هدایت شده از آستان قدس رضوی و حرم مطهر
| توییتا |
#ذکر_روز 🗓 یکشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۳ (۱۸ رجب) 📿 صد مرتبه «یا ذَالْجَلالِ وَالْاِکْرام» @aqr_ir
وقتی تصمیم میگیری به ازدواج فکر نکنی و اولویت های بعدیت باشه وبه اولویت های دیگه برسی
خبر ازدواج دوستات رو میشنوی
تو جمع دوستان و فامیل میری حرف از ازدواجه
تو گروه ها و کانال های مذهبی میری حرف از ازدواجه
احادیث اهل بیت (سلام الله علیها) به چشمت میخوره حدیث از ازدواج و مربوط به ازدواج و همسرداری و این موارد رو میبینی
میری آیه قرآن بخونی یهو آیه های مربوط به ازدواج برات باز میشه
میری دوره علمی شرکت میکنی میبینی استاد داره توصیه های مربوط به ازدواج هم در کنار صحبت هاش مطرح میکنه
میری عکس های گذشته راهیان رو نگاه میکنی یهو اولین عکسی که میبینی عکس شهید علی حاتمی هست 😁
و...
خدایا حکمتت رو شکر🤲
#بینام
@Twiitaa
| توییتا |
﴾﷽﴿ السّلامُ عَلَیکَ یا عَلیِّبنِموسَیالرِّضَاالْمُرتَضی 💠 اردوی مشهد مقدس هیئت دانشجویی تا آسم
.:اطلاعیه📣:.
آخرین مهلت ثبت نام اردوی مشهد تا ۳بهمن ماه می باشد.
11.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حمایت شجاعانه ملیحه محمدی از مردم غزه در آنتن بیبیسی!
🔹ملیحه محمدی، تحلیلگر سیاسی:
🔺هفده سال است که مردم غزه زندانی هستند و وقتی کشورشان اشغال شده طبق قوانین بین الملل میتوانند از خاک خود دفاع کنند.
🔺آمریکا پدرخوانده لیبرالیسم در جهان و اسرائیل فرزندخواندهاش هر دو دست به جنایات زدهاند.
@Twiitaa
هدایت شده از وحید یامین پور
مسئولین جمهوری اسلامی هنوز هم شهید میشوند؛ نه فقط سردارها و سربازهایش... جمهوری اسلامی همهجایش خط مقدم است. بدترین و کثیفترین موجودات عالم از ما متنفرند؛ از صهیونیستها تا منافقین تا فحشاطلبان... هروقت اسلحه داشتند با تیر، اگر تیرشان نرسید، با توییتر.
➕️ @Yaminpour
●|لوکیشن زندگی|●
گاهی حواست به خودت نیست اما خدا خوب حواسش جمع توست.
در حال و هوای امتحانات بودم، مدام با او به کتابخانه میرفتم، رفیقم را میگویم، همان رفیق همیشگی!
امتحانات که به پایان رسید بازهم طبق قرار همیشگی به کتابخانه میرفتیم اما نه برای خواندن کتابهای درسی بلکه برای مطالعه کتابهای معرفتی.
یک روز درحال گزینش کتاب مورد علاقهام بودم، ناگهان دستم بر روی کتابی ماند که برایم مانند همیشه آشنا بود، بارها عکس او را در فضایمجازی دیده بودم اما تابحال آن را نخوانده بودم حتی علاقهای هم برای خواندن آن کتاب نداشتم، کتاب را برداشتم و نامش را زیر لب زمزمه کردم:
"سلام بر ابراهیم"
با خود گفتم بخوانم ببینم چه کرد که همه را مجذوب خود کرده است؟
هنگام رسیدن به منزل فراموش کردم کتاب گرفتهام. نیمه شب در حال مرور اتفاقات روز بودم یاد کتابی که از کتابخانه گرفتم افتادم،
هر روز یک کتاب به مدرسه میبردم که هنگام زنگ تفریح از فرصت استفاده کنم وَ چند خطی از کتاب را بخوانم. کتاب را همان شب داخل کیفم انداختم صبح که رفتم شروع کردم به خواندن، احساس خیلی خوبی داشتم خودم هم نمیدانستم چرا، متعجب بودم!
من که علاقهای برای خواندن آن نداشتم تمام روز را مشغول مطالعه شده بودم و دلم نمیخواست به این زودی ها تمامش کنم، با خواندن هر خط میفهمیدم که تمام عمر را صرف کارهای بیهوده کردهام.
بگذارید یک خاطره که در آن دوران برایم اتفاق افتاد تعریف کنم:
زنگ آخر مدرسه بود روی نیمکت مشغول خواندن و منتظر شنیدن صدای زنگ بودم به اواخر کتاب نزدیک شده بودم
زنگ را زدند از سر کلاس تا خود خانه سرم در کتاب بود؛ هنگام خارج شدن از مدرسه قدم به قدم جلو میرفتم که ناگهان...وااای سرم...
سرم با شدت به میلهی، وسطِ حیاطِ مدرسه خورد.
سرم را بالا اوردم فهمیدم دور و بَرَم چه خبر است!
به سمت خانه رفتم، کتاب به پایان رسید، زندگی پیشین من هم به پایان رسید.
بعد از آن دوره جدیدی آغاز شد که فقط اتفاقات خوب برایم رقم میخورد حتی سال بعدش به راهیان نور دعوت شدم جایی که یک درصد هم فکر رفتن به آنجا را نمیکردم...
ابراهیمِ هادی، تو برایم مانند یک نقشه بودی که کل جادهی عمر را اشتباه رفتم، سرزده از راه رسیدی و راه درست را نشانم دادی،
آری! تو همان لوکیشنی هستی که هرکس باید در مسیر زندگی تو را همراه داشته باشد. "لوکیشن زندگی"
✍🏼 #هادینژاد
#راهیان_نور
@Twiitaa