✍ #خاطرات_افلاکیان
« #می_خواهم_مثل_حر_باشم »
روزی یک خاطره بسیار زیبا برایم نقل کرد و گویا می خواست که مرا نیز آماده کند که در شهادتم #صبر و #حوصله داشته باشم . او گفت در یکی از جبههها جوانی خوش سیما بنام شهید " #حر_خسروی" که از بندر گناوه اعزام شده بود را دیدم به او گفتم : که آقای خسروی شما خوب است سری به گناوه بزنید و با پدر و مادر خود ملاقاتی داشته باشید و بعدا بیایید جبهه که ایشان در جواب می گوید من دلم نمی خواهد به پشت جبهه بروم .می خواهم مثل #شهید_کربلا_حر باشم و تا می توانم لشکر امام حسین (ع) را یاری نمایم و این خاطره ای بود که شهید محمد جعفر سعیدی از شهید حر خسروی برایم گفت .
✍ #روای: همسر شهید
🌷 #شهید_محمد_جعفر_سعیدی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
ما همیشه او را #خندان صدا می زدیم چون همیشه خندان بود و هر مسئله ای که پیش می آمد خنده از لبانش کنار نمی رفت . یک روز با چند نفر از بچه با هم نشسته بودیم که شهید آفتابه به دست در حال دویدن بود که صدای #خمپاره آمد صدای سوت کشیدن آمد سریع سینه خیز شد خمپاره عمل نکرد دوباره در حال دویدن شد که دوباره صدای سوت کشیدن آمد که بعداً متوجه شد این صدا صدای خمپاره نبود صدا از #لوله_آفتابه بود که هوا وارد آن می شد باعث سوت کشیدن می شد.
✍ #روای:محمدگرجی دوست شهید
🌷 #شهید_رامین_محمدپور 🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
براي کمک و آماده نمودن غذا در #سفره_امام_حسين (ع) به مسجد محله رفته بود.وقتي به منزل بازگشت، ميان اهل خانه شروع به گريه و زاري براي امام حسين (ع) و اهل بيت (ع)نمود کنجکاو شديم که علت را بدانيم با اصرار زياد ما لب به سخن گشود و گفت :من با نيت بر آوردن حاجتم براي پخت و پز براي مراسم امام حسين (ع)به مسجد رفته بودم،طولي نکشيد که #حاجتم برآورده شد.شهيد علاقه عجيبي به امام حسين (ع) و حتي نامشان داشتند.
✍ #رواي: کلثوم ملائی مادر شهيد"
🌷 #شهید_جلیل_ترکی_زاده🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398