاطرات اموزشی ♦️قسمت سوم وگفتند خود را بعد از یک هفته معرفی کنید تا شما را به منطقه اعزام کنیم الان عزیزانی که ما باهم به منطقه اعزام شدیم فقط عباس قویدل وعلی رضا راهداری وقربان محمد قاسم یادم است وبعد از معرفی به گرگان مارا با اتوبوس لشکر به کرمانشاه اعزام کردنند واز انجا برابر هماهنگی که با لشکر شده بود با یک ایفا ما را به منطقه سرپل ذهاب که لشکر ۳۰ در اجا بود بردنند وفکر کنم شب اغاز جنگ که ۳۱ شهریور سال ۶۲ بود ما به منطقه رسیدیم که رزمندگان در ان منطقه با انواع سلاحها تیراندازی می کردند که برای ما وگروه ای که باهم به منطقه رفته بودیم تازگی داشت شب را در یکی از سنگرها خوابیدیم وصبح اول وقت ما را جهت تقسیم به یگانهایی که باید درانجا خدمت کنیم به ستاد لشکر بردنند که در ان زمان فرمانده لشکر ۳۰ سرهنگ کمانگیری بود که در همان نگاه اول که دیدمش یک انسان خاکی وخوش برخورد وبا وقار به نظر می امد بعد از کمی سخنرانی در منطقه برای ما ما را برابر نیاز یگانها تقسیم کردنند که من واقای علی رضا راهداری وقربان نحند قاسم به گردان ۱۹۲۱ قدس تقسیم شدیم که توسط نماینده ان یگان ما را به ان یگان که در منطقه دشت ذهاب مستقر بود برنند 🌺ادامه دارد 🔴عزیزان این خاطرات را تکمیل کنند
هدایت شده از اصغر ارباب
🔴شروع خاطرات منطقه جنگی ♦️قسمت چهارم ✅این قسمت معرفی به یگان خدمتی بعد از اینکه ما را توسط فرمانده لشکر سرهنگ کمانگری به گردان قدس ۱۹۲۱ بردنند در ان زمان فرمانده گردان در منطقه حضور نداشت واستوار قربانیا واستوار کوهکن در گردان بودنند وبعد از پذیرش در گردان ما را بین گروهانها تقسیم کردنند وبرابر تقسیم من را به گروهان سوم که گروهبان موسوی فرمانده گروهان بود اختصاص دادند واقای علی رضا راهداری در گروهان ارکان وقربان محمد قاسم در یک گروهان دیگر اختصاص دادند خودرا به گروهان سوم که در ان زمان سربازانی که ۱۸ ماه خدمت کرده بودنند را جهت اتمام خدمت از سراسر نیروی زمینی به گردانهای قدس واگذار می کردنند که ۶ ماه اخر خدمت را در گردان قدس به اتمام برسانند ودر ان زمان به علت کمبود نیروی کادر رسمی هر گروهان یک کادری داشت وبرای بقیه فرمانده دسته وغیره از گروهبانان وظیفه استفاده می کردنند وچون من دومین کادری گروهان بودم من را به عنوان جانشین گروهان معرفی کردنند که چند روز بعد گروهبان موسوی به مرخصی اعزام شد ومن را به عنوان جانشین گروهان گفتند در نبود فرمانده گروهان شما فرمانده گروهان باشید تا اقای موسوی از مرخصی برگردد وشما به مرخصی اعزام شوید اولین مسولیت وفرماندهی من از انجا شروع شد ✅ادامه دارد
🔴خاطرات منطقه ♦️قسمت پنجم ✅این قسمت ✔️شروع خدمت در منطقه جنگی سرپل ذهاب شهریور ماه سال ۱۳۶۲ بعد از اینکه فرمانده گروهان وقت به مرخصی اعزام شد من را به عنوان جانشین گروهان معرفی وشروع به خدمت کردم وبه علت کمبود نیرو کادری از درجه داران وظیفه برای فرمانده دسته وانباردار واسلحه دار ومنشی وغیره استفاده می کردیم وچون یگان ما در دامنه کوه مستقر بود ومنطقه هم طوری بود که عوارض طبیعی مثل درخت کم داشت وبه وسیله هواپیما دشمن سریعا دیده می شدیم وان ها هم نیز بمب باران می کردنند اولین کاری که هر گروهان انجام داده بود هر نفر برای خود یک حفره روباه(جان پناه) کنده بود که در هنگام حمله هوایی توسط هواپیماهای دشمن در انها قرار می گرفتند ولی چون حمله هوایی هرروز ادامه داشت مجبور بودیم در چند کلیومتر دورتر که ارتفاعات بلندتر وپوشیده از درخت بود ومعروف به منطقه بابا یادگار بود صبح ها بعداز نماز صبح وقبل از حمله هوایی به ان منطقه می رفتیم ودر انجا اموزشهای لازم را به سربازان می دادیم وهنگام غروب برمی گشتیم دارد
🌺 نبرد یک رزمنده با ثبت خاطرات او کامل می‌شود 📜امروز رسالت زینبی بر دوش کسانی است که دیدنی‌ها را دیدند و شنیدنی‌ها را شنیدند و نویسندگانی که وقایع بی‌بدیل جبهه‌ها را ثبت و ضبط می‌کنند. وقایعی که باید آن صحنه‌هایش ثبت و ضبط شوند تا به عمق حقیقت و سرّ آن پی برد. 🔴این کانال جهت خاطرات رزمندگان هشت سال دفاع مقدس ارتش جمعوری اسلامی ایران ایجادشده است 🔰عزیزان رزمنده می توانند خاطرات وعکسهای زمان جنگ خود را جهت درج در این کانال و انشاا.. انتشار کتاب خاطرات رزمنده گان برای ما ارسال نمایند 📜اگر هریک از عزیزان تنها یک خاطره بنوسید ما می توانیم چندین کتاب رابه چاپ برسانیم 📕همه زمینه ها برای چاپ کتاب وخاطرات فراهم شده است ♦️لینک کانال خاطرات رزمندگان در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/ThoughofRazmandegan ♦️باتشکر حاج اصغر ارباب ☎️تماس جهت اطلاعات بیشتر وارسال خاطرات ۰۹۱۱۳۷۲۱۹۲۱ 📣برای دوستان ومخاطبین پیشکسوت خود ارسال فرمایید