🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه سی و نهم
🔹 شکل گیری بانک ها و توضیحاتی پیرامون مسائل اقتصادی
✍ محمد مهدی عابدی
یک اسکناس، بهخودی خود ارزشی ندارد، بلکه پشتوانه است که به آن ارزش میدهد، یعنی قدرت خرید آن اسکناس،
در واقع حجم نقدینگی نشان از مقدار معینی از سرمایه مثل طلا دارد، یعنی بهعنوان مثال اگر کشوری پنجاه تن طلا داشته باشد، میزان اسکناس و پولی که نزد مردم است هم به اندازهی پنجاه تن طلا میشود.
حالا اگر دولت، بدون نظر به این سرمایه و بدون پشتوانه پول چاپ کند، به هر یک از این اسکناسها میزان کمتری از طلا اختصاص خواهد گرفت، بنابراین ارزش پول کمتر خواهد شد، چون حجم پولها از اندازه واقعی خود نسبت به طلا بیشتر شده است، بنابراین اگر دیروز میشد با صد هزار تومان جنسی را خریداری کرد، امروز همان جنس را باید با دویست هزار تومان خریداری کرد.
از چاپ پول نمیتوان برای مهار تورم استفاده کرد، بلکه صرفاً میتوان از آن برای مهار رکود استفاده کرد.
پشتوانه پول کشورها میتواند میزان تولید ناخالص ملی هم باشد، یعنی شما با تولید و ارائه خدمات، خلق پول میکنید. مثل اینکه دولت نفت استخراج کند، هر بشکه نفت حجمی از اعتبار دارد، بنابراین میتوان بهجای این اعتبار، پول چاپ کرد. دولت بهجای اینکه این کار را انجام بدهد، خودِ نفت را میفروشد و از آن، ارزآوری میکند. بنابراین نفت هم پشتوانه برای پول شد.
از طرفی تولید هم پشتوانه است. مثل اینکه کشوری تسلیحات تولید کند و به دیگر کشورها بفروشد و با این کار ارزآوری کرده و ارزش پول خود را بیشتر کند.
اما مراودات بین کشورها و انسانها، از همان اول به این شیوه و با اسکناس یا اعتبار نبوده است. بلکه انسانها در ابتدا برای برطرف کردن نیازهای خود، کالا تبادل میکردند، یعنی کالاهای خود را در عوض کالای دیگران، مبادله میکردند. کمکم مردم به این روی آوردند که شیء باارزشی زیاد را، بهعنوان وجه برای تبادلات خود استفاده کنند، چون خیلی وقتها، اشخاص اجناسی را میخواستند ولی مایل نبودند اجناس دیگران را بگیرند، و بالعکس.
به مرور زمان، این شیءِ باارزش تبدیل شد به همان طلا و نقره. بعدها جای اینکه مردم به همدیگر طلا و نقره بدهند، از سکهها و ضرب سکه استفاده کردند، هم بهخاطر اطمینان خاطر از واقعی بودن طلا یا نقره، و هم برای تبلیغ و نشاندادن فرهنگ و تمدن کشورها. این سکهها ثروت مردم بودند.
در مرحله بعد، مردم سکه هایشان را بهخاطر عدم امنیت و بهخاطر حجم بالای سکهها و سختی نگهداری و حمل کردن، نزد بزرگی از مردم، که معتبر و امانتدار و دارای زیردستان زیادی بود میبردند تا از ثروت خود محافظت کنند، بعد از گذشت مدتی، بهخاطر کثرت مراجعات به این اشخاص، این افراد ثروت مردم را میگرفتند و رسیدی به آنها میدادند که میزان امانتی فرد را نشان میداد، مردم هم میرفتند و با این کاغذها از دیگران خرید میکردند و به فروشنده میگفتند برود و جای پول، از امانت دار طلا بگیرد. بهمرور زمان فروشندهها نیز بهجای اینکه رسید و امضاء از طرف مشتریِ خود برای امانتدار ببرند تا طلا بگیرند، به استفاده از کاغذها روی آوردند و آنها هم از کاغذها برای خرید استفاده کردند، بعداً چون میزان این مراجعات به امانتدار خیلی زیاد شده بود و استفاده از کاغذها هم رواج پیدا کرده بود، خود امانتدار شروع کرد به چاپ این کاغذها و دادن آنها به صاحبان طلا، برای همین چیزی به اسم پول اعتباری شکل گرفت.
پساز مدتی، خود امانتدار گفت، طلاها نزد من بماند و شماها از کاغذها برای خریدوفروش استفاده کنید. هر وقت هم که خواستید، بیایید طلاها را از من خریداری کنید.
بهمرور زمان هم بانکها شکلگرفتند، برای این است که برای بانکها اعتبار مهم است.
در کشوری مثل ایران، بانکها را دولت ایجاد میکند. ولی در کشوری مثل آمریکا، سرمایهدارها هستند که بانک را ایجاد میکنند و برای همه بانکها هم یک بانک مرکزی تشکیل میدهند. مشتری بانک مرکزی، خود بانکها هستند، یعنی تمام بانکهای عادی در بانک مرکزی حساب دارند. برای همین است که بهعنوان مثال، میتوان از خودپردازِ بانک تجارت، با کارت بانک ملی، از حساب بانک ملی پول برداشت کرد، چون بانکها به وسیله شبکه ی بانک مرکزی باهم در ارتباط هستند که مجموعه شتاب را تشکیل میدهد. بنابراین شما از بانک تجارت پول برنمیدارید، بلکه خودپرداز بانک تجارت، صرفاً سختافزار بانکی خود را در اختیار شما قرار میدهد.
سوال: چرا نقدینگی موجب تورم میشود؟
🚦@Westernstudies
🔹🔹ادامه جلسه ۳۹
علت تورم این است که وقتی کاغذهای پول بین مردم زیاد باشد، هر کس هر چیزی را که بخواهد میتواند تهیه کند. بنابراین اگر من جنسی داشته باشم و تعداد افراد متقاضی زیاد باشد، من که فروشنده هستم قیمت را تا جایی بالا میبرم که هم خریداری باقی بماند و هم من نهایت سود را ببرم، چون وقتی تقاضا زیاد باشد ارزش پول کمتر میشود. همانطورکه قاعده «دست نامرئیِ» آدام اسمیت هم، همین روند را تأیید میکند، یعنی میزان عرضه و تقاضا، قیمت را مشخص میکند.
سؤال: اگر میزان نقدینگی موجب تورم میشود، چرا کشور آمریکا درگیر تورم نمیشود؟
آمریکا در مرحله اول، نیروهای نظامیاش را در سراسر جهان پخش میکند. در مرحله دوم حکومت هایی که تحت استعمارش بودند را تصرف کرده و آدمهای خودش را در رأس حکومتهای آنها قرار میدهد. در مرحله سوم، نهادهایی جهانی برای محافظت از منافع خودش تشکیل میدهد، مانند اف ای تی اف که حتی عضوی از سازمان ملل هم نیست. در مرحلهی چهارم، دلار را به ارز جهانی تبدیل میکند، یعنی دلار را حاکم میکند بر تجارتهای جهانی.
دلار به واسطه ی کدی که دارد، ارزشمند است، و این ارزش را بانک مرکزی آمریکا معین میکند. در حالت عادی اگر آمریکا دلار چاپ کند و آن را در اختیار مردم خودش قرار بدهد، میزان پولی که در اختیار مردم است بالا میرود و درنتیجه نقدینگی زیاد میشود و ارزش دلار کاهش پیدا میکند. اما اگر همین دلار چاپ شود و به آنسوی دنیا فرستاده شود، دیگر آمریکا درگیر تورم نمیشود، چون نقدینگی خودش زیاد نمیشود. از طرفی هم کلی دلار بدون پشتوانه میدهد و حجم بالایی از کالا دریافت میکند. یعنی حجم بالایی از سود که صرفاً بهخاطرِ دادن دلار به دیگران گرفته شده، آمریکا با هیچی کالای واقعی بدست میآورد و در کشور خودش هم سبب تورم نمیشود! لذا تورمی که باید در کشور خودش به وجود بیاید را به کشورهای دیگر منتقل میکند.
🚦@Westernstudies
🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه چهلم
🔹کتاب فلسفه تاریخ/ جلد٣/ صفحه ۲٣۶
🔹عنوان : انتقال فئودالیسم به بروژوآ
✍🏻حسن احمدی منش
🔸هر نوع بی معنایی و پوچ دانستن عالم یک نوع، نهیلیسم است.
نکته: از نظر پست مدرن، ذات مدرنیته، نهیلیسم است. به همین دلیل یک دید انتقادی به مدرنیته دارد. زیرا مخالف این تفکر و اندیشه است.
🔸بروژوآ: در روند تاریخ به زمانی میرسیم که فئودالیسم، توسط یک گروه تجار که متشکل از رعیت های با تجربه بود متزلزل می شود.
