هدایت شده از خاکستری!
نیاز شدید به چمرانی دارم که میون جنگ و سر و صداها و شاخ و شونه کشیدن های وجودم، دستاشو بالا ببره و بگه هیچ متوجه صدای اذان شدی؟
•| مَلْجَأ |•
نیاز شدید به چمرانی دارم که میون جنگ و سر و صداها و شاخ و شونه کشیدن های وجودم، دستاشو بالا ببره و ب
نیاز شدید به حاج قاسمی دارم که میون آشوب ها و تلاطم ها و تیر و ترکش های فکر و خیال های درونیم و مشکلات و دلنگرانی ها بگه مرد این میدان ما هستیم برای شما.
•| مَلْجَأ |•
نیاز شدید به چمرانی دارم که میون جنگ و سر و صداها و شاخ و شونه کشیدن های وجودم، دستاشو بالا ببره و ب
نیاز شدید به چمرانی دارم که وسط سرگشتگی و دوراهی های فکری و آشوب و شهر جنگ زدهِ درون و تیر و ترکش های هراس، بزنه بغل با آرامش دست بکشه به آفتابگردون و بگه چقدر زیباست !
•| مَلْجَأ |•
نیاز شدید به چمرانی دارم که میون جنگ و سر و صداها و شاخ و شونه کشیدن های وجودم، دستاشو بالا ببره و ب
نیاز شدید به حاج احمد ی دارم که میون خستگی ها و قدم سست کردن ها و نا امیدی ها و یه گوشه نشستن و چشم رو هم گذاشتن، آسمونو نشون بده و بگه هروقت پرچم محمدرسولالله رو بر افق عالم زدی حق داری استراحت کنی.
•| مَلْجَأ |•
نیاز شدید به چمرانی دارم که میون جنگ و سر و صداها و شاخ و شونه کشیدن های وجودم، دستاشو بالا ببره و ب
https://eitaa.com/Ya_barea/5440 قلبم درد گرفت
+ از اون متنای دلیی بود که با خوندنش آدم حس میکنه که انگار عصاره ی احساسه تو عمق دل. از اونا که هرچی بیشتر میری تو عمقش بیشتر یاد یه سری صحنه ها میوفتی و بیشتر دوست داری کشفش کنی
رایحه نرگسانِ بارونزده تو اتاق پیچیده و من فقط شش دقیقه فرصت دارم جزوه رو مرور کنم تا شروع کلاسی که جلسه قبلش غایب بودم. وضعیت سختیه سراغِ دیوان حافظ نرفتن و گوشه ی هر برگش تقریر ننوشتن.
_ بله درسته فتح اورشلیم.
_ اورشلیم یا قدس؟
_ جفتشون یکی اند دیگه
_ القدس لنا !
[اندر احوالات]
پ.ن : مفهوم قشنگی داشت
برای شروع روزای پر از مشغلهت، یک فنجان چای کنار پنجرۀ بارونزده توصیه میکنم . . .
حس میکنم مغزم پر از کتاب های نخونده و ننوشتهست و از خطوط دایره وار اطراف لیمبیک، پیچکِ سبزِ معطری روییدن گرفته
حس خوشِ وصف نشدنیایه تکرارِ ناخودآگاهِ مولودیی که اسم مولا رو داره : دردت به جونُم مَهدی'عج