هر ڪسۍ با حسین ولایتۍ رفاقت مۍڪرد لذت مۍبرد ♥️
وقتۍ با حسین میرفت بیرون ڪیف میڪرد!🍃
خیلۍ خوش خنده بود.
خیلۍ دوست داشت ڪنار بچہها باشہ
هیچوقت فاصلہ نمۍگرفت :)❣
خیلۍها فڪر مۍڪنن شہید زمانۍ شہید
میشہ ڪہ از بقیہ فاصلہ بگیره ، نـــه!‼️
شہید زمانۍ شہید میشہ ڪہ بین بچہها و مردم باشہ 🌸🕊
-
راوی: دوست شہید
-
#شهید_حسین_ولایتی_فر
#زنده نگه داشتن #یادشهـــداءکمترازشهادتنیست
#باشهـــداءوسیّدالشُّهــداءتــاظهــــور
#راه_شهـــــــــداء
┄┄┅═✧❁🌹🇮🇷🕊❁✧═┅┄
@YaHosseinyaZeinab
┄┄┅═✧❁🌹🇮🇷🕊❁✧═┅┄
اعزام به سوریه
چند وقتی پیگیر اعزام به سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند مدافع حرم شود،اما دلش در گرو حضرت زینب ماند.
ماجرای تابلو
مادر شهید اینگونه تعریف میکند:«یک سال قبل شهادتش توی زمستان باران نمنم میزد. دیدم حسین عکس رهبری را با موتور به خانه آورد. بهش گفتم: «عکسَه پِه موتور از زیر پُل تا اینجو اوردیه؟ (عکس را با موتور از زیر پل آوردی تا این جا؟ زیر این بارون!») عکس را قشنگ گذاشت بالا و درستش کرد بهم گفت: «ا اینجو تکونِش ندِهی.» (از اینجا تکانش ندهی.) بهش گفتم: «باشه. چقد قشنگه.» یک روز میخواستم جارو بزنم آمدم زیرش را جارو زدم گفت: «کی قَدِ عکس رهبر زَندَه؟» (کی به عکس رهبر دست زده؟) بهش گفتم: «خوم بیم اومم جارو کنم یادم رفت درستش کنُم.» (خودم بودم. آمدم جارو کنم یادم رفت درستش کنم.) برد گذاشتش همانجا و گفت: «دِگَه قَدِش نزنی.» (دیگر بهش دست نزنی.) بهش گفتم: «حسین قصه کیه گِرِم؟» (حسین حرف چه کسی را بگیریم؟) گفت: «هر چی حضرت آقا گفتن.»»
#برادرِخوبِ_ما
#شهید_حسین_ولایتی_فر
#زنده نگه داشتن #یادشهـــداءکمترازشهادتنیست
#باشهـــداءوسیّدالشُّهــداءتــاظهــــور
#راه_شهـــــــــداء
┄┄┅═✧❁🌹🇮🇷🕊❁✧═┅┄
@YaHosseinyaZeinab
┄┄┅═✧❁🌹🇮🇷🕊❁✧═┅┄