آفتابا؛ چه خبر؟!
این همه راه آمدهای که به این خاکِ غریبی برسی؟
ارغوانم را دیدی سرِ راه؟
مثل من پیر شدهست؟
چه به او گفتی؟
او با تو چه گفت؟
نه، چرا میپرسم..
ارغوان خاموش است؛
دیرگاهیست که او خاموش است.
آشنایانِ زبانش رفتهاند
ارغوان ویران است!
هردومان، ویرانیم.
-هوشنگ ابتهاج.
درود؛ این پیام، پیغامیست از سمتِ تـینـٰار.
شما این پیام رو فوروارد کنید تویِ چنلتون؛ لینکتون رو برایِ بنده ارسال کنید؛ من هم یک بیت شعر به صورتِ عکسِ بالا، به همراه یک عکسِ آبیرنگ بهتون تقدیم میکنم💙🧘🏻♀️
پاورقی: لطفا این پیغام رو تا زمانِ دریافتِ تقدیمی، از چنلتون حذف نکنید.
ظرفیت: محدود.
شانه هایت را دیر آوردی، سرم را باد برد؛
خشت خشت و آجر آجر، پیکرم را باد برد!
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد..
از غزلهایم فقط خاکستری مانده به جا؛
بیتهایِ روشن و شعلهورم را باد برد!
با همین نیمه، همین معمولیِ ساده بساز
دیر کردی نیمهی عاشقترم را باد برد!
بال کوبیدم قفس را بشکنم، عمرم گذشت
وا نشد، بدتر از آن بال و پرم را باد برد..
-حامد عسکری.
تـینـٰار.
شانه هایت را دیر آوردی، سرم را باد برد؛ خشت خشت و آجر آجر، پیکرم را باد برد! من بلوطی پیر بودم پای ی
حس کردم جایِ این شعر اینجا خالیه(: