eitaa logo
❣️... خاکریز شهدا ...طلائیه مازندران... 1401
50 دنبال‌کننده
14هزار عکس
11.1هزار ویدیو
235 فایل
امروزه زنده نگه داشتن یادوخاطره شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ♡خداوندا مرا پاکیزھ بپذیر ♡
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکسی که خیلی زود در تاریخ فراموش شد... ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
دیوارنگاره میدان فلسطین با اشاره به استقبال میلیونی مردم ایران برای مبارزه با اسراییل رونمایی شد. 🔷تاکنون در استقبالی کم نظیر بیش از ۹میلیون نفر در بزرگترین پویش کشور پویش «حریفت منم» عاشق مبارزه با اسراییل اعلام حضور کردند. 🔷 بیش از ۶میلیون نفر از طریق سامانه پیامکی ۳۰۰۰۲۱۲ و بیش از ۳میلیون نفر از طریق سایت alaqsastorm.com در این پویش اعلام آمادگی کردند. ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
🖋 ثبت نام آیت الله محمدی لائینی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری 🔺️ آیت الله محمدی لائینی نماینده ولی فقیه در مازندران برای شرکت در ششمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری ثبت نام کردند. 📌 این ثبت نام صبح امروز با حضور دکتر غلامعلی شیخی نماینده قانونی ایشان، در فرمانداری ساری انجام شد. 🔘 قلب فرهنگی شهر ساری ↙️ 🆔https://eitaa.com/mosallasari ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
30.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🌷در محضر سید میرزا ولی عجمیان پدر شهیدسید روح الله عجمیان ⭕️ مراسم اولین سالگرد شهادت سید روح الله عجمیان مسجد بوستان ولایت ساری 💢هیئت شباب الاباالفضل علیه السلام ساری ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
کتاب 🌿♥️ •• پارت73 •• صورت محمد و مریم را هم گرفتم نزدیک آتش .میدانستم آب به صورتشان بخورد دیگر چشم‌هایشان باز نمیشود. باید با آتش اثر گاز را خنثی می‌کردم .مامورها هم نمیدانم تعدادشان کم بود یا چیز دیگر ،پاپی نشدند و رفتند .جوان‌ها را فرستادم پشت بام؛ ماند پیرمرد که مدام بیقراری میکرد و به رژیم بدوبیراه می‌گفت. گفتم بابا جان از خونه نیا بیرون ،پای فرار که نداری برات خطرناکه اینا هم جوون و پیر و زن و مرد‌هم‌براشون فرقی نمیکنه یه بلایی سرت میارن. بهش برخورد. سراغ عصایش را گرفت و :گفت جرئت دارن، نزدیکم بشن تا نشونشون بدم با کی طرفن. خیابان که آرام شد، کمکش کردم و بردمش بیرون؛ حوالی همان جایی که دیده بودمش. نگذاشت همراهش بروم و برسانمش؛ فقط یک تکه چوب پیدا کردم و جای عصادادم‌دستش، سفارش هم کردم مواظب خودش باشد. چپ چپ نگاهم کرد و گفت آخرالزمون شده، از دست شمازن‌ها!» حاجی که شب برگشت خانه، فهمید خبرهایی بوده. مدام سفارش میکرد احتیاط کن‌‌. از اینکه میرفتم بین مردم ناراضی نبود ولی دل نگران چرا. من هم هر بار خیالش را راحت میکردم که خیلی از خانه دور
