✅ ماه رمضان #شفاعت میکند.
🔸اگه ماه رمضان رو نمی شناسید این روایت رو بخونید:
💠 امام رضا علیهالسلام می فرمایند:
🔹چون روز قيامت شود ، ماهها را به صحرای قیامت مىآورند ، در حالى كه ماه رمضان ، كه با هر زيور نيكويى آراسته است ، پيشاپيش آنهاست .آنروز ، ماه رمضان در ميان ماه ها، همچون ماه در ميان ستاره هاست.🌟
🔸مردمى كه آن جا گرد آمده اند، به يكديگر میگويند: ای کاش كه اين چهره ها را مى شناختيم! منادى، از سوى خداى متعال ندا میدهد:
🔹اى همه آفريدگان! اينها، سيماى ماههايى است كه نزد خداوند، از روزى كه آسمان ها و زمين را آفريد،🌎 شمارشان در كتاب خدا دوازده تاست.📖
🔸سَرور و برترِ همه ماهها، ماه رمضان است.🌙 آن را آشكار ساختم تا برترى ماه من را بر ماههاى ديگر بشناسيد.
🔹و این ماه براى مردان و زنانى كه بنده مناند و در این ماه روزه گرفتند، شفاعت كند و من هم شفاعتش را درباره آنان بپذيرم
📚 فضائل الأشهر الثلاثة، ص: 110
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
35.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 #قسمت_دوم
#عاشقانه_های_رحیم_و_سکینه
🔹 شهید رحیم بردبار: «#شفاعت من شامل کسی میشه که راه من (شهدا) را برود..»
◇ روایتی متفاوت از مین دزد خمینی
سردار شهید محمدرحیم بردبار است... کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت و وقتی به شهادت رسید رادیو بیگانه اعلام کرد:
رحیم بردبار به درک واصل شد...
◇ آری رحیم را دشمن شناخت ؛ اما هنوز
بعد سی و اندی سال در شهر و دیار خود
غریب است و ما او را نشناختیم...
#شهید_محمدرحیم_بردبار
#فرمانده_تخریب_لشکرویژه۲۵کربلا
#همسران_شهدا
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
ما به اتفاق دوستان توفیق پیدا کردیم از مقر لشگر همیشه سرافراز عاشورا در دزفول به خط عازم شویم، در اونجا خیلی عراقی ها #پاتک می زدند و رزمندگان دلیر دفع می کردند ، مدتی به این منوال گذشت وما آنقدر سخت مشغول درگیری بودیم که خیلی از عزیزانمان یا مجروح می شدند یا به شهادت می رسیدند در این بحبوحه بعضا" وسایلمون مثل اورکت یا پتو و... جا می ماند و گم می شد، بالاخره بعد از مدتی نیروی جایگزین به جای ما آمد و ما برگشتیم به لشگر و رفتیم برای تسویه به تدارکات؛ چون اورکت من در درگیریها گم شده بود برگه تسویه ام را امضا نکردند واز طرفی بچه های سراب منتظر یودند که باهم به سراب برگردیم. صبح تا بعدازظهر هر چی تلاش کردم قبول نکردند، بالاخره به بچه ها گفتم شما بروید و من بمانم تا #تسویه_حسابم را بگیرم، خلاصه خیلی ناراحت و نگران در گردان قدم می زدم که شهید داود عزیز را دیدم احوالپرسی کردیم. گفتند ناراحت به نظر میرسی، ماجرا را تعریف کردم، دست من را گرفت و گفت با من بیا ، رفتیم تدارکات، خیلی #دوستانه و #منطقی گفت: شما هم جای این برادرها بودید ممکن بود این اتفاق برای شما هم می افتاد پس بنابراین تسویه را امضا کنید و آخرین امضا را هم خودشون ( که #معاون_گردان بودند ) زدند و ما خلاص شدیم. واقعا" اون روز #فرشته_نجات ما شد. این شهید عزیز رفتارش به قدری محترمانه و عاطفی بود بچه ها همیشه با ایشان رودرواسی داشتند وبه دلیل مهریانی های بیش از حد ایشان به همه اعضای گردان یک رابطه عاطفی ایجاد شده بود ، همیشه ادب در رفتار و حرکات ایشان متبلور بود به حدی که همواره مواقع نشستن دوزانو می نشستند. خلوص درنمازهای ایشان موج می زد خلاصه تمام کارهای این مرد بزرگ #الهی بود. امیدوارم با عنایت خداوند متعال در جهان باقی از #شفاعت این عزیزمون بهره مند شویم..."
✍ #راوی : ابوالفضل صادق نژاد
🌷 #شهید_سید_داوود_علوی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398