فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥توضیحات #محمود_کریمی در واکنش به حکایتی که از یک #قمارباز مطرح کرد و در فضای مجازی با انتقاد های تند مواجه شد:
🔹#حکایت بود و تصورات آن فرد شرابخوار و.. نه واقعیت!
🔻 آقای #کریمی: همه #وعاظ، #مداحان و خصوصا مداحانی در این سطح نباید هر حکایت و حرفی را در جلسات و محافل عمومی تکرار کنند. وقتی که جماعت زیادی یک برداشت ناصواب از یک روضه داشته باشند این یعنی نوع بیان و محتوا اشتباه بوده و مشکل داشته
ضمنا همه منتقدین معاند نیستند ؛ البته اگر یک خطا هم موجب بی انصافی و ندیدن یک عمر نوکری این بلبل خوش نوای حسینی شود مشخص است که هدف تخریب یک تفکر است نه انتقاد از یک شخص!
#صداوسیما #روضه #امام_حسین #حاشیه
👉 @roshangarii 🚩
#حکایت
📚آیا زمستان سختی در پیش است؟
سرخپوستان از رئيس جديد پرسیدند: آيا زمستان سختی در پيش است؟
رئيس جوان که نمیدانست چه جوابی بدهد گفت: برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد. سپس با سازمان هواشناسی تماس گرفت: آقا امسال زمستان سردی در پيش است؟ پاسخ شنید: اينطور به نظر میآید.
پس رئيس دستور داد که بيشتر هيزم جمع کنند و بعد يک بار ديگر به سازمان هواشناسی زنگ زد:
شما نظر قبلیتان را تأييد می کنيد؟ و پاسخ شنید: صد در صد.
رئيس دستور داد که همهی سرخپوستان، تمام توانشان را برای جمعآوری هيزم بيشتر به کار ببرند. سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ زد: آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟ پاسخ شنید: بگذار اينطور بگویم؛ سردترين زمستان در تاريخ معاصر.
رئيس پرسید: از کجا میدانيد؟ پاسخ شنید: چون سرخپوستها دارند دیوانهوار هيزم جمع میکنند!
برخی وقتها ما خودمان مسبب وقايع اطرافمان هستيم.
🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 💯
🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️نابینایی که امام زمانش را دید!!
#حکایت زیبایی از زندگانی نورانی #امام_باقر_علیه_السلام
📚خرائج، ج2، ص595.
🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 💯
🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi
🔰سخاوتمندی و کرم امام حسن مجتبی علیه السلام
از امام حسن عليه السلام روايت شده است كه روزى از كنار يكى از باغهاى بيرون مدينه عبور میکرد، در مسير خود به غلام سياه چهره اى رسيد كه گرده نانى در دست داشت؛ يك لقمه خود میخورد و يك لقمه هم به سگى كه در برابر او ايستاده بود، میخوراند و اين كار را ادامه میداد تا نيمى از آن گرده نان را خورد و نيم ديگر را به آن سگ خورانيد.
امام حسن عليه السلام از وى پرسيد: چرا چنين میكنى؟ وى در پاسخ گفت: خجالت میكشم كه من بخورم و سير گردم و اين سگ گرسنه بماند! امام حسن عليه السلام پرسيد: غلام كيستى؟ در پاسخ گفت: غلام «ابان بن عثمان». پرسيد: اين باغ از آن كيست؟ در پاسخ گفت: از «ابان بن عثمان». امام حسن عليه السلام خطاب به او فرمود: تو را سوگند میدهم به خدا كه از اين محل بيرون نروى تا من بازگردم.
امام حسن عليه السلام رفت و طولى نكشيد در حاليكه غلام و باغ را از «ابان» خريده بود، بازگشت. حضرت به غلام، گفت: تو را از مولايت خريدم. غلام گفت: اى مولاى من! من مطيع خدا و رسول خدا و شخص شما هستم و در خدمت حاضرم! امام حسن عليه السلام فرمود: باغ را هم از «ابان» خريدارى كردم. اينك تو را در راه خدا از قيد بردگى آزاد میكنم و اين باغ هم از سوى من به تو اهدا میشود! غلام گفت: اى مولاى من! باغ را به كسى بخشيدى كه مرا به او بخشيدى (يعنى خدا).
✍فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج4، ص210.
🕊 #حکایت 🕊
🇮🇷 کانال ویتامین سیاسی 💯
🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi