eitaa logo
مهـــارت‌های نویسنــدگی
564 دنبال‌کننده
690 عکس
162 ویدیو
8 فایل
🌱اینجا یک دانشکده‌ است. دانشکده‌ی مهارت‌های جادویی. جادویی از جنس نوشتن! اینجا شما یاد می‌گیرید که چطور با کلمات داستانی سحرآمیز بنویسید. «ویژه دختران نوجوان» 🌱ادمین:
مشاهده در ایتا
دانلود
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#تمرین 📝 نویسندگی خلاق 🌴در یک تا سه پاراگراف بهترین و خوشایندترین تجربهٔ خود را از نوشتن بنویسید.
"به نام او که یادش آرام بخش جانهاست" پشت درِ اتاق عمل نشسته ام .ترس و نگرانی به تمام وجودم چنگ انداخته است. کمتر از 48ساعت از عمل قلب بازش نگذشته که برای برداشتن آپاندیس دوباره رفته اتاق عمل. فقط حرف زدن باخدا آرامم می کند. اما نه با زبان که با نوشتن! آه...وقتی اسم همراه بیمار اعلام شد کیف دستی ام را به یکی سپردم و برای امضاء فرم رضایت از عمل بسرعت خودم را رسانده بودم. برای یافتن تکه کاغذی ...خودکاری..... .به اطرافم چشم می چرخانم. این طبقه فقط یک اتاق عمل دارد و یک سالن انتظار کوچک با تعدادی صندلی فلزی..همین و بس! ناخودآگاه دست توی جیب مانتویم می برم. در یکی تقویم جیبی و در آن یکی تکه مداد کوچکی است. انگار دنیا را به من داده اند. شروع به حرف زدن با خدا می کنم تک تک حروف و کلمات از قلبم به چشم می آیند و با ردٌ مدادم، جان می گیرند. می نویسم ... مطمئنم که بیمارم در آغوش لطف توست و تو خواسته ای که همه ی قطعات معیوبش را بردارند و بیمارم را سالم تحویل دهند.... من آرام و سبک به انتظار می نشینم. و اصلا شبیهِ قبل از نوشتنم نیستم. من دوباره به معجزه ی قلم و نوشتن ایمان می آورم.📝📖 ✍
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#تمرین 📝 نویسندگی خلاق 🌴در یک تا سه پاراگراف بهترین و خوشایندترین تجربهٔ خود را از نوشتن بنویسید.
بهترین تجربه ام.. توی نماز خانه بودیم. آقای رضایی از نیروی انتطامی سخنرانی داشت. همان لحظه خبر رسید که کلاس انشا داریم. راستش من یکی که سوخته‌ی رفاقت بودم نتوانستم تحمل کنم. رفیقم را قال گذاشتم و الفرار. البته عشق و علاقه ام به خانم توانایی هم بی تاثیر نبود. در را باز کردم و دیدم همه مشغول نوشتن اند. خانم توانایی گفت: یالا بدو بیا یکی انتخاب کن و بنویس. سریع موضوعات را از بغل دستی گرفتم و یکی را انتخاب کردم و شروع به نوشتن کردم. راستش اولین بار بود دست به قلم میشدم. انتخاب کردم: کافه انبار جمله های عاشقانه است وقتی تمام شد اولین نفر من دست بلند کردم. و تنها کسی که از اولین جلسه‌ی انشا بیست گرفت منی بودم که اولین بار بود مینوشتم. و معجزه ی قلم را از آن روز فهمیدم. استارت زدم و تا الان هم با قلم رفیقم. 📝 فاطیما
📝 نویسندگی خلاق 🌴یک شیء را بدون اینکه از آن اسمی ببرید توصیف کنید. با این هدف که مخاطب شما بتواند حدس بزند راجع به چه چیزی حرف می‌زنید.» ✨من اینجام، برام بفرستید😍👇 https://eitaa.com/z_ansarizade
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#تمرین 📝 نویسندگی خلاق 🌴یک شیء را بدون اینکه از آن اسمی ببرید توصیف کنید. با این هدف که مخاطب شما
زیبایی از ملاک های اصلی اوست. اصلا او بدون زیبایی اش چیزی نیست. محبوب دل است چون زیباست. دلنواز است چون ظاهر دلنشینی دارد. وقتی به زیبایی نوررا از بین آیینه کاری های ظریفش منعکس میکند و قلب بیننده را به وجد می آورد. چندین شاخه دارد و هرشاخه زیبایی خودرا دارد. مانند یک تاج درخشان بر بالای سر مینشیند. و کلبه تاریک را به زیبایی و نور خود روشن میسازد.و دوستش داریم چون زیباست و عامل نور است. 📝 منصوری
