eitaa logo
صلی الله علیک یااباعبدالله
127 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
599 ویدیو
14 فایل
کانال مذهبی: باسلام وذکراللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل الله تعالی فرجه الشریف مقدم عشاق الحسین {ع} گرامی باد . «مدیر «کربلایی`محمدعلی پورصالح» «خادم امام حسین علیه السلام» «{روحی وارواحنالک الفداء یااباعبدالله}» آدمین حب علی بن ابیطالب علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروفایل 🌸 🕋 🦋 ✅ @YaAtash
🕌 یامظلوم اباعبدالله الحسین علیه السلام ❣ ✅ @YaAtash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌 یا مظلوم حسین (ع)❣ ✅ @YaAtash
◾️ ذبح یک گوسفند را دیدم به لب خویش مُشت کوبیدم ... در نقلی آمده است: روزی امام زین العابدین علیه‌السلام از بازار مدینه عبور می‌کرد، دید قَصّابی گوسفندی را می‌کشاند تا آن را در کشتارگاه ذبح نماید. إمام علیه‌السلام به او فرمودند: آیا این گوسفند را آب داده‌ای. قصاب گفت: ما قَصّاب‌ها تا آب به گوسفند ندهیم او را ذبح نمی‌کنیم. 🩸امام سجاد علیه‌السلام گریه کرد و فرمود: وا لَهفاهُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله، الشّاةُ لا تُذبَحُ حَتّی تُسقی الماءُ وَ اَنتَ اِبنُ رَسُولُ الله تَذبَحُ عَطشانا. ▪️ای داد و بیداد بر مصائب تو ای اباعبدالله! گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولی با اینکه تو پسر رسول خدا «صلّی الله علیه و آله و سلّم» بودی با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند. 📚مأساة الحسین علیه‌السلام ص‌۱۵۳ 📚زندگانی امام سجاد علیه‌السلام، اشتهاردی ص۵۷. ✅ @YaAtash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️ وقتی که امام زين العابدين علیه‌السلام با شنیدن روضه اسارت آل الله، سر به دیوار کوبیده و خون از سر مبارکشان جاری می‌شود... در روایتی نقل شده است: روزی خوراک و نوشیدنی نزد امام سجاد «صلوات الله علیه» نهادند، گرسنگی و تشنگی پدرش امام حسین علیه‌السلام در صحرای کربلا به یادش آمد و اشک گلویش را بست و سخت گریست تا جامه هایش از گریه و اشک بر پدرش خیس شد. دستور داد تا خوراک را از نزد او ببرند. 🩸 مردی یهودی وارد شد و سلام کرد و دست إمام علیه‌السلام را گرفت و شهادتین گفت و به امامت به إمام سجاد علیه‌السلام اقرار نمود. حضرت فرمودند: برای چه از دین خود و نیاکانت دست کشیدی؟ گفت: خوابی دیدم. فرمودند: چه خوابی دیدی؟ 🩸آن مرد یهودی گفت: خواب دیدم از خانه برای دیدار برادری بیرون شدم و راه را گم کردم و بیچاره شدم. در این فکر بودم که پشت سرم ناله و گریه و آواز تکبیر و تهلیل بلند شد. وقتی نگریستم لشکری بود و پرچم ها و سرها بالای نیزه و پشت سرشان شترهای لاغر که بر آن‌ها زنان غارت زده و کودکان دست بسته سوار بودند. میان آن ها جوانی بر شتر تنومندی در نهایت رنج و سختی، دست و سرش با غل آهنی بسته و از پاهایش خون می‌ریخت و اشکش بر گونه روان بود. گویا شما بودید و همه زن ها و کودکان عزادار بودند و وامحمّداه! واعلیاه!… می‌گفتند. 🩸در این میان که کاروان در راه بود ناگاه گنبدی در سینه بیابان عیان شد، چون خورشید درخشان جلوی قافله سه بانو بودند. تا گنبد را دیدند خود را به زمین انداختند و خاک بر سر ریختند و سیلی بر رخ زدند و فریاد زدند: «واحسناه! واحسیناه!