این افراد، رعیت ها را برعلیه اربابان خود تحریک میکردند و به تدریج نظام فئودالیسم را متزلزل کردند.
🔸بعد از انقلاب بزرگ فرانسه، شعار ناپلئون بُناپارت آزاد کردن انسان ها بود و برای تغییر و ریشه کن کردن فئودالیسم جنگ می کردند. مانند شعار آمریکا برای ورود به عراق، (آزاد کردن مردم عراق از دست صدام)
🔸نکته : در قرن ١٨، انقلاب صنعتی شکل می گیرد و رباط و ماشین جایگزین انسان ها می شود، بروژوآ ها، کارخانه داران می شوند، و کاملا نظام فئودالیسم فرو می پاشد.
🔸نکته: در فضای فئودالیسم، پول و مبادلات، بسیار محدود بود. لکن از بعد از بوجود آمدن بروژوآ، پول ها و مبادلات افزایش بسزایی یافت.
نکته: در زمان فئودالیسم، پول وجود داشته، لکن میان مردم رواج نداشته و اکثر معاملات مردم با تبادل کالا به کالا انجام میشده.
🔸نکته: بروژوآ کاری کرد که معادلات جابجا شدند و کار به جایی کشیده شد که، خود اربابان، محتاج بروژوآ شدند.
🔸در طول تاریخ بروژوآ به قدری روند سعودی داشت، که یک طبقه اجتماعی را تشکیل داد و بعنوان طبقه متوسط جامعه معرفی شد.
نکته: دو طبقه دیگر نیز وجود دارد.
الف: طبقه پایین، که همان طبقه کارگری می باشد.
ب: طبقه برتر، این طبقه متشکل از ابر تجار و ابر بروژوآ ها است، که سرمایه ترین افراد محسوب میشوند.
🚦@Westernstudies
🔷️️#گزارش درس غرب شناسی
🔷️استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔷️جلسه چهل و یکم
🔷️سرمایهداری _انقلاب صنعتی
✍️تنظیم از: محمدمحسن دهنوی
به عنوان مقدمه انقلاب صنعتی، تاریخ آن، کشور مبدا شروع آن، انقلاب صنعتی در حوزه تغییر بافت اجتماع و عملکرد انقلاب صنعتی در قبال بروژو ها و کارگرها را بررسی مینماییم.
ماشین ابزاری که باعث تغییر کمی هم (تولید و هم نیروی کار) میگردد.
*مطالعه کتاب فلسفه تاریخ شهید مطهری جلد ۳ صفحه ۲۵۴
*مطالعه کتاب فلسفه تاریخ شهید مطهری جلد ۳ صفحه ۲۵۷
سه نظریه اثر ماشین:
⭕️ماهیت ابزارها تغییر نکرده
⭕️اختلاف در نیروی محرک
⭕️ماشین تفاوت ماهوی دارد در توضیح این مسئله باید بگوییم: جنس فعالیت ماشین خارج از توان انسان است ابزار آنقدر مهمند که تمام سختی رسیدن به سوخت آن را ابرقدرتها به جان میخرند.
*بحث در مورد یک مقاله آینده پژوهی در ۳ موضوع (اینترنت اشیا برق خورشیدی پرینتر سه بعدی)
*شرکتهای بزرگ در آینده به این روی میآورند که خدمات خود را رایگان ارائه دهند و درآمد خود را از جای دیگری تامین نمایند. در آن زمان رقابت دیگر روی کالا نیست بلکه در امور انسان دوستانه رقابت انجام میگیرد
‼️جمله ای که بعد بیشتر آنرا توضیح خواهیم داد: امپریالیسم تجمیع بروژوهای کوچک است ذیل یک هلدینگ بزرگ که در تعامل با هلدینگهای دیگر است.
🚦@Westernstudies
🔹 #گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه چهل و دوم
🔹 انقلاب صنعتی و تاثیر آن بر بافت اجتماعی
✍ تنظیم از: مصطفی جعفرزاده
🔺 مقدمه بحث:
کشاورزی خیلی پیچیده نبود.
اما ماشینیسم و کشاورزی صنعتی یک تخصص و مهارت خاص میخواهد.
مثلاً اگر شما ده دقیقه به کسی یاد میدادی چگونه شخم بزند، درو کند یا بذر بکارد آن کار را یاد میگرفت و به مرور حرفهای میشد؛ اما اگر بخواهی برای ایرانخودرو ناظر بذاری باید هفت، هشت سال درس خوانده باشد.
