به دنبال توطئه دار الندوه، که مشرکان تصمیم به قتل پیامبر اسلام (ص) گرفتند ، فرشته وحی پیامبر(ص) را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و دستور الهی را به او ابلاغ کرد که باید هر چه زودتر مکه را به عزم یثرب (مدینه) ترک کند. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) حضرت علی (علیهالسلام) را از توطئه قریش خبر داد. علی(ع) گفت ای پیامبر خدا، آیا با خوابیدن من در آنجا تو سالم می مانی؟ پیامبر (ص) فرمود بلی، علی (ع) تبسّمی کرد و به شکرانه این افتخار، سر به سجده گذاشت. سپس در بستر پیامبر (ص) خوابید و بُرد خصوصی آن حضرت را روی خود کشید.
پیامبر (ص) در حالی از خانه خارج شد که قریش خانه را در محاصره داشتند و انتظار می کشیدند تا بخوابد. رسول خدا(ص) به هنگام بیرون شدن از خانه، این آیه را تلاوت میکرد «وَجَعَلْنَا مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَینَاهُمْ فَهُمْ لَا یبْصِرُونَ»؛ و ما فراروی آنها سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده و پردهای بر (چشمان) آنان فروگستردهایم؛ در نتیجه نمی توانند ببینند. آنگاه رسول اکرم(ص) مشت خاکی برگرفت و بر سر آنان پاشید و بیآنکه او را ببینند، از میان ایشان گذشت و راهی غار ثور شد. برخی نیز میگویند هنگامی که پیامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب ربوده بود و پیامبر از غفلت آنان استفاده کرد. ولی این نظر دور از حقیقت است و هرگز شخص عاقل باور نمیکند که چهل آدمکُش که خانه را برای این محاصره کرده بودند که پیامبر(ص) از خانه بیرون نرود تا در وقت مناسب او را بکشند، ماموریت خود را آنچنان سرسری بگیرند که همگی با خیال آسوده بخوابند! ولی بعید نیست، همان طور که برخی نوشته اند، حضرت محمد(ص) پیش از گرد آمدن آنان، خانه را ترک گفته بود.
نقل شده است که مشرکان قریش، حضرت علی را همچون پیامبر صلی الله علیه و آله سنگباران کردند و او به خود میپیچید و سرش را زیر پارچه کرده بود و تا صبح بیرون نیاورد. ماموران قریش، نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر هجوم آورند، ولی به عللی از این تصمیم منصرف شدند و سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و ماموریت خود را انجام دهند. قریش صبحگاهان به علی علیه السلام یورش بردند و تا او چشم خود را به آنان باز کرد، با شمشیرهای کشیده به او حمله آوردند. اما چون به او نگریستند، دریافتند که علی(ع) است. گفتند هدف ما تو نبودی. یارت (پیامبر) چه کرد؟ فرمود: از او چیزی نمیدانم.
یعقوبی (م، بعد ۲۹۲) می نویسد: خدای عز و جل در آن شب به جبرئیل و میکائیل وحی کرد که من یکی از شما دو نفر را محکوم به مرگ کردهام، کدامیک حاضر است در راه رفیقش از خود بگذرد؟ پس هر دو زندگی را برگزیدند و خدای به آن دو وحی کرد که چرا مانند علی بن ابی طالب نبودید؟ من میان او و محمد برادری انداختم و عمر یکی از آن دو را بیشتر قرار دادم، پس علی مرگ را برگزید و زندگی را برای محمد خواست و در بستر او خوابید، اکنون به زمین فرود آیید و او را از دشمنش نگهداری کنید. پس جبرئیل و میکائیل فرود آمدند و یکی از آن دو بالای سر و دیگری در پایین پای علی(ع) نشستند تا او را از دشمنش پاسبانی کنند و سنگها را از او به دور دارند و جبرئیل می گفت: "بَخ بَخ لک یا بن ابی طالب، مَن مثلک یباهی الله بک ملائکة سبع سماوات،" به به تو را ای پسر ابو طالب، کیست مانند تو که خدا بواسطه تو بر ملائکه هفت آسمان مباهات میکند؟
در تفسیر مجمع البیان آمده است: هنگامی که حضرت علی(ع) در بستر پیامبر اکرم(ص) خوابید تا پیامبر از دسیسه مشرکان بگریزد، جبرئیل در بالای سر حضرت علی و میکائیل در پایین پاهایش قرار گرفته (و او را محافظت میکردند) و جبرئیل به آن حضرت، می گفت آفرین و خوشا به افرادی مانند تو، ای پسر ابیطالب که خداوند متعال در میان فرشتگانش به تو مباهات میکند.
#لیله_المبیت
#حلول_ربیع_الاول_مبارک