…» 🩸مردی کوسه و کبود چشم به آن ها رسید و آن ها را زد و به زور سوار کرد و دیدم که خون از زیر سرپوش یکی از زنان که به گمانم بزرگتر آن ها بود از شدت غم روان شد. ای آقا! جلوی سرها سری نورانی بود که بر پرتو خورشید و ماه چیره بود و چون بدان گنبد درخشان رسیدند مردی که آن سر را می‌برد، ایستاد. یارانش او را نهیب زدند و سر را از او گرفتند و گفتند: ای مرد پَست! تو از بردنش ناتوانی. گفت:کسی نبود که در بردنش کمک کند و سر را از آن گرفتند و به دیگری دادند و تا سی تن آن را دست به دست کردند و همه میخکوب شدند و همه واماندند و کمکی نیافتند. به امیر قوم گزارش دادند از اسب پیاده شد و چادری زدند بلندتر از سی ذراع و او در میان آن نشست و دیگران در گرد او. 🩸آن زنان وکودکان را بی فرش و بستر روی زمین ریختند و خورشید روی آنها را می‌سوزاند و نیزه ها که سرها برآن بود به عمد در برابر آنها گذاشتند تا آنها را دلشکسته کنند و بیشتر دل آنها را بسوزانند و جگر آن ها را پاره کنند. 🩸ترسا(آن مرد یهودی) گفت: ای آقا! من سخت بی تاب شدم و سیلی بر چهره زدم و از غم و اندوه، جامه های کهنه را دریدم و در نزدیک زن ها و کودکان با دلی شکسته و چشمی گریان نشستم و ناگاه نیزه‌ای که سر شریف بر آن بود، به سوی گنبد درخشان برگشت و با زبانی رسا گفت: پدرجان! ای امیرمؤمنان! بر تو سخت است آنچه به ما رسید از کشتن و سر بریدن… 🩸من با خود گفتم: صاحب این سر نزد خدا مقامی بزرگ دارد و دلم به دوستی او مایل شد. در این میان که با خود اندیشه داشتم و خود را در میان کفر و اسلام مخیر می‌دیدم، ناگهان شیون زنان بلند شد و روی پا ایستادند و چشم به آن گنبد درخشان دوختند. من هم روی پا بلند شدم و نگریستم دیدم زنانی از آن گنبد فرود آمدند که در آن ها خانمی پر از هیبت و نور است و جامه ای خون آلود به دست دارد و مو پریشان وگریبان دریده است دامن می‌کشد و سیلی بر رخ می زند، به انبیاء و پدرش رسول الله صلی الله علیه وآله وسلّم و امیرالمؤمنین علیه السلام با دلی داغدار، استغاثه دارد و داد می زند: «واولداه! واحبیب قلباه!…». 🩸ای آقا! چون آن بانو به سرها و کودک‌ها نزدیک شد، افتاد و بی هوش شد وپس از مدتی به هوش آمد و با چشمانش بدان سراشاره کرد وسر با نیزه خم شد و در دامنش افتاد و او سر را گرفت و به سینه چسباند و بوسید وگفت: پسر جانم! تو را مثل جد و پدرت نشناختند و کشتند. ای وای آب را به رویت بستند…ای پسرم! چه کسی سینۀ تو را خُرد کرد؟ ای اباعبدالله! چه کسی عیالت را اسیر و اموالت را غارت کرد؟چه کسی تو را و پسرانت را سر برید؟ چه دلیرند بر هتک حرمت خدا و رسول خدا! 🩸راوی گفت: در همین حین که این قضیه را برای امام سجاد علیه السلام نقل میکردم، قامَ عَلی طولهِ و نَطحَ جِدارَ البیت بِوَجههِ فکَسرَ أَنفُه و شَجَّ رأسُه و سالَ دَمُهُ عَلی صَدره و خَرَّ مغشیّاً علیه مِن شِدّةِ الحُزن والبکاء ▪️امام سجاد علیه السلام تمام قامت برخاست و سر به دیوار اتاق کوبید و بینی مبارکش شکست و خون از بینی و سرش به سینه‌اش سرازیر شد و از شدت اندوه افتاده و بی‌هوش شد. 📚دارالسلام،محدث نوری، ج٢ ص١٧٠ ✅ https://eitaa.com/YaAtash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروفایل 🌸 🕋 🦋 ✅ @YaAtash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5875235894780231930.mp3
3.41M
🎵 خودت را محبوب خدا کن، خدا گناه را از جلوی پایت بر میدارد... 🎙استاد فیاض بخش ✅ @YaAtash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرجعیت اعلی حضرت آیه اللّه المعظم آقا سیّد احمد خوانساری(ره) می‌فرمودند: همه‌ی عشق‌ها، محبت‌ها و دوستی‌ها و وابستگی‌ها و دلبستگی‌ها در این عالم مجاز وقُلابی است و فقط یک عشق و محبت و دلبستگی حقیقی در این عالم است و خریدار دارد و آن عشق به حضرت سیدنا و مولانا أباعبداللّه الحسین(روحی فداه و سلام اللّه علیه) است. از دنیا می روم در حالی که دستم خالی است ولی به یک چیز امید دارم و آن گریه برمصائب آن حضرت و عشق به اوست. 📚منبع: شرح دلداگی، احوالات سید، ۷٨ ✅ @YaAtash
