سلام و رحمت به هر حال با همه فراز و نشیب ها آقای دکتر پزشکیان به عنوان ریاست جمهور اسلامی ایران منتخب ملت ایران شدند و از لحظه تنفیذ آقا بر رای مردم ایشون رئیس جمهور همه ما محسوب میشن سه راه پیش ماست یا در فضای احساسی خودمون باقی بمونیم و به تهدید هایی که میتونه با کمک ما به فرصت تبدیل بشه بی توجهه باشیم و به اپوزیسيون بدون راه حل تبدیل بشیم و در نهایت آسیبش به نظام برسه یا به ماله کش و ماسمال کردن عملکرد دولت مشغول باشیم یا به منتقدین با راه حل تبدیل بشیم و با تمسک به عارف مجاهد ما حاج قاسم عزیز تشویق کنندگان به موقع عملکرد مجموعه دولت باشیم مانند ماجرای تقدیر حاج قاسم از موضع گیری روحانی برای بستن تنگه هرمز شخصیت آقای پزشکیان از ابتدای مسئولیت های کلان نشون داده اگر اطرافیانشون هدایت درستی صورت بدن ایشون توان مقابله ندارند و به راحتی جذب صورت میگیره اما اگر حزب الهی ها ایشون رو طرد کردند با این اطرافیان و نفوذ احتمالی مطمئن باشید ظرفیت ایستادن جلوی رهبری هم دارند وقتی روی شخصیت آقای کروبی مطالعه میکردم متوجه شدم شباهت هایی با آقای پزشکیان دارند در جریان انتخابات سال ۸۸ و در حساس ترین زمان که هنوز ایشون درگیر ماجرای فتنه نشده بودند حزب الهی ها ایشون رو رقیب آرای باطله و جریان مقابل ازش به عنوان شیخ اصلاحات نام می‌بردند یکی از هزاران دلایلی که ایشون هم چپ کردند این میدونم در نتیجه باید برای آقای پزشکیان تصمیم سازی کرد و عملکرد های متناسب با انقلاب ایشون رو برجسته کرد و اتفاقا تشویقشون کرد تا در بغل جریان های خطرناک نیوفتند دقیقا مثل موضعی که در مقابل رژیم صهیونیستی گرفتند و پیامی که در پشتیبانی از جبهه مقاومت دادند البته این به معنای تحمل وضع نامطلوب نیست و در جای خودش حتما باید مطالبه گر اقدامات و وعده های ایشون باشیم اما این روند تشویق و پشتیبانی از موضع درست چندتا نکته مهم و اساسی داره که یکی از اساسی ترین ها اینه که در کنار همه احتیاط های دیگه ایشون رو در این خط نگه میداره و اجازه تصمیم سازی و نظرسازی ضد نظام رو به سو استفاده کنندگان احتمالی نمیده بحث در این مورد ممکنه ساعت ها طول بکشه امیدوارم که روز های خوبی در آینده ایران اسلامی باشه و تسریع در ظهور اتفاق بیوفته #فاتح @Twiitaa

آزادگان عالم در خیمه حسین اند. دهه اول محرم الحرام سخنران:حجت‌الاسلام علی مقدم مداح:حاج محمد جواد بابایی زمان : به مدت ۱۰ شب شروع مراسم از ساعت ۲۱:۳۰ مکان:خیابان ولیعصر،جنب کوچه اداره گاز،مسجد و حسینیه شهداء هیئت محبین ولایت شهرستان ماسال @hmv_ir

روضه خونگی ، نارمک تهران .... #مُحرّم #امیر @Twiitaa

سلام روحانی مراسم امشب ما گفت که جغد چون حادثه کربلا رو دید به خدا گفت اگه میشه من روزا نیام بیرون شب بیام که دیگه آدمارو نبینم😐 کاش سخنرانان مراسمات بدونند که با فرض صحت گزاره هایی که بیان میکنند توجه کنند که چیو تو چه جمعی باید بگن #حشمت سلام بی تفاوت نباشید شده تو یه تیکه کاغذ بهش تذکر بدید که متوجه بشه مردمی که پای منبرش نشستن سواد دارن. دیگه قدیم نیست هرچیزیو بگن #میم_قاف @Twiitaa