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#تمرین 📝 نویسندگی خلاق 🌴یک شیء را بدون اینکه از آن اسمی ببرید توصیف کنید. با این هدف که مخاطب شما
زنده نیست بو هم نداره ولی زیباست بسیار نرم یا بسیار زبر نیست... میتونه کوچیک هم باشه بزرگ هم باشه..تو رنگ های مختلف دیده بشه 📝هستی
📝 نویسندگی خلاق 🌴گاهی رویاهای ما داستان دارند، اگرچه در خواب اتفاق می‌افتند. هم اکنون تجسم کنید و یکی از رویاهای تان را با جزئیات کامل بنویسید.» ✨من اینجام، برام بفرستید😍👇 https://eitaa.com/z_ansarizade
📝داستان نویسی 🌴یک برش داستانی(سکانس) را از دید پیرزنی توصیف کنید که به تازگی شوهر خسیس‌اش را از دست داده است. ⭕️توجه داشته باشید، اشاره به خسیس بودن مرد، کاملا باید غیر مستقیم باشد. ⭕️در انتخاب صحنه کاملا آزاد هستید، می‌توانید صحنه را در اولین روز خاکسپاری به تصویر بکشید یا در اتاقی تنها و یا... . ✨من اینجام، برام بفرستید😍👇 https://eitaa.com/z_ansarizade
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#تمرین 📝داستان نویسی 🌴یک برش داستانی(سکانس) را از دید پیرزنی توصیف کنید که به تازگی شوهر خسیس‌اش
توی مسجد، منتظر شروع نماز دوم نشسته بود و به دانه دانه افتادن مهره های تسبیح توی دستش نگاه میکرد و هر ازگاهی طوطی وار جملات "خدا رفتگان شما رو رحمت کنه" و "خدا سایه ی عزیزانتونو بالای سرتون نگه داره" و... را به همسایگانی که نتوانسته بودند این مدت برای عرض تسلیت بیایند، تحویل میداد. با شنیدن صدای خادم مسجد که برای درست کردن شیرهای خراب وضوخانه ی مسجد کمک جمع میکرد، آه میکشد‌. از آن آه هایی که ۱۴روز پیش هرکس‌ توی مراسم آن را شنید، چشمانش از تعجب گرد شد. شاید در دل با خود می گفتند که با آن همه حسن خلقِ نداشته ی مرحوم، مگر نباید الان با نبودِ او اندکی دلش آرام گرفته باشد و روی خوش زندگی را دیده باشد؟ پیرزن اما با اینکه دل خوشی از او نداشت، بازهم حس میکرد طی سالها زندگی با او، وابسته ی او شده و با رفتنش در غار تنهایی رها شده. با اندکی گشتن، پولی را که برای کمک به مسجد میخواست، درون کیفش پیدا میکند و وقتی آنرا درون کیسه ی کمک ها می اندازد، نفسی عمیق میکشد و نمیداند که دوباره آه کشیده از تنها شدنش و یا نفسی راحت کشیده‌ از اینکه توانسته بعد از ۵۰سال آنگونه که این سالها دلش میخواست خرج کند و نگران غرغرها و دعواهای کسی نباشد.توی فکر میرود و با خود می اندیشد که همیشه همین بوده و چرخ دنیا جوری چرخیده که تلخ و شیرین دنیا کنار هم باشند. شاید برای اینکه نه تلخی ها آدم را هلاک کند و نه شیرینی ها دلش را بزند. 🍀ف.ق
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#تمرین 📝داستان نویسی 🌴یک برش داستانی(سکانس) را از دید پیرزنی توصیف کنید که به تازگی شوهر خسیس‌اش
همینطور که داشت دیس میوه رو می‌چید یاد آ میرزا خدابیامرز می کرد که چقدر بعضی از اون میوه ها رو دوست داشت ولی بخاطر بیماریش خودش به خودش پرهیز داده بود پرهیزی که هیچ دکتری نه قبول داشت و نه براش تجویز کرد،بیماریش دست های بی بی گل روهم بسته بود نمی‌توانست از غدغن های آقای خونه بگذره نه اینکه دلش نخواد یا اون هم مبتلا به اون بیماری باشه چون توانش رو نداشت، دیس میوه که پر شد گذاشتش رو اپن کنار عکس آ میراز یه صلوات هدیه فرستاد براش دیس دوم رو پر از تنقلات کرد بخاطر بچه‌ها و داشت تصور می‌کرد اگر بودش الان چقدر حرص می‌خورد و غر می زد، پر که شد گذاشتش کنار دیس میوه و یک صلوات دیگه فرستاد ،انار های دون شده رو از یخچال در آورد وتو کاسه گود قدیمی که داشت ریخت دلگیر بود از اینکه ظرف و ظروف پذیراییش همه تا به تا ولب پرشده است تو این چند سال همیشه این روزها که عروس ها و دامادهاش میومدن