هدایت شده از « منِفیالحال »
جوری که هر دفعه فاطیما پیامم میده و از خنده وا میرم >
Willi
جوری که هر دفعه فاطیما پیامم میده و از خنده وا میرم >
سکوت کن سجاد بفهمه پاره ایم
Willi
روزگاری هم اگر میشناختمت و آنچنان عزیز بودی که خود فراموش شده بودم؛ دیگر تمام شد. عزیزم، دیگر برای
نه غریبه بود که نشناسمش و نه حالا میشناختمش؛ فقط میدانم روزگاری، دنیایِ همدیگر بودهایم.
Willi
بچهها بچهها واسه آزمون فردام دعا میکنید؟
منی که هروقت یه همچین پیاماییو تو چنل بقیه میدیدم فحش میدادم:
Willi
منی که هروقت یه همچین پیاماییو تو چنل بقیه میدیدم فحش میدادم:
بچه ها شماهم فحش بدید
هدایت شده از « منِفیالحال »
یعنی چی که بهونه نداشتی برای حرف زدن؟
عزیزم تو میتونستی بگی میو.