انقلاب صنعتی باعث تقسیم نقشهای کار در جامعه شد و آنقدر این نقشها زیاد شد و پیچیدگی پیدا کرد که دیگر یک نفر نمیتوانست چند کار را انجام دهد.
تقسیم علم از گذشته بوده اما نه آنقدر که نقش جامعه را ایجاد کند
این ماجرای تغییر ماهوی است.
مارکس میگوید ابزار اصیل است.
اما اگر ما بر خلاف مارکس به ابزار اصالت ندهیم میتواند در فرهنگ هضم شود.
و هضم شدنش هم به این است که بد نیست از این ابزار استفاده شود.
نقش کارگر کارخانه بعد از انقلاب صنعتی شد نقش خانوادهاش نسبت به خودش قبل از انقلاب صنعتی یعنی پرستاری از ماشین
اتفاق بعد از انقلاب صنعتی این بود که نوع نگاه به عالم متکثر شد یعنی هرکس با توجه به تخصص خودش به عالم مینگریست.
این نقشها، زیست و روش زندگی متناسب با خودشون رو گرفتن
تنها چیزی که برای این فرد مهم هست ماشینی است که با آن سر و کار دارد.
از این رو قسمتی از علم به فرد منتقل میشه که بعد توی کار و فن بدردش میخوره
بافت علم در دانشگاه اینگونه است که اگر دانشجو بخواهد درسش را بخواند اصلا چیزی از دین و وحی و...نمیفهمد. منطق علومی که در دانشگاه هست اینگونه است.
علم دین خاصیتی دارد که میتواند انسان را علامه کند نه فقط عالم.
ابن سینا معتقد است کسی که علم را از بالا شروع کند (مادر علوم) میتواند علوم مختلف را تحلیل کند.
ما معتقدیم که در منطق جهانبینی شما باید سطوح بالاتر را به دانشجوی آن رشته بگویید. به عنوان مثال دانشجوی شیمی، باید فلسفه مبانی شیمی را بداند.
چرا کسی از منجمها از نجوم خدا را نمیفهمد، چه میشود که کسی نجوم میخواند ولی خدایی را برایش احساس نمیکند؟!
چون میگوید من با قبلش کار ندارم
(مکتب پراگماتیسم: فایدهگرایی)
گوش ما ارتعاش هوا را پردازش میکند
حالا این جوهر و عرضش چیست؟
مقولهاش؟ علتش؟ ماهیتش؟
این ها میشود فلسفه علوم.
حکمت اسلامی باید امتداد پیدا کند تا به اینها برسد.
همانطور که مالکیت باعث شد تکثر بوجود بیاید، خود انقلاب صنعتی هم موجب تکثر شد.
این تکثر موجب از بین رفتن عاطفه و فهم مشترک میشود. و این تکثر هرچند موجب تکامل جامعه میشود سبب نقص فرد میگردد.
پس انسانیت مشترک میان آنها کجا رفت؟ انسان تبدیل به یک ابزار میشود. و این نوعی از خودبیگانگی است.
همین موضوع یکی از پایههای سیاسی اجتماعی برای نهیلیسم است.
کانون اصلی که خدا بود از بین رفت، انسان نتوانست جایگزین بشود زندگی بی معنا شد.
🚦@Westernstudies
🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه چهل و سوم
🔹موضوع: تفاوت میان ماشین و انسان در چرخه تولید (توضیح سکولاریسم در انقلاب صنعتی)
✍ تنظیم از : سید مهدی شاهمیری
🔰نکته فرعی:
موضوع کلام جدید:
کلام جدید موضوع مشخصی ندارد و مباحث پراکنده ای دارد. چون علم کلام وظیفه اش پاسخ به شبهات است. یعنی شبهه ایجاد میشود بعد کلام جواب میدهد.
بنابر این ما باید پیش زمینه و نکات مقدماتی کلام را برای خودمان ملکه کنیم تا در برخورد با مسائل جدید خالی الذهن نباشیم.
❔سوال فرعی:
آیا ترقیب مردم به خرید قسطی به محتاج کردن طبقه متوسط مربوط است؟
🔅پاسخ:
کلا چیزی که موجب کار کردن طبقه متوسط میشود نیازش است. کار نکردن طبقه متوسط به ضرر طبقه مدیر و بالا دست است. حالا هرچیزی که موجب کار کردن بیشتر شود به نفع سرمایه دار است.
