الله الله
#روضه :
شخصی چند روزی نتوانست خدمت #امام_صادق(ع) بيايد
بعد از چند روز كه شرفياب شد، حضرت فرمودند:
شما كجا بوديد؟
عرض كرد:
آقا جان! خدای متعال به من فرزندی مرحمت كرده است، دنبال كارهای همسرم و خانهداری بودم
امام صادق(ع) به او فرمودند:
خدا به تو چه فرزندی مرحمت فرموده؟
عرض كرد:
يك دختر
حضرت فرمودند:
مَا سَمَّيتَهَا؟
اسمش را چه گذاشتی؟
قُلْتُ: فَاطِمَة؛
گفتم: فاطمه گذاشتم
تا امام صادق(ع) اسم فاطمه را شنيد، حالش منقلب شد و فرمود:
آه، آه، آه،... ثُمَّ قالَ لِي:
أَما إِذَا سَمَّيتَهَا فَاطِمَةَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا؛
سه مرتبه فرمود:
آه (به ياد مصائب مادرشان فاطمه زهرا(ع) افتادند) دست به پيشانی مباركشان گذاشتند و فرمودند:
اكنون كه نامش را فاطمه گذاشتی، مواظب باش به او اهانت نكنی، به او بد نگويی، سيلی به صورتش نزنی و او را لعنت نكنی
(به او احترام كامل بگذار) [۱]
عرضه میداريم:
يا امام صادق(ع)! چه كردند با مادر بزرگوارتان؟!
هنوز بدن جدتان، رسول الله(ص) روی زمين بود كه آمدند درِ خانة مولا را آتش زدند
به اين اكتفاء نكردند، جسارت كردند؛ تازيانه به بازوی زهرا(ع) زدند
نالة حضرت بين در و ديوار بلند شد، صدا زد:
يا أَبَتَاهْ يا رَسُولَ اللَّهِ هَكذَا كانَ يفْعَلُ بِحَبِيبَتِك وَ ابْنَتِك؛ [۲]
بابا جان! برخيز ببين با حبيبهات فاطمه چه میكنند؟
خيلی از گرفتارهای عالم در حل مشكلات، مولا اميرالمؤمنين علی(ع) را صدا می زنند
حضرت امير(ع) در خانه بودند؛
اما نمیدانم چرا بیبی(ع) امام علی(ع) را صدا نزدند؛
بلكه صدا زدند:
يا فِضَّةُ!
إِلَيك فَخُذِينِي فقَدْ وَ اللَّه قتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ؛ [۳]
فضه مرا درياب! به خدا محسنم را كشتند
به خانة اميرالمؤمنين(ع) هجوم آوردند:
أَخْرَجَهُمْ بِتَلَابِيبِهِمْ يسَاقَوْنَ سَوْقاً عَنِيفاً [۴]
ريسمان به گردن اميرالمؤمنين(ع) انداختند
دستهای حضرت را بستند و به طرف مسجد بردند
حضرت زهرا(ع) را به هوش آوردند
ديد خانه از جمعيت خالی شده
دست به ديوار شد
با پهلوی شكسته به دنبال آقا دويد
در كوچه كمربند اميرالمؤمنين(ع) را گرفت و فرمود
خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّي؛ [۵]
پسر عمويم را رها كنيد!
دومی ديد تا فاطمه زنده است،
نمی تواند به مقصد خودش برسد
به قنفذ و مغيره اشاره كرد:
چرا ايستاده ايد؟
دست فاطمه را كوتاه كنيد! [۶]
ديگر نگويم چه شد
فقط میتوانم اشاره كنم، اثر اين ضربات قلاف شمشير مثل بازوبند بر بازوی فاطمه(ع) باقی ماند...
پینوشت ها:
[۱] #وسائلالشيعه، محمد بن حسن حر عاملي، دار احياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ ق، ج ۱۵، ص۲۰۰
[۲] بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسة الوفا، بيروت، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق، ج ۳۰، ص۱۴۵
[۳] #بيتالاحزان، محدث قمی، ترجمه محمدی اشتهاردی، انتشارات ناصر، قم، ۱۳۶۹ ش، ص۱۵۰
[۴] #شرحنهج البلاغه، ابن ابی الحديد معتزلی، كتابخانه آيت الله مرعشی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، ج ۶، ص ۴۸
[۵] الجامع الصحيح، بخاری، دارالكتاب العربی، بيروت، ۱۴۰۳ق، ج ۵، ص ۱۳۹
[۶] #بحارالانوار - ج ۳۰ ص ۱۴۶