میگفت نگو چرا خدا جوابمو نمیده.
سکوت خدا رو دوست داشته باش
خدا با اون سکوت داره خدایی میکنه...
میخواد #عبد_پروری کنه. عبد باش!
🌹❤️
از هر طرفی می رسه آمار سپاه
پهپاد شده عاشق رادار سپاه
پهپادو ولش کجا بکوبم سرمو
آمد نیوزم شده هوادار سپاه
طنزیم|
💙یادمان باشداربعین تمام نشد
اربعین تنها فرصتی است برای تمرین شیعه بودن؛ *شیعه حسین ماندن و شیعه مهدی شدن*
اربعین درس ها دارد: ایمان، صبر، سخاوت، محبت، حرکت، و آماده شدن برای برپایی حکومتی عادلانه: *در خانه، محله، شهر، کشور و جهان*
اربعین آمده است تا فراتر از ساعات، ایام و ماهها به تاریخ دیروز، امروز و فردا نگاه کنیم
💐زیارتتون قبول 💐
✅✅✅✅✅
بعضیا میگن :
باحجاب ها و چادری ها از همه بدترن.
واسه همین منم هیچوقت نمیخوام باحجاب باشم
اما...
1⃣ اولا :
بد بودن رفتار یا گفتار بعضی افراد با حجاب و چادری، هیچ ارتباطی به حجاب اون ها نداره
این حرف مثل این میمونه که کسی بگه :
من از عینک دودی خیلی بدم میاد چون بعضی از اونایی که عینک دودی میزنن از همه خشنترن !!
هرکی بشنوه میگه : چه ربطی به عینکشون داره خب؟؟
تو باید از رفتارشون بدت بیاد نه از عینکشون
2⃣ دوما :
فرض کنید یه آقایی خیلی با خانوم خودش خوب رفتار میکنه،
خیلی با خونوادش مهربونه خیلی به خونوادش میرسه
اما مثلا معتاده
به نظرتون این حرف درسته که ما بگیم چون فلانی که اینقدر با خونوادش خوبه معتاده ،
پس منم دیگه هیچوقت با خونوادم خوب برخورد نمیکنم چون از اعتیاد اون بدم میاد؟!!
به نظرتون این حرف درسته؟؟
معلومه که نه
ما باید از خوبیای هر کس الگو بگیریم اما بدیاش رو بذاریم واسه خودش
از خوش اخلاقی این مرد الگو بگیریم اما اعتیادش بمونه برا خودش
پس یه کم دور از انصافه اگه بگیم چون بعضی از با حجاب ها رفتارهای خوبی ندارن پس من دیگه با حجاب نمیشم
چرا که مجازات بی حجابی سر جای خودش و مجازات باحجابای گنهکار هم سر جای خودش
اگه یه وقت یه خطایی از یه خانم با حجاب سر زد انصاف داشته باشیم و اونو به حساب خودش بذاریم نه حجاب و چادرش
آیا هنوز وقتش نشده یه کمی بیشتر در مورد
نوع حرف زدنمون
نوع عمل کردنمون
و نوع پوششمون
فکر کنیم؟!
🍎 #رمان_طعم_سیب
💠 #قسمت ۵۳
گوشیم زنگ خورد...پشت خط نیلوفر...
من_بله؟؟؟
-سلام عزیزم خوبی؟؟؟
-خوبم تو خوبی؟
-دیشب هر چی زنگ زدم جواب ندادی خواستم ببینم حالت بهتره؟؟
-خداروشکر.توخوبی؟
-منم خوبم.زهرا؟
-بله؟؟
-بهم نمیگی هانیه چی گفت؟؟داری نگرانم میکنی...
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
-حرف های همیشگی...
-بیخیال ولش کن.مزاحمت نمیشم میخواستم حالتو بپرسم.
-قربونت برم.
-خدانکنه میبینمت.فعلا
-فعلا.
تلفن رو قطع کردم رفتم آبی به سرو صورتم زدم باید خودمو مشغول آماده کردن پروژه میکردم...
اسمم از پروژه ی هانیه خط خورده...
+وای خدای من چه موقعیم رابطه ها خراب شد!!بهتره زودتر کارمو شروع کنم!
لپ تاپ و کتابامو برداشتم و رفتم حیاط مشغول شدم...
گوشیم زنگ خورد پشت خط علی...
من_سلام.
علی_سلام خانمی.
-خوبی؟
-خوبم شما خوبی؟؟؟
-ممنون چه خبر؟
-سلامتی چیکار میکنی؟؟
-مشغول پروژه ام...هعی!باید از اول شروع کنم فردا وقت تحویلشه!
-پس برو مزاحمت نمیشم.
-مراحمی.
-برو بعدا زنگ میزنم.
-باشه عزیزم.
-فعلا.
تلفن رو قطع کردم ولی نمیتونستم تمرکز کنم...
اینکه تهدید شدم و توی این شک موندم که آیا بلایی سرم میاد یا نه منو میکشه...حرفای هانیه مغزمو میخوره...میترسم...توکل میکنم خدا ولی میترسم...
+زندگی باید بین منو تو یکی رو انتخاب کنه...
+من روتو خط میکشم...
حالا تقریبا یک هفته میشه که منو علی نامزدیم...
اما اصلا دلم طاقت یه ضربه ی دوباره رو نداره...
ادامه دارد...
نویسنده👈 #مریم_ســرخہای
╰┅═ঊ
💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد.....
@witness