eitaa logo
°•|از چادرم تــــــا شهـــادت|•°
466 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
67 فایل
بیو❤︎ خاطرات شهیدانه📚 شهدایے های زیبا✨ همسنگرمون🤞🏻💎 @TOLOU_313 گوش شنوا✨👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16349894129995 لفت!؟ پنجاه صلوات رفیق🥲 کپی؟! واجب☺️ هدف شادی دل امام زمانمونه!!! زشته حرام باشه رفیق!❥
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 در شهرِ غریب ، از وطن می‌گویم از حسرت سخن می‌گویم اما به خدا اگر که زائر بشوم ... در کرب و بلا هم از حسن می‌گویم 🤲🌷
. . توقعات از دخترے ڪه باهاشی رو جورے تنظیم ڪن ڪه اگہ ڪسی بہ خواهرت همین چیزا رو گفت .. !
⚠️ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ میگن‌آدم‌ها خیلـی‌شبیه‌ڪتاب‌هایی‌ڪه📚‌ میخونند؛میشـن... رفیق . . . ! نزار‌خاڪ‌بخوره روۍتاقچه☝️ اگر‌میخواۍ‌بنده‌واقعی‌‌باشی، قرآن‌بخون وعمل‌ڪن بعد‌شبیه‌اونۍ‌میشی‌ڪه‌خدا‌میخواد...🦋🙂 یکم‌بشیم‌شبیه‌شهدا♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••🥀••‌ نعمـت‌آسمـان‌فقط‌بـاران‌نیسـت گاهۍخُـداکسۍ‌را‌نازل‌مۍ‌کـند‌بہ‌زلالۍ‌‌باران...! .
‼️ صرفا‌پروفایل‌مذهبی‌وخفن نشون‌این‌نیست‌طرف‌آدم‌خوبیه چون‌بعضی‌افراداصلاازعکس‌حاج‌قاسم برای‌مخ‌زنی‌استفاده‌می‌کنن ...!🚶 🌱
گفت:اصل‌بدھ.؟🖇 گفتم:مادࢪم‌ڪنیزاࢪباب.!🍂😍 بابامون‌هم‌غلام‌؏ـباس﴿؏ـلیھ‌السلام﴾.!🙂☝️🏻 خواهࢪم‌ڪنیززینب‌﴿سلام‌اللھ‌علیہا﴾.!😌❤️ خودمم‌ڪنیززهـــــࢪا﴿سلام‌اللھ‌علیہا﴾🙈☺️ مااصل‌ونصبمون‌غلام‌دࢪِخونھ‌حسینھ.!🙃 جددࢪجدمون‌نوڪࢪش‌بودن،غلام‌ِ خانھ‌زادھ‌شیم.!🌻 گفت:‌تودنیاچےداࢪ؎.؟🕊 گفتم:یھ‌چادࢪ.!ࢪنگش‌مشڪیھ‌چون‌تاابد عزاداࢪحسین﴿؏ـلیھ‌السلام﴾.!🌱 ویھ‌سَࢪ،ڪھ‌اگࢪبخواد‌افتادھ‌زیࢪِپاش.!🌙 خندیدُگفت:ࢪوانےخـــــدا‌شفات‌بدھ.!😠 گفتم:↯ "بیماࢪحسینم‌﴿؏ـلیھ‌السلام‌﴾شفا‌نمیخواهم.ツ😍🖇 جز‌حسین﴿؏ـلیھ‌السلام‌﴾وڪࢪبلاازخـــــدا نمیخواهم"📕📮
|🍃💔🍃| خیلی خوبه این متن...🌹⬇️ *من باور نمی کنم امام_زمان(عج) وجود داشته باشد‼️* 💇🏻‍♂ 💇🏻‍♂دیروز برای اصلاح سر به آرایشگاه محله‌ی جدید رفتم. با آرایشگر💇🏻‍♂ درباره ‌ی موضوعات مختلف صحبت کردیم. او👆🏻 گفت: *من باور نمی‌کنم امام_زمان(عج) وجود داشته باشد!‼* ❇ *پرسیدم: چـــــرا* ؟⁉ *💇🏻‍♂آرایشگر جواب داد:* مگر شما نمیگین او پدر فقیران و یتیمان و گرفتاران است. *پس چرا دنیا از فقر و گرفتاری و درد و رنج پر شده؟⁉⁉* 😲 *اگر امام_زمان(عج) وجود داشت، نباید درد و رنجی وجود داشته باشه.* *اصلاح تمام شد اما اشکال💇🏻‍♂ آرایشگر بی پاسخ مانده بود.* 👈🏻به او گفتم: راجع به این موضوع بعدا صحبت می‌کنیم. آرایشگر 💇🏻‍♂لبخندی زد 😊 ♨و به شوخی گفت: باشه برو دَرسِت رو بخون و بیا❗ به محض این که از آرایشگاه بیرون آمدم، در خیابان 🛣 مرد ژولیده ای دیدم با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده.... 