#داستان_های_فاطمی
🔹سال پنجم بعثت، موقع وضع حمل، خدیجه فرستاد پی چند تا از زنهای قریش اما، هیچکدام حاضر نشدند بیایند. پیغام داده بودند:”آن روز که به تو گفتیم با محمد ازدواج نکن، برای حالا بود.”
▫️خدیجه از درد به خود میپیچید که چند تا زن وارد اتاق شدند. نشستند اطراف رختخواب. چهار زن گندمگون، بلندبالا و باوقار.
▫️ خدیجه بهتزده نگاه میکرد، یکی از آنها گفت:” نترس! ما از طرف خدا برای کمک به تو آمدهایم من ساره، همسر ابراهیم هستم، آن یکی آسیه، دختر مزاحم، است. سمت راستی، مریم دختر عمران و مادر عیسی است. نفر چهارم کلثم، خواهر موسی است.”
🍀کمک کردند فاطمه به دنیا آمد، با آب کوثر او را غسل دادند.
#السلام_علیکِ_یا_فاطمهَ_الزهرا_س
#روز_مادر
☕️کانال یک فنجان آرامش👇
https://eitaa.com/joinchat/2370699626C7d3705576d