#مادر_شوهرم بمن میگه #جادوگر 😡😭😒
کاری با شوهرم کردم عین دوران #نامزدی دورم میگرده🙈
خلاصه این کانال یه آتیش پاره ازت میسازه و تحویل شوهرت میده😝👇
https://eitaa.com/joinchat/1180172352C8b4e1422e6
منبع ترفند ها و سیاست های زنانه👇
https://eitaa.com/joinchat/1180172352C8b4e1422e6
ورود آقایان #ممنون ⛔️⛔️
#مادر_شوهرم بمن میگه #جادوگر 😡😭😒
کاری با شوهرم کردم عین دوران #نامزدی دورم میگرده🙈
خلاصه این کانال یه آتیش پاره ازت میسازه و تحویل شوهرت میده😝👇
https://eitaa.com/joinchat/1180172352C8b4e1422e6
منبع ترفند ها و سیاست های زنانه👇
https://eitaa.com/joinchat/1180172352C8b4e1422e6
ورود آقایان #ممنون ⛔️⛔️
#مادر_شوهرم بمن میگه #جادوگر 😡😭😒
کاری با شوهرم کردم عین دوران #نامزدی دورم میگرده🙈
خلاصه این کانال یه آتیش پاره ازت میسازه و تحویل شوهرت میده😝👇
https://eitaa.com/joinchat/1180172352C8b4e1422e6
منبع ترفند ها و سیاست های زنانه👇
https://eitaa.com/joinchat/1180172352C8b4e1422e6
ورود آقایان #ممنون ⛔️⛔️
تازه #عقد کرده بودم که گفتند #مادر_شوهرم افتاده و پاش شکسته...شوهرم گفت باید بیای خونه ما و به مادرم کمک کنی...اکثرا میرفت ماموریت کاری...من و مادرشوهرم تنها بودیم...اونروزم برای مأموریت رفته بود شمال ...از مادرشوهرم اجازه گرفتم به مادرم سربزنم...یادم اومد گوشیمو با خودم نیاوردم و فورا برگشتم ..کلید انداختم ودرُ باز کردم...ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
.
بدون اجازه #مادر_شوهرم باهم #عقد کردیم،وقتی رسیدیم خونه،شوهرم گفت تو ماشین بشین پیاده نشو تا خودم بگم..دیدم طول کشید کنجکاو شدم رفتم تو خونه،پشت در چیزی از زبون مادرشوهرم شنیدم که #وحشت_زده....👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
تازه #عقد کرده بودم که گفتند #مادر_شوهرم افتاده و پاش شکسته...شوهرم گفت باید بیای خونه ما و به مادرم کمک کنی...اکثرا میرفت ماموریت کاری...من و مادرشوهرم تنها بودیم...اونروزم برای مأموریت رفته بود شمال ...از مادرشوهرم اجازه گرفتم به مادرم سربزنم...یادم اومد گوشیمو با خودم نیاوردم و فورا برگشتم ..کلید انداختم ودرُ باز کردم...ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
تازه #عقد کرده بودم که گفتند #مادر_شوهرم افتاده و پاش شکسته...شوهرم گفت باید بیای خونه ما و به مادرم کمک کنی...اکثرا میرفت ماموریت کاری...من و مادرشوهرم تنها بودیم...اونروزم برای مأموریت رفته بود شمال ...از مادرشوهرم اجازه گرفتم به مادرم سربزنم...یادم اومد گوشیمو با خودم نیاوردم و فورا برگشتم ..کلید انداختم ودرُ باز کردم...ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم👇
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d