این مَثل «کسی رو نداره آب دستش بده» بنظرم شدت تنهایی رو میرسونه. بعضی وقتا آدم حالشو داره ولی از یکی دیگه درخواست میکنه بهش یک لیوان آب بده، این شاید یه تعامل با کسایی باشه که در کنارت هستن و میخوای همینجوری رندوم از حضورشون توی زندگیت مطمئن بشی.
فلسفیش نمیکنم ولی میتونه حامل مقادیر زیادی احساسات باشه.
واقعا زبانم قاصره و نمیدونم چی بگم، هرچی بگی میشه تحلیل و تفسیر ولی این رسم زندگی نبود.
هیچکس دیوار کوتاه تر از من پیدا نمیکنه، یعنی هرکسی از هرجایی ناراحت میشه با خودش میگه بزار برم این دختره رو ایگنور کنم یکم حالم جا بیاد.
خب من چیکاره بیدم؟
بدیهیه که هیچوقت یک تار مو ارزش نداره که موقع بردنش زیر روسری، بالای روسریت خراب بشه و یکی فدای همه میشه.