♻ داستان #غدیر به زبانی ساده / نوشته ی علی اصغر رضوانی
🌷 پيامبر با خانه خدا وداع ميكند
سال دهم هجرت است و #موسم_حج . بيابان حجاز شاهد جمعيت انبوهي است كه همه، با يك شعار به سوي يك هدف گام بر ميدارند.
امسال، منظرهي حج، شور و هيجان ديگري دارد و مسلمانان با اشتياق و شتاب، منزلهاي بين راه را، پشتسر ميگذارند و خود را به مكه ميرسانند.
طنين پر تپش لبيك لبيك، از بيابان مكه به گوش ميرسد، قافلهها يكي پس از ديگري به شهر نزديك ميشوند و حاجيان با لباس #احرام ، يكرنگ ، يكنواخت ، غبارآلود و اشكريزان، خود را به حرم امن پروردگار ميرسانند و به گرد خانهاي كه به دست قهرمان توحيد، ابراهيم خليل بنا شده است طواف ميكنند.
✅ فريد وجدي، حاجيان سال دهم هجرت را #نود_هزار مينويسد [1]
✅ ولي تا #صد_و_بیست_و_چهار هم گفته شده است [2].
پيامبر اسلام نگاه ميكند ، مسجدالحرام از اجتماع مسلمانان موج ميزند و همه به حكم «انما المؤمنون اخوة» برادروار و فرشته صفت مشغول نيايشند.
پيامبر خوشحال است كه توانسته چنين قدم بزرگي بردارد و به بهترين وجه رسالت خود را بگزارد.
ولي هالهيي از #غم و #اضطراب، گاه و بيگاه چهرهي پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله را فرا ميگيرد و شادي را در كامش ناگوار ميسازد.
او ميترسد پس از مرگ، اين اجتماع از هم بگسلد و روح برادري و وحدت از ميانشان رخت بربندد و دوباره به قهقرا برگردند.
⬅️ پيامبر اسلام خوب ميداند كه امت اسلام، به راهبري امام عادل و عالم نياز شديد دارد و در غير اين صورت زحمات گرانبها و چندين سالهي او به هدر خواهد رفت.
✅ به همين جهت، آن حضرت در مسافرتها و جنگها كه از مدينه بيرون ميرفت هر چند هم مدت #مسافرت كوتاه بود، زمام امور را به دستشخصيامين و با كفايت ميسپرد و مردم مدينه را بدون #سرپرست نميگذاشت [3].
بنابراين چگونه ميتوان تصور كرد كه پيامبر دلسوز و مهربان ما، زمام امور امت عظيم اسلامي را پس از درگذشت خود، به دست #حوادث سپرده باشد.❗
و باز خوب ميداند كه اين مقام، شايستهي كيست و لباس خلافت، به قامترسا و لايق چه انساني بريده و دوخته شده است.
↙ او همان است كه در حضور عدهي زيادي از بزرگان قريش و بستگان پيامبر كه به خاطر دعوت به اسلام، گرد آمده بودند، به #جانشيني آن حضرت منصوب گرديد [4].
↙ او مردي پاك و خداپرست بود و لحظهيي به خدا #شرك نياورده و به بت #سجده نكرده است.
↙ او در راه پيشرفت دين مبين اسلام، سربازي #فداكار است، كانون علمش از سرچشمهي دانشرسول خداست، دادرسيش، عاليترين #قضاوت به شمار ميآيد [5].
او ديده و شناخته شده است، او علي، فرزند #ابوطالب است.
فريضهي حج به #پايان رسيد و مردم به سوي شهرهاي خود حركت ميكردند كه ناگهان صدای .....
⬅️ ادامه دارد .....
⬇️ ادامه قسمت قبل
فريضهي حج به #پايان رسيد و مردم به سوي شهرهاي خود حركت ميكردند كه ناگهان صداي «مناديان» پيامبر، در صحراي حجاز، طنين افكند و مسلمانان را دستور توقف داد، زيرا فرشتهي وحي به رسول خدا نازل شده و اين آيه را #ابلاغ كرده بود:
💓 «اي پيامبر ! آنچه به سوي تو از پروردگارت فرود آمده است به مردم ابلاغ كن و اگر كوتاهي كني، #رسالت او را نرسانده ای و خداوند ترا از شر مردم نگهداري ميكند». [6].
موضوعي كه خداوند، پيامبرش را با #لحني_تند مخاطب ساخته بود، چيزي جز اعلام رسمي #خلافت عليعليه السلام نبود كه پيامبر از آن خودداري ميكرد، زيرا ميترسيد موجب اختلاف و شكاف در ميان مسلمين گردد و منتظر زمينهي مساعدي بود تا آن را اظهار كند، و پس از نزول اين آيه دانست كه اكنون موقع آن است، لذا مردم را در نقطهيي از آن بيابان سوزان و خالي از آب و آبادي به نام « #غدير خم» نگه داشت تا روح اسلام يعني مسألهي خلافت و جانشيني را كاملا روشن سازد.
مردم نميدانستند كه چرا اين دستور صادر شده و چه موضوع مهمي پيش آمده است ولي طولي نكشيد كه نماز #جماعت اعلام گرديد و پس از اداي فريضهي ظهر، انبوه جمعيت قيافهي جذاب و آسماني پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله را برفراز منبر بلندي كه از «جهاز شترها» درست شده بود، مشاهده كردند.
سكوتي عميق حكمفرما بود در اين موقع سكوت صحراي حجاز را كلمات پر مغز و جالب پيامبر شكست و پس از ستايش پروردگار، خبر جانگداز در گذشت زودرس خود را اعلام كرد و آنگاه فرمود:
💞 مردم ! من براي شما چگونه پيامبري بودم؟
همه يكصدا گفتند : يا رسول الله، از پند و اندرز ما فرو نگذاشتي و از موعظه و تربيت ما غفلت ننمودي، خدا تو را پاداش نيكو دهد.
پيامبر فرمود : كتاب خدا و پيشوايان معصوم بعد از من، دوش به دوش هم #راهبر شما هستند و شما بايد كاملا #پيرو آنها باشيد تا گمراه نشويد.
🌷 آنگاه دست علی عليه السلام را برافراشت، به طوري كه همهي حاضران او را ديدند سپس فرمودهاند :