قسمت#هفتاد_و_سه 📝 درست جلوی چشم مأموران نیروی انتظامی. آن‌قدر با لگد زدند که تمام شیشه‌های ماشین خرد شد. سقف ماشین آمد پایین. زهرا از ترس رفت زیر صندلی. وحشت افتاده بود به جانش. محمدحسین فقط تماشا می‌کرد. از دو طرف گمب گمب لگد می‌زدند به درها. می‌خواستند ماشین را چپ کنند. چند نفر داد می‌زدند:" فرا کنید!" راه فرار نداشتيم. ماشین را دوره کرده بودند. چند نفر به دادمان رسیدند. توی آن شلوغی راه باز کردند تا توانستيم ماشین را از جمعیت خارج کنیم. میخواستم سلاحی برای دفاع داشته باشم. سه تا مقنعه روی هم پوشیدم. یک روسری هم روی آن‌ها زیر چانه‌ام گره زدم. محمدحسین رفته بود آموزش دفاع شخصی در شهرک شهید محلاتی. در اتفاقات کوه دانشگاه دیده بودم که فتنه‌گران نیروهای قوی تربیت کردند.               🌷 ✨✨✨✨✨✨✨✨🌷               📝 محمدحسین رفته بود آموزش دفاع شخصی در شهرک شهید محلاتی. در اتفاقات کوه دانشگاه دیده بودم که فتنه‌گران نیروهای قوی تربیت کردند. همین‌طور توی ذهنم بود که وقتی محمدحسین از آب و گل بیرون آمد، بفرستمش دفاع شخصی یاد بگیرد. به محمدحسین گفتم:" دفاع شخصی برای تو یک چیز واجب و ضروریه. باید خودتو ورزیده کنی!" می‌رفت آموزش می‌دید. بعد می‌خواست همهٔ فنون را با زهرا تمرین کند. جیغ می‌زدم:" ولش کن؛ دستش ظریفه می‌شکنه! " در استفاده از نانچیکو هم مهارت داشت. خیلی از حرکات را بلد بود. گاهی توی خانه به من آموزش می‌داد. کونته ای را گرفت طرفم. خندید و گفت:" مامان نزنی خودمو شل و پل کنی!"           .                         🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ادامهٔ زندگینامه ... 📡 وصیت ستارگان⇩

روزمون رو زیبا کنیم❤️ با سلام کردن به امام حسین علیه السلام💚

🍃﷽🍃 🕊🌹 بســم رب شـ❀ـهـــدا و صدیقین 🌹🕊 🍃بیاد فرمانده تخریب لشگر 25 کربلا شهید والامقام پرویز ( کمیل) ایمانی شیرکلایی🌷 🌷شهید ایمانی: خداوندا! بنده ضعیف تو کمیل ( و کان النسان ضعیفاً ) وصیت خویش را که ره آورد حیاتش می باشد با نظارت رب الارباب عرضه می دارد ✍خداوندا به همه ملت ما صبر در برابر مشکلات عنایت فرما و همه ما را قرین و مجری احکام الهی در جهت پیشرفت جامعه گردان. خداوندا! آتش را در برابر ابراهیم گلستان کردی گلستان این آتش برافروخته از طرف دشمن را به عاشقانت کرامت کن. 🌹 اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک🌹 ✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