با پای پر ورمم دردسر حرمم دیگه حالا خیلی شبیه مادرمم💔 #محمود_کریمی🎙 #شب_سوم #محرم💔 ‌ #بینام @Twiitaa

رقیه نازلی صورتین قویما دیواره رقیه جان اتمه منی آه و آواره #سید_جواد_ذاکر🎙 #شب_سوم #محرم💔 ‌#بینام @Twiitaa

درده دوا رقیه مشکل گشا رقیه روحه صفا رقیه شیرین لقا رقیه #علیرضا_اسفندیاری🎙 #ترکی🔊 #شب_سوم #محرم💔 ‌ #بینام @Twiitaa

یه سر بزن به دخترت سرگذشت مادرت شده تکرار غروب روز عاشورا شدم بیدار #محمدحسین_حدادیان🎙 #شب_سوم #محرم💔 ‌ #بینام @Twiitaa

وقتی که تو نیستی با اشکام حرف میزنم با زخم دستامو زخم پام حرف میزنم #مهدی_رسولی🎙 #شب_سوم #محرم💔 ‌ #بینام @Twiitaa

چشم زخم! خیلی مهمه که مردم بدونن چشم زخم واقعا وجود داره و جدی بگیرنش! #استاد_رائفی_پور #بینام @Twiitaa

هزینه راهنمایی رانندگی چقدر شده؟؟ جای خوب با هزینه کم میشناسید؟ #بینام @Twiitaa

بالٰانشین. بالاٰ نشین بود؛ با خار و خاک و خاشاک غریبه. از دنیا سه بهارش را دیده و اغراق نبود اگر میگفتند از آن سه بهار، دو نوبتش را بر دوشِ عباٰس «ع» گذرانده. سرِ تاب دادنش در آغوشِ سجاد «ع» یا شانه زدنِ زلفش به دستِ علی اکبر «ع» رقابتی برادرانه بود. آخر هم حسین «ع» سر میرسید و همانطور که میگفت: «نازِ دختر کشیدن را فقط پدرش میداند..» روی کنده زانو مینشست، دو دست را چون دو درخت، چون دو سپر، چون دو مَلَکِ نگهبان دورِ جثه‌ی دردانه میگرفت و باغِ کوچکِ یاس را در آغوش میکشید. بالا نشین بود؛ با خار و خاک و خاشاک غریبه. دست به دست، از سینه‌ی زینب «س» جدا میشد و به دامن رباب میرسید. بندهای نعلین چرمیِ کوچکش را به نوبت سکینه «س» و لیلا دورِ پاهایش کیپ میکردند و میگفتند:« در حیاط میدوی احتیاط کن…» بالا نشین بود؛ با خار و خاک و خاشاک غریبه! تا آنکه فصلِ آشنایی رسید؛ ماه بر بالای دیوار نشست و بلبل خرما شهادتین خواند. نعلین‌هایش چند منزل آن سو‌تر از خرابه گم شد و آتش زلفِ معطر به دستهای علی اکبر «ع» را چید. طبقی آوردند، پوشیده با حریر و ابریشم که از آن بوی خاکستر و شوریِ خون به مشام میزد. سرخ بود اما سرخی از آنِ ابریشم نبود. دست بُرد و پرده‌‌ی افتاده بر طبق را کنار زد. دست برد و حسین «ع» را مرتب کرد، دست برد و شکستگی را بند زد، دست برد و شنِ بیابان را از دندان و دهان پاک کرد، دست برد و با خار و خاک و خاشاک آشنا شد. دست برد و نازِ پدر را خرید، دست برد و دو دست را چون دو ساقه‌ی نحیف، چون دو مَلِکِ نگهبانِ کوچک دورِ باقی مانده‌‌ی پدر کشید، دست برد و سَرِ حق را به سینه‌ی ترسیده‌اش چسباند، دست برد و با خاک عجین شد، دست برد و در میانِ خاک تپید. دست برد و از خاک پرید.. بالا نشین بود بلاخره.. ✍ #میم_سادات_هاشمی @Twiitaa