کتاب 🌿♥️ •• پارت 74 •• نمی شوم. به رویم نمی آورد ولی میدانست از پس خودم‌برمی آیم. همیشه آرزو داشتم کاش میتوانستم امام حسین (ع) را یاری‌کنم. وقتی مینشستم توی روضه ،گریه میکردم و میگفتم «آقاجان! چرا ما تو اون دوره نبودیم تا جوونمون رو فدات کنیم؟ گاهی این فکرها توی خانه هم رهایم نمیکرد. یک روز انگار کسی سقلمه بزند به پهلویم، از خودم پرسیدم: «اشرف سادات این همه حسین حسین میکنی تو که هنوز امتحانی پس ندادی؟ از کجا معلوم تا کجا و کی پای دین خدا بایستی؟ خیلی ها با امام حسین بودند ،نماز هم میخواندند، ولی وقتی از جانشان ترسیدند، امام را تنهاگذاشتند. چطور اینقدر به خودت مطمئنی که هی وسط روضه مشت میکوبی به سینه و می گویی حسین جان! من و بچه هام فدای شما؟ با خودم زمزمه کردم اشرف سادات حالا نوبۀ توست این تو و این میدان برای‌جهاد . مگر نمیخواستی برای خدا دینش را کمک کنی؟ بسم‌الله. نمیبینی این شاه پدرنابیامرز خون مردم را توی شیشه کرده و این همه به دین خدا دهن کجی میکند؟ امام حسین نیست درست؛ ولی این آقا روح الله همان حرف‌های امام را میزند. پس پا سفت کن در راهش
کتاب ♥️🌿 •• پارت75•• بعد از ظهرش رفتم بازار و برای خودم یک جفت کتانی خریدم؛ رنگش سفید بود با خط‌های سیاه .همان جا با خدا عهد کردم تا زنده‌ام ،برای دین خدا و راه امام حسین (ع) هر چقدر توان دارم بدوم و از هیچ چیزی دریغ‌نکنم. انگار آن کتانی‌ها برایم یک جور نشانه بود. با خودم گفتم این‌هارامیپوشم و تا دم مرگ از پایم درشان نمی آورم. صبح‌که میشد کارم این بود اول بساط ناهار را آماده کنم. فاطمه عقل رس بود؛ هم حواسش به خودش بود، هم محمد و مریم. میرفتم بیرون و در را هم قفل میکردم. آیت الکرسی و چهارقل میخواندم و از بابت بچه ها خیالم راحت بود. نزدیک ظهر و ساعت آمدن حاجی، هرکجابودم، خودم را میرساندم خانه. بعد از ناهار و استراحتش،حاجی که میرفت من هم چادر سر میکردم و راه می‌افتادم خودم را میرساندم بین مردم یا در مسجد یا هر جای دیگری که خبر میرسید شلوغ شده است. تمام تلاشم را میکردم توی خانه از هیچ چیزی کم نگذارم. از وقت استراحت خودم میزدم و کارهایم را انجام میدادم. بعضی شب‌ها خیلی کم میخوابیدم؛ بالاخره بچه داری و خانه داری خودشان وقت گیرند ،آن هم بدون هیچ کمکی.
کتاب ♥️🌿 •• پارت76•• رخت و لباسشان را میشستم و مرتب میکردم یا غذای فردا را نیمه آماده میگذاشتم سر چراغ. نمیخواستم حاج حبیب فکر کند از زندگی و بچه ها غافل شده ام؛ همین بود که مخالف کارهایم نبود. فقط مدام تاکید میکرد مواظب باش. روزی چند بار سفارش میکرد حواست باشه ،احتیاط کن، میبینی شلوغه نرو. یه جایی باش دونفر بشناسنت، اگر بلایی سرت اومد، خبرمون کنن. گروهی با خانوما باشین بتونین به هم کمک کنین. همهٔ اینها و خیلی چیزهای دیگر را میگفت ولی هیچوقت نشد از من بخواهد خانه بمانم و نروم‌خیالم راحت بود؛ هم از حاجی هم از بچه ها توی خانه و از اینها مهم‌تر به هدف و راهی که پیش رویمان بود، یقین داشتم کم هم ندیده بودیم که بعضی‌ها چطور از جان و مالشان می گذشتند ولی بعضی روزها یک اتفاقاتی می افتاد که قلبم از تپش می‌افتاد .شک میکردم با دستۀ آدمیزاد طرفیم. این‌ها اصلا بویی از انسانیت برده اند؟ هیچ جای دنیا با زن حامله کار ندارند اگر با چشم‌های خودم نمیدیدم و با دست‌های خودم دست آن زن را نمیگرفتم و نمیکشاندم داخل حیاط، قبول نمیکردم که آن رژیم از خدابی خبربا مردم چه ها