🚶🏻برگشتم و به آرایشگر💇🏻‍♂ گفتم: ❗⁉ می‌دونی چیه؟ *به نظر من تو این شهر آرایشگری 💇🏻‍♂وجود نداره!* *💇🏻‍♂آرایشگر با تعجب گفت:* می‌دونم منظور دیگری داری، اما چرا این حرف را می‌زنی؟ من که همین الان موهای تو را کوتاه کردم. *با خوش‌رویی😊 گفتم* : *نه!*❗ *آرایشگری وجود ندارد، چون اگر وجود داشت، اگر تو وجود داری ،پس چرا آن مرد با موی بلند و ظاهر ژولیدهم است* ؟⁉ آرایشگر جواب داد: ✅✅✅ *خوب معلومه! او به من مراجعه نکرده وگرنه ردیفش می‌کردم.* ✅✅✅ گفتم: آفرین👏🏻👏🏻 گل کاشتی! دقیقاً! به نظرم نکته همینه. ✅✅✅ *امام_زمان(عج) هم وجود داره! ولی مشکل🔐🔐 اینه که مردم به او مراجعه نمی‌کنند. مردم به همه جا مراجعه می‌کنند الا اونجایی که خدا معین کرده.* 👈ای کاش ما قبل از این که امام_زمان(عج) را متهم کنیم بهش مراجعه کنیم تا کمکش را درک کنیم. * عج* 🌹 الِوَلیِّکَ_الفَرَج🌹 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد🌷 🌱بَرقآمتِ‌دِلرُباۍِ‌مَھدی‌😍عَج‌صلوات📿
🍁🌾🌻🍂 🌾🌻🍂 🌻🍂 🍂 دلنوشته 🔴 تلنگر استاد دفتر را روی میز گذاشت...📖 +سعیدی.... حاضر🙋🏻‍♂ +محمدی...حاضر🙋🏻‍♂ +فرامرزی...حاضر🙋🏻‍♂ +مجاهد...حاضر🙋🏻‍♂ +حسینی...!!! +حسینی...!!!🤨 _استاد امروز هم غایبه... استاد نگاهی کرد...👀 _چهار روز هستش که حسینی نیومده...🤨 ازش خبر ندارین!؟🧐 بچه ها همگی سکوت کردند...🤐 استاد ناراحت شد...😔 سرخی گونه اش تا پیشانیش کشیده شد...😡 ناگهان فریاد زد...🤬 خجالت نمیکشید که چهار روز... چهار روز... از رفیقتون بی خبرین!؟😤 نگرانش نشدین!؟🤔😕 چهار روز بی خبر!!!؟ به شما هم میگن دوست!!!؟😏 رفیق...!؟😒 صد رحمت به دشمن...🤭 چشمهایمان‌به زمین دوخته‌شد... توان بالا آمدن نداشت... شرم و خجالت میسوزاندمان... اما واقعا... از حسینی چه خبر⁉️ محمد چهار روز نیامده!!! نگران شدیم... واقعا نگران...😰 استاد سکوت کرده بود... کتاب را ورق میزد...📖 زیر لب چه میگفت...خدا میداند! کار او به من هم سرایت کرد...🔗 الکی کتاب را ورق میزدم...📖 آشوبی در دل... نگرانی موج میزد... واقعا محمد کجاست⁉️ چه شده⁉️ چهار روز...‼️ چقدر بی فکرم...🤦🏻‍♂🤦🏻‍♀ لحظه ها به سکوت گذشت... با صدای استاد شکست... حسین ... امروز نوبت کنفرانس تو هست! منتظریم... فیشهای خلاصه کنفرانسم را برداشتم... بلند شدم... پای تخته رفتم...👨🏻‍🏫 بااجازه استاد...🙋🏻‍♂ با علامت سر ، اجازه داد... ذهنم ...🧠 قلبم...🧡 فکرم...🧠 روحم...👻 روانم... پیش محمد هست... چهار روز غیبت کرده!😞 کجاست!؟ چرا بی خبرم!؟ وای بر من... چطوری کنفرانس بدم!؟ چی بگم!!! با کدام زبان!؟ سرم را بالا آوردم... نگاهم به انتهای کلاس افتاد... به آن تابلوی خوشنویسی ... دلم دوباره لرزید... مثل همان لحظه ای که استاد فریاد زد... فیش های خلاصه را در دستم مچاله کردم... شروع کردم... بسم الله الرحمن الرحیم... بنده حقیر ... حسین ... دوست محمد هستم... کسی که چهار روز غایب است و از او بی خبریم... استاد با تعجب به من نگاه کرد... دقیقا عین نگاه همکلاسیها... آری ... من حسینم... دوست رفیق غایبمان... کسی که چهار روز غیبت کرده... و بخاطر بی خبری از اوموأخذه شدیم... شرمسارم...😓 خجالت زده ام...😢 حرفی ندارم‌که انقدر بی تفاوت... اشکهایم جاری شد...😭 بغض تارهای گلویم رازیر و بم میکرد...🥺 حرف زدن برایم‌سخت‌تر از نفس کشیدن در آب بود!!! به هر زحمتی بغض و اشکم را خوردم...😵 ادامه دادم... ممنونم استاد...🙏 که امروزبیدارمان کردی... بیدار از یک حقیقت تلخ... و یک خواب نه چندان شیرین!!! بیدار شدیم تا بفهمیم... چقدر زمان گذشته!؟ یک روز!!! نصف روز!!! یا مثل اصحاب کهف!!! که سیصد سال در خواب... و وقتی بیدار شدند که‌دیگر سکه آنها ... مال عهد دیگری بود... عهد دقیانوس!!!😏 امروز بیدار شدیم... و نمیدانیم چقدر خوابیدیم! چهار روز!!!؟ سیصد سال!!؟ بیشتر...!؟ آری خیلی بیشتر... ۱۱۸۷ سال در خواب هستیم!!! و کسی نبود که بر ما نهیب بزند!!! کسی نگفت که اگر محمدچهار روز غایب است... مهدی۱۱۸۷ سال است که غایب است!!! و کسی فریاد نزد... چطور از وی بی خبرید...⁉️ او که نه تنها دوست‌بلکه بهترین دوستمان... بلکه پدر مهربان... بلکه صاحب نفوس مان ... بلکه صاحب این زمان ... کسی ما را ملامت نکردکه خجالت نمیکشید...⁉️ شبها راحت میخوابیدو نمیدانید این غایب آیا به راحتی خوابیده است⁉️ یا تا صبح به درگاه الهی ندبه میکند...😇 که خدایا... شیعیان ما ... از اضافه طینت ما خلق شدند... به خاطر ما... به آبروی ما... غفلت آنها را ببخش...🤲 و چقدر نابرابر...⚖ که او بخاطر ما در زنجیر غیبت است...⛓ اما...❗️ من راحت میخوابم...‼️ و او نگران من بیدار... خودش گفته است... انا غیر مهملین لمراعاتکم... محال است که هوایتان رانداشته باشیم... و این بزرگترین غایب زندگیمان‌هرگز باعث نشد... که استاد مارا ملامت کندبه اندازه چهار روز غیبت دوستمان!!! دیگر قدرت مقابله با بغض نبود... مثل استاد... مثل بچه های کلاس... مثل تابلوی نستعلیق اخر کلاس... که با بغض ... اما مظلومانه.... نوشته اش را فریاد میزد.... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
.💗. گفٺ‌↻ ذکࢪ ࢪکوع چیہ‌؟ -معلومہ‌ خب "سُبْحَانَ‌رَبِّیَ‌الْعَظِیمِ‌وَ‌بِحَمْدِهِ" +ذکࢪ سجده چے؟ -وااا! حࢪفتو بزݩ‌ خب . .😕!! +سُبْحَانَ‌رَبِّیَ‌الاَعْلی‌وَ‌بِحَمْدِهِ دࢪستھ‌‌!؟ -آࢪه دیگہ‌ . .😐! +ࢪوزے ⁵¹ باࢪ میگیشوݩ‌ . .🌱 هے میگے خداے مݩ‌ بزرگھ‌‌ خداے مݩ‌ از همہ‌ بࢪتࢪه خداے مݩ‌ ..🙃♥️ 🤨¦⇠
‼️ جوونابیکارنباشید ! مگرنه‌حتما‌به‌گناه‌میفتید می‌خوای‌گناهتوترک‌کنی‌بیکارنباش