❣حسین جانم❣ ارواحنا لک الفداء یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🌹🕌🌹 عشق... فقط غریب ومظلوم کربلاء ❣ ✅ @YaAtash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤✋ ▪️ای داغدار اصلی این روضه ها بیا صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا ▪️بالا گرفته ایم برایت دو دست را ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا ▪️بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای ای خون جگر ز قامت زینب بیا، بیا.. 🤲🌱 (عج) ✅ @YaAtash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروفایل 🌸 🕋 🦋 ✅ @YaAtash
◼️ مواجهه امام سجاد علیه‌السلام با مردی که ناله می‌زد و می‌گفت: من غریبم... در نقلی آمده است: امام سجاد «صلوات الله علیه» در مدینه از مسیری عبور می‌کردند که مردی را دیدند که صدا میزند: اَیّهَا النّاس اَنا الغریبُ فَارْحَمُونی ▪️ای مردم! من غریبم؛ به من رحم کنید. 🩸امام سجاد علیه السلام او را صدا زدند و فرمودند: تو غریبی؟ گفت: بله. حضرت فرمود: اذا عَطشْتَ فهَل تَسقِی الماء؟ ▪️اگر تشنه شوی به تو آب می دهند؟ گفت: بله. حضرت فرمود: اِذا فاجٰاکَ الموتُ هَل تُدفَن بلا کفنٍ؟ ▪️اگر در اینجا ناگهان بمیری، این مردم تو را کفن می‌کنند؟ گفت: الله اکبر؛ چرا نکنند؟! من بین مسلمانان هستم. 🩸گریه راه گلوی امام سجاد علیه‌السلام را بست و فرمود: اِذاً لَستَ بِغَریبٍ؛ الغَریبُ هَوَ الحَسین ثَمّ وَجَّهَ نَحوَ الکربلا و قال: ▪️پس تو غریب نیستی؛ همانا غریب، حسین «صلوات الله علیه» است،پس حضرت توجه کردند به سمت کربلا و فرمودند: یا اَسَفاه علیکَ یابنَ رسول الله! تَبقَی ثلاثةِ اَیّامٍ عاریاً علی رَمضاءِ کربلاء ▪️هزار اندوه برای تو باید خورد ای پسر رسول خدا؛ که سه شبانه روز عریان بر روی ریگ و رمل بیابان کربلا افتادی بودی. 📚سيرة الأئمة الاثني عشر علیهم‌السلام،‌ معروف، ج۳، ص۱۱۵ 📚العبرة الساکتة ج٢ ص۴۴٣ 📚سوگنامه آل محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله، اشتهاردی،ص۳ ✅ @YaAtash
◾️ وقتی‌که حجت خدا آرزو می‌کند که ای‌کاش مادر مرا نزاییده بود... سهل ساعدی گوید: وقتی که در ورودی شهر شام به محضر إمام سجاد علیه‌السلام رسیدم، حضرت به من فرمودند: ای سهل! آیا درهم و دیناری به همراه داری؟ گفتم: بله ای آقای من! هزار دینار به همراه دارم. حضرت‌ فرمودند: مقداری از آن را به این نیزه‌دارها بده و به آن بگو مقداری جلوتر راه بروند تا مردم به دیدن سرها مشغول شده و دیگر به نوامیس ما نظر نکنند. 🩸سهل گوید: من این‌کار را کردم و برگشتم خدمت إمام سجاد علیه‌السلام که در آن هنگام إمام علیه‌السلام این جملات را با خود زمزمه می‌نمودند: أقادُ ذلِيلًا في دِمَشقَ كأنّني من الزَّنج عبدٌ غاب عنه نصيرُ ▪️در دمشق مرا با ذلت در بند و زنجیر می‌کشانند، گویا من یک بردهٔ زنجی هستم که یار و یاوری ندارد. و جدِّي رسولُ اللَّه في كلِّ مشهدٍ و شَيخي أمير المؤمنينَ أميرُ ▪️و حال آنکه در هر کجا باشم جد من پیغمبر خداست و بزرگ من امیرالمؤمنین، وزیر و خلیفه پیغمبر است. فَيا لَيتَ أُمّي لَم تَلِدْني و لَم أكُن يزيدُ يراني في البِلاد أَسيرُ ▪️ای کاش مادر مرا نزاییده بود و من نبودم تا یزید اینگونه مرا در بین شهرها، اسیر ببیند. 📚مقتل أبو مخنف، ص۱۲۱ 📚الدّمعة السّاكبة، ج۵ ص۸۱ 📚معالي السّبطين،ج ۲ ص۱۴۱ ✅ @YaAtash
السلام علی المخضب بالدماء. همین باشه روضه یه خطی من... ✅ @YaAtash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 السلام علیک یاصاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف❣ ماجرای جالب شخصی که در کربلا، بجای درخواست حاجات شخصی، برای فرج امام زمان عج دعا کرده و... ✅ @YaAtash