کتاب ♥️🌿 •• پارت 77 •• که نکرد .چهارراه فاطمی شلوغ شده بود. تیراندازی بالا گرفت. آن‌موقع ،فلکه کوچکی وسط چهار راه بود. دور فلکه تا چشم کار میکرد عبا و عمامه و کفش و لباس ریخته و قیامتی شده بود. پیش چشمم یک زن را نشانه گرفتند. طفلک باردار بود و نمیتوانست خوب راه برود، چه برسد به اینکه بدود. بقچه حمام به دست داشت یک گوشه راه میرفت که تیر خورد وافتاد دویدم طرفش، داغی گلوله شکمش را شکافته بود. مچ دستهایش را گرفتم ،قدرتم را جمع کردم و همانطور که عقب عقب میرفتم به زحمت میکشیدمش سمت خودم. پاهایش تکان میخورد و ردّ خون میماند روی زمین. نگاهش از خاطرم دور نمیشود. مات شده بود با کمک دو خانم بردیمش داخل حیاط خانه .رنگ به رخسار زن نمانده بود. زدم توی صورتش و فریاد کشیدم نفس بکش» ولی بی‌جان تر از این حرف‌هابود. محکم تر زدم شاید به هوش بیاید؛ فایده نداشت. دست انداختم و بچه را از شکم پارۀ زن بیرون آوردم،به این امید که حداقل بتوانم طفل معصومش را نجات دهم؛ ولی بدن سرخ و سفید نوزاد ماند روی دستم؛ بی‌اینکه مجال داشته باشد گریه کند و یا حتی یک نفس در این دنیا بکشد
کتاب ♥️🌿 •• پارت 78 •• این رقمی‌اش را ندیده بودم دلم میخواست فریاد بزنم. باور نمیکردم نتوانسته ام هیچ کاری برایش انجام بدهم. جنازه مادر و بچه ماند کنار هم .مدام فکر میکردم بچه دیگری داشت یا نه؟ الان چند نفر چشمشان به راه مانده تا زن جوان برگردد خانه؟ اصلا چرا گذاشته‌اند زن پابه ماه تنها بیاید توی خیابان؟ ولی هیچ کدام از این سوالها جواب نداشتند. فکر کردم این‌زن، فقط یکی از هزاران قربانی ظلم محمدرضا شاه بود. تا آن موقع ،جنگ و تیراندازی و کشته ندیده بودیم .سرمان گرم زندگی خودمان بود وقتی یکی تیر میخورد، بین مردم ولوله می‌افتاد؛ حتی بعضی از مردها گریه میکردند. صدای جیغ زنها بلند میشد،زخم گلوله و شکافی که به گوشت و پوست آدمیزاد می‌انداخت برای مردم تازگی داشت. تا چند وقت دل و دماغ نداشتم ،خاطره آن روز از پیش چشمم کنار نمیرفت. خیلی غصه دار شده بودم. به امام زمان (عج) متوسل شدم؛ نذر کردم چهل هفته بروم جمکران تا بلکه شر این رژیم و جنایت‌هایش زودتر از سر مردم کنده شود. حالا اینکه من هر بار با چه سختی و مکافاتی خودم را تا جمکران میرساندم هم ماجرایی بود.
کتاب ♥️🌿 •• پارت 79 •• یادم نمانده هفته چندم بود ولی بالاخره یک بار توی خیابان آذر گیر افتادم.رفتم بازار برای تظاهرات و بعدش میخواستم خودم رابرسانم جمکران که درگیری شدید شد. کماندوها ریختند بین مردم و هرکسی؛طرفی فرار کرد. همین طور که میدویدم؛ رسیده بودم به خیابان‌آذر.پریدم داخل یک مغازه قصابی تا رد گم کنم. صاحب مغازه آمد؛ چادرم را کشید و از مغازه‌اش بیرونم کرد. داد زد سرم که بیا بروبیرون؛واسه من شر درست نکن. همین شماهایید اینا رو انداختین به جون‌مردم .اگه شمابشینیدتو خونه هاتون این از خدابی خبرا با مردم کار ندارن. ماتم برد ولی‌خودم را نباختم .رفتم و ایستادم گوشه پیاده رو.کمی که اوضاع آرام‌شد؛ خودم را رساندم سر خیابان. تاکسی جلوی پایم ترمز کرد .گفتم آقا من میخوام برم جمکرون گفت: «خواهرمیدونی چقدر راهه؟ روی پل‌جمکرون دوتا ماشین سربازگذاشتن. تنها میخوای بری چیکار؟ هیچکس اونجا رفت و آمد نمیکنه.» گفتم باشه با یه ماشین دیگه میرم. حرکت نکرد. همان طور که سرش را تکان میداد لب‌هایش به لا اله الا اللهى جنبیدو گفت: سوارشو؛ ولی من فقط تا نزدیکی بقیع میرما گفته باشم!»
