#خاطره_ای_از_شهید🥀
بعد از دو هفته از #شهادتش، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم. در نیمههای شب ناگاه صدای #اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم. دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از #مناره_مسجد است یا نه! متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛ وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از #ساک کنار اتاق است. سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن #عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد... روی صفحه نوشته بود: « #اذان_به_وقت_حلب»
یک سالی از شهادت عباس میگذرد هنوز در خانه ما صدای اذان در سه نوبت به #افق_حلب پخش میشود یکبار دست بردم که حذفش کنم #دلم_نیامد با خود گفتم بگذار هر روز #ندای_الله_اکبر در خانه طنین انداز شود تا #مرهمی بر #دل باشد. "😭
#شهید_مدافع_حرم_عباس_دانشگر
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
بعد از دو هفته از شهادتش، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم. در نیمههای شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم. دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نه! متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛ وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساک کنار اتاق است. سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد... روی صفحه نوشته بود:«اذان به وقت حلب»
یک سالی از شهادت عباس میگذرد هنوز در خانه ما صدای اذان در سه نوبت به افق حلب پخش میشود یکبار دست بردم که حذفش کنم دلم نیامد با خود گفتم بگذار هر روز ندای الله اکبر در خانه طنین انداز شود تا مرهمی بر دل باشد. "😭
#شهید_مدافع_حرم_عباس_دانشگر
#حال_خوب
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99