#امام_سجاد علیهالسلام
در شب #عاشورا عمه ام #زینب(س) مشغول پرستاری از من بود
پدرم به خیمه ما داخل شد
در حالیکه اشعاری را؛
- درباره روزگار و سرنوشت انسان -
میخواند
من مقصود پدرم را دریافتم
بغض گلویم را گرفت، ولی از گریه خودداری کردم و فهمیدم فردا چه خواهد شد
اما عمهام وقتی آنچه را که من شنیده بودم، شنید، نتوانست خود را نگهدارد
ازجا پرید و فریاد زد؛
وای بر این #مصیبت، ای کاش مرگمن رسیده بود و زنده نبودم
گویی امروز؛
مادرم #فاطمه(س)،
پدرم #علی(ع)
و برادرم #حسن(ع) را از دست میدهم
#تاریخیعقوبی - ج ۲ ص ۲۴۳
#تاریخطبری - ج ۵ ص ۴۲۰
🚩 🚩 🚩