‹ طلوع ›
حالا بهتر شد
اسپری رنگ نداشتم
به مامانم گفتم میشه تو راه که داریم
ميريم واسم بخری من اینو درستش
کنم ؟ گفت نه ! خطر داره تو نمیخاد
درستش کنی
بعدا یکی میاد درستش میکنه.
قانع نشدم
کلافه بودم
گفت میای بریم خرید ؟
گفتم شما برید من نمیام
تا از خونه رفت بیرون پریدم
دوتا اسپری سفارش دادم
ته کارتم ۱۰۰ بیشتر نبود
با کلی چک و چونه ۱۰ تومن تخفیف
گرفتم تا بتونم حسابش کنم . .
پ.ن:واقعا دغدغه داشته باشیم !
حس کنیم هیچکس غیر ما نیست
که اینکارو دست بگیره !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دهههشتادی . . (:
+ حس نمیکنی زیادی داری میری جلو؟
- آنقدربایدبدوییم
تاوقتیامامزمانعجآمد؛
سرمانرابالابگیریموبگوییم:
آقاجانبیشترازاینجاننداشتیم !
اصلامسئلهیحجابایننیستکهخانمها
بایدپوشیدهباشندیانبایدپوشیدهباشند . .
مسئلهحجاباینهکهآیااستفادهی
مردهاازخانمهارایگانباشدیارایگاننباشد؟!
#شهیدمطهری🌿
+ آخرین صفحات اسم کتاب ؟
- جلد اولش " چایت را من شیرین میکنم"
جلد دومش " مثل بیروت بود "
مذهبی و انقلابی بودن اینجوریه که
ممکنه عقایدتو قبول نداشته باشن
اما به اولین کسی که اعتماد میکنن تویی
چون مطمئنن آسیبی بهشون نمیزنی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر ندایی که بوی دوئیت میدهد
حیله دشمن است . . !
هنگامیکهشیپورجنگنواخته؛ میشودشناختمردازنامردآسانمیشود!
پسایشیپورچیبنواز!
-شهیدمصطفیچمران
اگر شهادت میخواهید رزمنده زمان خود باشید ،
شهادت را به اهل ِ درد میدهند ..
‹ طلوع ›
مادرِ آرمان تو معراج میگفت : آرمان یادته همیشه مداحی غریب گیر آوردنت رو گوش میکردی ؟ دیدی آخرش غریب
خیلی وقت پیشها لابلای صحبت
هایش از او پرسیدھ بودند
راستی
نمیترسی؟
شبی
نیمه شبی
لابلای اوضاع نامرتبی
کف خیابان ، لابلای تاب و تبی
میان لحظاتِ ملتهبی
به دست یک نانجیبِ ضاربی
به دست یک محاربی
به ضرب گلولهای
با دست های آلودهای
در پیچ و خم های یک جادهای
شهید شوی؟
و او
خنده کنان گفته بود
اهل شهادت و ترس؟
اهل شهادت اهل زیستن های شجاعانهاند
اهل نبرد های رو در روی مردانهاند ..!
یعنییکیپیدانمیشهمنوببرهمشهد ؟💔(:
جوریکهنیازمندخنکیِکاشیِحرمشم . .