🔰مبحث اصلی
🔸توضیح مالکیت در فقه:
فرق میان مالیت و ملکیت در فقه اسلامی چیست؟
(مثلا ارزش کار پزشک و معلم و مهندس کدام بالاتر است؟)
بعد از بیان سه نظریه گذشته وارد بحث تقسیم کار شدیم و اینکه نقش ها فردیت آدم ها را خراب میکند و جامعه میسازد.
کدام نظریه در مورد ماشینیزم درست است؟
🔹فلسفه تاریخ ج ۳ ص ۲۶۵
فرق بین انسان و ماشین بدیهی است. اینکه صرفا کمی باشد مردود است چون تفاوت ماهوی است. و اختلاف صرفا در قوه محرک نیز نیست. محصول نتیجه کار است چه انسان انجام دهد چه ماشین.
🔸مثلا در جنگ اخیر فلسطین شهید تهرانی مقدم چه تاثیری داشت؟ پشتوانه رزمندگان فلسطین موشکی ست که شهید تهرانی مقدم ده سال پیش ساخته. حالا در تولید، کارگری که در حال کار است ارزش بیشتری دارد یا مهندسی که یک خط تولید طراحی کرده؟ تهرانی مقدم چیزی ساخت که کاری میکند که یک لشکر نمیتواند انجام دهد. در اینجا نظام آموزشی تغییر میکند بعد نظام ارزشی تغییر میکند. در اینجا کارگر حقوقش کمتر از یک مهندس است. کارگر به کسی میگویند که فعالیتش به علمش مربوط نیست و بدنی است.
🔹وقتی ارزش ها تغییر کرد دیگر کسی که مثلا علوم انسانی خوانده نمیتواند درآمد داشته باشد مگر اینکه وارد یک چرخه اقتصادی شود. با انقلاب صنعتی دین کارایی اش را از دست میدهد. با انقلاب صنعتی پیدایش اجتماعی سکولاریسم اتفاق میافتد.
🔸مارکسیست ها میگفتند سرمایه است که اخلاق را میسازد. این یعنی همین.
🔹چگونه میخواهید دانش الهیات را در دانش صنعتی نشان دهید؟
مثلا اسلام کسی را تربیت میکند با الهیات مثل تهرانی مقدم. این یعنی ما میدانی جواب این را میدهیم. کسانی بوجود میآیند که از این طرف وابسته به دین و روحانیت هستند و از طرف دیگر منتها الیه صنعت و تکنولوژی را شکافته اند.
وقتی ما بگوییم ماشین دارد تولید میکند، علمی که به این ماشین مربوط شود ارزشمند میشود و کسی که این علم را یادگرفت درآمد بیشتری دارد.
🔹ادامه مطلب کتاب:
بنابر این بهترین نظریه این است که ما هم بگوییم اختلاف انسان و ماشین، اختلاف ماهوی است. آنجا انسان تولید کننده است و اینجا ماشین و در واقع انسان در درجه دوم قرار دارد.
🚦@Westernstudies
🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه چهل و چهارم
🔹ارزش اضافی_ امپریالیسم
✍ تنظیم از: امین حسین مهدیان
🔵مباحثی که پیرامون فلسفه غرب مطرح شد تفصیلی نبود و از بسیاری از دانشمندانی که هم عصر با دکارت و هیوم بودند نامی به میان نیامد. آگوست کونت یک جامعه شناس و فیلسوفی است که موضوع دین انسانیت را مطرح میکند. یعنی خود مرام های انسانی میتواند باعث ایجاد ارزش های اخلاقی بشود و نیازی نداریم که از بیرون بخواهیم یک موجودی به نام خدا را قبول کنیم که ارزش های اخلاقی را به ما معرفی کند
♦یک نکته این است که بحث مدرنیته در فرانسه با کشور های دیگر فرق دارد مثلا مدرنیته در آلمان خداباور بودند بخلاف آگوست کونت و مونتسکیو و درکل مدرنیته در فرانسه بسیار الحادی بود. مدرنیته در ایران هم تحت تاثیر فرانسه بود لذا مقام معظم رهبری جمله ای دارند که: روشنفکری در ایران بیمار متولد شد
این موضوع از اواخر قاجاریه شروع و تا دوره پهلوی ادامه داشت
🔵درجلسات قبل آثار ماشینیسم را بیان کردیم که یکی از آنها تقسیم نقش ها و شغل ها در جامعه بود. دیگر اثر آن بحث ارزش اضافی بود.
🟡سپس صفحه 270 از جلد سوم کتاب فلسفه تاریخ خوانده شد.