از اینکه مجبور بود با اون ظرف ها ازشون پذیرایی کنه شرمنده میشد هم پیش بچه‌ها و هم خیلی بیشتر جلوی همسراشون ،نه اینکه دلش نخواد ظرف ها رو عوض کنه توانش رو نداشت. صدای زنگ در بی‌بی گل رو از فکر و خیال در آورد،ظرف انار رو هم گذاشت کنار تنقلات و یه نگاهی به عکس انداخت و با افسوس سری تکان داد، با همون پادردش مجبور شد پله رو بازم پایین بره تا بتونه در رو باز کنه آخه آمیرزا تشخیص داده بود زنگ های قدیمی با صفا تره با وجود اصرار زیاد خانم و بچه ها نصب آیفون تصویری یا حتی آیفون ساده رو غدغن کرده بود ،در رو که باز کرد آغوش گرفتن یک یک نوه‌ها و دیدن روی ماه بچه ها مثل یه آب خنکی بود بر داغی خاطرات تلخش با آمیرزا، که چند ماهی بود بی بی گل رو تنها گذاشته بود و راهی دیار باقی شده بود ،همسری که بخاطر یک خصیصه بد،که میشه بهش گفت یه بیماری روحی خاطرات تلخی برای خانوادش گذاشت. بعد از اینکه جمع بچه ها تکمیل شد بی‌بی گل چای هم ریخت و با قند و شکلاتی که تو سینی گذاشته بود به مهمون های شب یلداش ملحق شدو مرور گذشته رو کنار گذاشت تا بعد..... 🍀یاس
مهـــارت‌های نویسنــدگی
#تمرین #دست_نوشته توی مسجد، منتظر شروع نماز دوم نشسته بود و به دانه دانه افتادن مهره های تسبیح توی
🍀یک برش داستانی دیگه، که بازهم خوب و گویا نوشته شده. جمله‌ی اول چندان داستانی نیست. بهتر می‌شد کلمه‌ی «توی» حذف می‌شد. 👈منتظر شروع نماز دوم.... 🍀جمله‌ی برجسته شده‌ی دوم، خیلی طولانی گفته شده، باید از جملات طولانی یا عبارت هایی که مضاف و مضاف الیه زیاد دارن پرهیز بشه چون خواندن رو سخت می کنه. این جمله می‌تونه به سه‌تا تقسیم بشه. 🍀بجای «آه ‌هایی» بهتره گفته بشه، «از همان‌ها که» چون هم تکرار داره هم ریتم جمله رو کند می‌کنه. 🍀اعداد در داستان به حروف باید نوشته بشه. 🍀توی فکر فرو می‌رود، بهتره اینطور بشه: به فکر فرو می‌رود. 🍀 نتیجه متن خوب بود، شرط لازم رو داشت و با یک گزاره‌ی کمک به مسجد، کل مفهوم وارد داستان شده بود. ممنون از دوست خوب‌مون 💐 موفق باشید 🌸 https://eitaa.com/Writingskills
مهـــارت‌های نویسنــدگی
🍀این متن، یک گفتگوی خلاقانه است. از جهت نویسندگی خلاق بررسی میشه نه فرم داستانی. 🍀 مفهومی که قطار و آبنبات راجع‌بهش حرف می‌زنن خوب و قابل درکه و هم خوب نشون داده شده. 🍀درخت کاج انتهای متن اضافه شده، درست زمانی که متن داره جمع‌بندی میشه و مفهوم عملا به نتیجه رسیده، یک عضو جدید اضافه میشه و این اگر داستان باشه باعث میشه دوباره داستان در انتها، شروع بشه. ممنون از دوست خوب‌مون🍀 موفق باشید 💐
📝 "سفر به جهان زیر آب" ✨توصیف: شما به عنوان نویسنده‌ای خلاق دعوت می‌شوید تا یک سفر خیالی و ماجراجویانه به جهان زیر آب را توصیف کنید. در این سفر، دخترانه‌ها می‌توانند به عنوان قهرمانان داستان شرکت کنند و در مواجهه با موجودات جدید و زیبایی‌هایی که در اعماق دریاها و اقیانوس‌ها پنهان شده‌اند، ماجراجویی کنند. 📋در این تمرین، شما می‌توانید به تخیل خود آزادی دهید و جزئیات و زیبایی‌هایی از دنیای زیر آب را بازگو کنید. می‌توانید درباره نوع موجودات، صداها، رنگ‌ها، غذاها و حتی یک شهر زیر آب فانتزی بنویسید. 🔸هدف اصلی این تمرین، تقویت خلاقیت، تخیل و مهارت نوشتاری شماست. بنابراین، لازم است در توصیف‌هایتان به تفاصیل و جزئیات بپردازید تا خواننده را به دنیای جذاب زیر آب ببرید. 💠 هنرجوی عزیزم، پس از انجام تمرین متن قشنگتو برامون تایپ کن یا با نرم افزار CamScanner اسکن کن برامون بفرست تا با بقیه دوستانتون به اشتراک بزاریم🌱🌺🌹 🖌 آیدی دریافت تمرین ها « @RoghayeeSadat » 🍃 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🌺🍂🍃🍂🍃