کتاب ♥️🌿 •• پارت 80 •• گفتم شما تا اونجا برو بقیه‌ش رو هم خدا بزرگه» تا آن موقع همیشه روزهایم را با توسل و صلوات گذرانده بودم. آن روز هم صلوات از زبانم نیفتاد. رسیدیم پای بقیع و ماشین کماندوهاپیداشد.راننده‌ترمز کرد :پرسید: «میخوای بری وسط اینا؟» گفتم «شما کار به این چیزا نداشته باش. کرایه اش را دادم و پیاده شدم سرم را انداختم پایین و راهم را کشیدم و رفتم. وقتی هم رسیدم به سربازها و ماشین‌هایشان اصلا محلشان ندادم سرم رابلند نکردم انگار هیچ آدمی آنجانیست. یک‌هو ضربه‌ای خورد به شانه ام و نقش زمین شدم. صدایی بلند شد .سرتو انداختی پایین کجا میری؟ تا بخواهم برگردم و جوابی بدهم یکی با قنداقه اسلحه اش زد به شانه ام. درد پیچید توی وجودم ،ولی خودم را نگه داشتم. بلند شدم ایستادم روبه رویش .زل زد به چشم‌هایم و پرسید: «کجا؟» سرد و محکم گفتم «شما اول میزنید بعد میپرسید کجا؟ دارم میرم خونه خواهرم پوزخندی زد و با چشم اشاره کرد به کتانی هایم :گفت با این سرووضع ؟ جواب دادم: «عیبش کجاست؟» زیر لب چندتا لیچار گفت و کنار رفت. من هم راهم را ادامه دادم آمدم و ایستادم لب جاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیربچه های گردان القسام رسما دارن تو کوچه پس کوچه های غزه کالافِ واقعی بازی میکنن!!! این یک دقیقه رو ببینید و صفا کنید. 🗣 محمدحسین چاوشی🇵🇸 ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
سلامتی و طول عمر رهبران مقاومت صلوات بفرستید ..♥️ 🗣 Nasrallah🇮🇷🇾🇪 ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 امیرعبداللهیان: آینده از آن فلسطین است وزیر امور خارجه: 🔹زمان برای تداوم جنایات تل‌آویو به‌سرعت رو به پایان است. 🔹تنها فایده نتانیاهو این بود که پایه‌های رژیم جعلی اسرائیل را متزلزل‌تر ساخت و چهره جنایتکار، خشن و متجاوز رژیم صهیونیستی را در قتل‌عام زنان و کودکان در غزه به روشنی و بدون روتوش به نمایش گذاشت. 🔹بی تردید آینده از آن فلسطین است. ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••زیبایی‌ببینیم‌باچاشنی‌‌مهدویت♥️🌿•• این‌مهدی‌کیه؟! هروقت‌این‌ویدئورومیبینم‌گِریَم‌میگیره!! مسافرِجاده‌های‌دور؛ قدری‌زودتربیا... بیاکه‌داشتنِ‌آرزوهای‌دراز برازنده‌ی‌دلِ‌مومن‌نیست! العجل:)🤍🌻 ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹عدد مشتاقان مبارزه با اسراییل از ۹میلیون نفر گذشت استقبال کم نظیر مردم از پویش «حریفت منم» ادامه دارد... 🔺 به پویش بپیوندید👇: ارسال نام به ۳۰۰۰۲۱۲ https://alaqsastorm.com/ ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
15.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀⃟🌧 حیران‌وآشفتہ‌یعنۍ حال‌کسۍ‌ڪہ‌مرگ‌را‌نخواهد امالایق‌شهادٺ‌هم‌نباشد... <📻 🌸🌱 🌤!> ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔺امام خامنه ای: یکی از چیزهایی هم که من مایلم تأکید کنم مسئله‌ی توسّل و دعا است. ما از اوّل هم عرض کردیم که در این قضیّه، توسّل عمومی خیلی چیز مهمّی است. و مخصوص این که خب عدّه‌ی زیادی خواندند و عمل کردند نیست؛ دعاهای مختلف. دعا کنید، از خدا بخواهید، تضرّع کنید و طلب کنید از خدای متعال. بخصوص ، بخصوص دلهای پاک و صاف که مثل آب زلال، بعضی از دلها روشنند؛ دعای اینها میتواند کاملاً مستجاب بکند؛ 😭یاالله🤲 🙏🏻 از خواندن این دعا غافل نشوید ان شاالله به امید خدا با پشتیبانی مردم پرچم را بدست صاحبش خواهد سپرد برای پیروزی برکفرجهانی دعا کنید🤲 ┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═─ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 کانال خاکریز شهدا https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh کانال شهید مهران شوری زاده ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
«معرفی مختصری از شهید مدافع حرم شهید نوید صفری» 🖤┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═─ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
شهید نوید صفری: مطیع خدا باش تا خدا مطیعت باشه... ۱۸ آبان سالروز شهادت شهید مدافع حرم نوید صفری🕊🍃 ┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═─ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدری در عزای سه ماه زیبایش 💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
13.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عملیات غیرممکن شلوار سه خط‌ها ✌ 🗣 مقاومت اسلامی نُجباء ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سوزش عجیب مصی علینژاد از حمایت مردم دنیا از فلسطین؛ این جمعیت کجا بودند زمانی که ما علیه ایران فراخوان می‌دادیم؟! 🗣 مصطفی گرجی ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗣 Gheis Ghoreishi ( 😭😭😭💔💔💔 پیرمرد به شهدا میگه ؛ به رسول خدا بگید امتت ما رو در غزه تنها گذاشت به رسول خدا بگید در حالی که تکه تکه مان کردند، امتت به تماشا نشست 😭😭😭💔💔💔 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🗣 عربي بوست ( 📽-"يا شهداءنا بلغوا رسول الله إننا اتقطعنا أشلاء وأمة المسلمين بتتفرج علينا".. فلسطيني بعد استشهاد الآلاف من أهل غزة بقصف الاحتلال الإسرائيلي المتواصل ‌‌‌‌‌‌‌‌┅─═इई 🌺🍁🍁🌺ईइ═ ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━ @Yalesaratal_hoseein113 ━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━