ارزش اضافی به این معناست که در پشت سر کالایی که تولید میشود یک ماشین درحال کار و کارگرهایی برای نظارت بر این ماشین ها وجود دارند. سوال اینجاست که ما برای قیمت گذاری این کالا چه ملاکی باید قرار بدهیم؟
درپاسخ به این سوال تئوری های مختلفی مطرح میشوند.
1️⃣یکی از آنها عرضه و تقاضا است: یعنی هرچقدر تقاضا هست عرضه بشود و ما مثلا قیمت یک سیب را تا حدی بالا ببریم که ببینیم کسی حاضر نیست چنین قیمتی برای سیب بپردازد بعد کم کن قیمت را پایین تر می اوریم تا به یک قیمت ثابت برسیم. این همان نظریه دست نامرئی آدام اسمیت است
2️⃣یک نظریه دیگر نظریه تساوی ارزش کالا با نیروی کار است: یعنی مثلا برای این کالا چندساعت نیروی کار استفاده شده به همان مقدار ارزش کالا بالا برود. این روش در کشورهایی که نیروی کار زیادی دارند مناسب است مثل چین
3️⃣مسئله ی دیگر کار تاجر است: یعنی واسطه هایی که کالا را از تولیدکننده دریافت کرده و وارد بازار میکنند قیمت کالا را مشخص کنند.
این نظریات درمورد کالا بود اما در مورد خدمات هم همین بحث جاری است. یک مثال مقایسه ی معلم و دندانپزشک است . کار معلم مهمتر از دندانپزشک است اما ارزشی که به کار دندانپزشک داده میشود هرگز برای کار یک معلم صادق نیست. این درحالیست که کار دندانپزشک پزشک معمولا یک روند تکراری دارد اما معلم هرروز با صدها دانش آموزی که هرکدام یک دنیای متفاوت برای خودشان دارند روبرو میشود.
علت این اختلاف این است که یک پزشک دوره ی مقدماتی سختی را سپری میکند تا تبدیل به یک پزشک شود. اما معلم اینطور نیست و فقط یک تدریس و کلاسداری انجام میدهد.
پس برای این که ارزش کار معلم بالا برود باید آن را یک تخصص و یک دانش بدانیم و بگوییم یک معلم باید چندین سال دوره مقدمات را پشت سر بگذارد تا یک معلم بشود.
البته مساله آموزش هنوز در کشورما تبدیل به اولویت نشده و طبیعی هم هست که مسئله معیشت و اقتصاد و امنیت در حساس ترین منطقه دنیا که کشورهای زیادی در این ناحیه پایگاه نظامی دارند در اولویت قرار بگیرد.
🔵امپریالیسم: در مورد ارزش اضافی یک موضوعی کم کم به وجود آمد که سرمایه داران باهم جمع شوند و اجازه ی دخالت شخص بیگانه ای در روند بازار را ندهند. این موضوع درکتاب فلسفه ی تاریخ با عنوان پیدایش کارتل ها ذکر شده.
♦شهید مطهری در اینجا میفرمایند:
⚫عنوان کارتل: مدرنیته که با شعار آزادی روی کار امد اینجا تبدیل به نقیض خودش میشود چون این تاجر ها و سرمایه داران وقتی میبینند رقابت به ضرر همه شان است این رقابت تبدیل به سازش و تشکیل شرکت هایی میشود که به آنها کارتل میگویند و این شرکت ها باهم توافق هایی انجام میدهند برای مدیریت قیمت.
⚫عنوان سندیکا: یک درجه بالاتر از کارتل سندیکا است یعنی استقلالی که شرکت ها در کارتل داشتند در سندیکا ضعیف میشود و این شرکت ها استقلال و جدایی زیادی از هم ندارند.
⚫عنوان تراست: یعنی همه جمع میشوند یک شرکت میزنند و هرکدام از این شرکت های ریز میشوند سهام داران این شرکت بزرگ
اگر پا را فراتر از این بگذاریم هولدینگ ها تشکیل میشوند و کم کم صاحبان این هولدینگ ها تنه به تنه ی رییس جمهور یک کشور میزنند از نظر اعتبار و موقعیت اجتماعی مثل ایلان ماسک که وقتی به اسراییل رفت رییس جمهور اسراییل به استقبالش آمد . این موضوع باعث شده که برخی بگویند در اینده جنگ بر سر دولت ها نخواهد بود بلکه بین کمپانی ها خواهد بود.
🚦@Westernstudies