eitaa logo
وصیت ستارگان 🌷💫
4.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
5 فایل
بسم رب الشهداء 🌷شهدا امام زادگان عشقند که مزارشان زيارتگاه اهل یقین است. آنها همچون ستارگانی هستند که می‌توان با آنها راه را پیدا کرد🇮🇷 🌹وصیت وزندگینامه شهیدان 🌹مفاهیم انقلابي،بصیرتی ارتباط با اعضا☆☆☆ @yazaynab72
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش....🥺✨💚💚✨ کاش سرانجام ما هم نه به مرگ، بلکه به شهادت و پرواز به سوی محبوب ختم شود...🤲🥺 🦜 🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰 💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫 https://eitaa.com/V_setaregan ✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆✨
「💚💚🌿」🌸 ✨🍃 - شہید‌ عَلے‌شـٰاه‌آبـٰادۍ🤍🕊 عکس‌مربوط‌است‌بہ۲۱دی‌ماه‌سال۶۵، سومین‌روزعملیات‌کربلاۍپنج‌درشلمچہ است؛وقتے‌كِ‌گروهےازنیروهاۍ‌ایرانےدر محاصره‌نیروهاۍعراقےگیرافتاده‌بودند.توۍ یکے‌ازسنگرها،عَبـٰاس‌حصیبے(شہیدسمت چپ‌درعکس)وعَلےشـٰاه‌آبادی(شہیدسمت راست‌‌كِ‌یکے‌ازسمینوف‌چےهاۍ‌دستہ‌ادوات بوده)،کنارهم‌نشستہ‌بودندكِ‌تیرسمینوف‌ عراقی‌مےخوردبہ‌سرشہیدحصیبےوردمے کندومےخوردبہ‌سردومےسرشہیدحصیبے راباندپیچےکرده‌بودند..عکس‌راهم‌رضا احمدی‌بادوربین‌شہید‌عَلےشـٰاه‌آبادی‌ گرفتہ‌است… شادی روح بزرگ شهدا صلوات ❬اللّٰھم‌صَلِّ‌عَلۍمُحَمـَّدوآلِ‌مُحَمـَّد!❭💚💚✨ 🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰 💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫 https://eitaa.com/V_setaregan ✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اولیـــن‌مــرحلـــهٔ‌شهــادت اطلاعـت‌ازولـایـت‌فقــیـه‌اســت.. 🌷 🇮🇷
قسمتی از وصیت شهید مصطفی صدرزاده✨💚💚✨ 🔰خدایا از تو ممنونم بی اندازه که در دل ما محبت سید علی خامنه ای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزیدیان دوران را بشناسیم وجلوی آنها سر خم نکنیم🌸 شهید مدافع حرم 🌷 کانال شهدایی 🌷
بابای ما شهید شد🥺✨💚💚✨ 🔰من مدام گوشم به رادیو بود که اخبار جبهه را پخش می‌کرد. تا این‌که تلفن همسایه‌ی بالایی زنگ زد. یقین داشتم با من کار دارند. بلند شدم دویدم رفتم بالا و مطمئن و ترسان گفتم «مرا می‌خواهند.»🦜🇮🇷 صاحبخانه‌مان داشت با خانم حاج همت (ژیلا خانم) حرف می‌زد و تعجب کرد که چطور شده دویده‌ا‌م بالا. همان جا حدس زدم دارند از شهید شدن حمید حرف می‌زنند نمی‌گذارند من بو ببرم. آمدم پایین و شروع کردم به جمع کردن اثاثیه‌‌ی خانه. آمدند پایین گفتند «چی کار می‌کنی، فاطمه؟»🇮🇷 گفتم «امروز بابای ما شهید می‌شود. داریم اثاث‌مان را جمع می‌کنیم برویم.» نگذاشتند. آمدند آرامم کردند. همسر شهید اسدی و یک خواهر دیگر آمدند دیدنم و اول گفتند مهدی زخمی شده و بعد که مقدمه‌ها را چیدند گفتند شهید شده و من خیلی رک گفتم «نه. آقا مهدی شهید نشده. حمید من شهیده شده. من خودم می‌دانم.»🌷🕊 حالا احسان هم شیرینکاری‌اش گل کرده بود. تا آمدم آلبوم عکس حمید را بگذارم توی چمدان بنا را گذاشت به گریه و گفت «این بابای من‌ست. این آلبوم مال من‌ست. باید بدهیدش به من. مال خودم‌ست.» انگار به بچه هم الهام شده بود و این بیشتر دلم را می‌سوزاند.🥺 بر گرفته از🔰 به مجنون گفتم زنده بمان- حمید باکری،🌷 🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰 💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫 https://eitaa.com/V_setaregan ✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆✨
🍃🌼دعای فرج🌼✨💚💚✨ 🍃🌸إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ، وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ، وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ، وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ، وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى، وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً، كَلَمْحِ الْبَصَرِ، أَوْ هُوَ أَقْرَبُ، يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ، يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ، اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ، وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ، يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ🌸🍃 🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🍃🇮🇷
🕊 💫بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْن(ع) اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم💚💚 🇮🇷یادشان_باصلوات🇮🇷 الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ✨
✨💚💚✨ صدای عاشقان تو ز هر طرف رسد به گوش بیا ستاره سحر قدم به چشم من گذار 🤲 💫 ❤️🇮🇷
24.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨❤️ شغل پایدار، برای کارگر ایرانی 🇮🇷💫🇮🇷💫🇮🇷💫🇮🇷💫🇮🇷 🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰 💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫 https://eitaa.com/V_setaregan ✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆✨
وصیت ستارگان 🌷💫
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربا
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️ (قسمت چهل و دوم) ادامه... مهران که خودش هم🌷... دلش هوای کرده بود، گفت: "آره بذار تلویزیون رو روشن کنم،حد اقل یه گوش کنیم. " 🏴 کنترل را برداشت و تلویزیون کوچک اتاقشان را روشن کرد. حاج آقا مؤمنی سخنرانی می کرد. الله بغض کرده بود و به صفحه تلویزیون خیره شده بود.📺 حاج آقا هنوز روضه نخوانده روح الله ترکید. نشسته بود پای تلویزیون و می ریخت.💦 مهران کمی عقب تر از او نشسته بود. کمی خجالت می کشید که بخواهد پیش او کند. اما روح الله جوری گریه می کرد که انگار کسی در اتاق نیست. گریه هایش بیشتر و بیشتر شد.🥺 که شروع کرد به روضه خواندن، صدای هقش اتاق را برداشت. بلند بلند گریه می کرد. اواسط روضه بلند شد و شروع کرد به .🏴 محکم سینه می زد و گریه می کرد. مهران از دگرگونی حال او اشک می ریخت.💦 روح الله همچنان به می زد و گریه می کرد که در اتاقشان را زدند. 🥺 در را باز کرد. دوستانشان از اتاق بغل صدای گریه او را شنیده و شده بودند. "چیزی نیست. داره برای (ع) عزاداری می کنه.▪️ "روضه که تمام شد، رمق روی زمین نشسته بود. کمی طول کشید که حالش جا بیاید. ظهر بود که از مقر صدای شان کردند و کارهای آن روز را گفتند.🇮🇷 هرکدام مشغول کارشان بودند. مهران را برداشت و رفت پیش روح الله. هنوز جعبه را زمین نگذاشته بود که نگاهش به او افتاد.🦶 مهران با چشمانی که از تعجب باز مانده بود، به او نگاه می کرد پوتین نپوشیدی تو؟ زمین پر از خاک و . پات زخمی میشه. "😳 روح الله سرش را هم بلند نکرد. با صدای گرفته اش گفت:" ، بذار زخمی بشه. من نمی تونم کفش پام کنم. " 🥺 مهران سکوت کرد و چیزی نگفت. به نظرش روح الله هیچ یک از . برای همین خیلی دوستش داشت. ❤️ 🟩⬛️🟩⬛️🟩⬛️🟩⬛️🟩 ده روزی بود که در اردوگاه بودند. روز دهم، روح الله تماس گرفت و گفت که مرخصی بگیرد و بیاید تا برای به مناسبت شب ، چلگی ببرند.🌸 خیلی نمی دانست یعنی چه. دو روز زودتر از بقیه گرفت و به تهران برگشت. مستقیم رفت پیش زینب. 🌺 چون بود، زینب خیلی انتظار نداشت برایش چیزی بیاورند. همین که روح الله آمده بود، خوشحال بود.☺️ اما که می دانست جریان از چه قرار است، زنگ زد و خانواده روح الله را برای شام دعوت کرد. 📞 عصر بود که به همراه همسرش و علی آمدند. وقتی رسیدند، به زنگ زد و گفت:"بیا پایین کمک کن بار داریم، همه رو نمی تونیم . "🇮🇷 روح الله گوشی را... 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫 ادامه دارد...🇮🇷 🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰 💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫 https://eitaa.com/V_setaregan ✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆✨